ریشه‌های جاذبه و دافعه امام(ره)

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif رهبر معظم انقلاب مبنای اصلی جاذبه و دافعه امام خمینی(ره) را اسلام ناب محمدی معرفی می‌کنند. شما به عنوان شخصی که سال‌ها در کنار امام(ره) بوده‌اید و از شاگردان و همراهان ایشان محسوب می‌شدید، این موضوع را توضیح دهید.
به عنوان کسی که سال‌ها در محضر امام(ره) تلمذ کرده و از کودکی ایشان را درک کردم،  آنچه از شخصیت ایشان متوجه شدم این بود که امام یک انسان ممتاز و استثنائی‌ در عرصه عمل، علم، زهد، فهم و زیرکی محسوب می‌شد. ۱۴۰۰ سال اسلام غریب بود؛ این عنایت خدا بود بر یک نفر که بعد از ۱۴۰۰ سال غربت اسلام، بیاید و یک چنین کاری را انجام دهد و حکومتی بر مبنای ولایت فقیه به‌نام جمهوری اسلامی تشکیل دهد که مظهرش ولایت و قانون اساسی‌اش قرآن باشد. بسیاری از علمای قدیم آمدند و  بحث‌هایی راجع به ولایت و حکومت اسلامی کردند مثل سیدجمال‌الدین اسدآبادی، شیخ انصاری و… اما آن کسی که بیاید و این مقوله را به منصه ظهور رساند، کسی جز امام خمینی(ره) نبود. بحمدالله این عنایت خدا بر این انسان الهی بود که برای رضای خدا و به شیوه جدش حسین بن علی(ع) قیام کرد.

اما در مورد جواب سؤال شما که به ریشه‌های جاذبه و دافعه امام(ره) اشاره کردید باید تصریح کنم که به معنای واقعی ریشه جاذبه امام(ره) اولاً و بالذات به پای‌بندی ایشان به اصول اسلام اصیل باز می‌گردد که در همه ابعاد وجودی ایشان آشکار بود و دیگر این‌که حامی و طرفدار واقعی مردم خصوصاً قشر مستضعف و محروم بودند. همین مؤلفه‌ها به عنوان عوامل جذب مردم موجبات دفع برخی از افراد را هم فراهم آورد.

به‌طور مثال در مورد پای‌بندی امام(ره) به اسلام واقعی بنده این را با جرأت می‌گویم که ما چندین سال در خدمت امام بودیم و در درس ایشان شرکت می‌کردیم. یک‌بار من ندیدیم که غیبت کنند و اگر کسی هم پیش ایشان غیبت می‌کردند، بلافاصله تذکر می‌دادند.

یکی دیگر از ویژگی‌های منحصر به فرد امام توجه به مردم بود به‌طوری که ما در اکثر برهه‌ها ما شاهد این مسئله هستیم. درواقع دو مؤلفه‌ای که امام(ره) را پیروز کرد، اول عنایت و فضل خداوند بود و آن ذاتیاتی که خود این مرد داشت و دوم پشتیبانی مردم بود.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif شخصیت و عملکرد امام(ره) به گونه‌ای بود که در طول مسیر حرکتشان در سال۴۱ به بعد تا آخر عمرشان افرادی جذب و یا دفع می‌شدند. چرا به مرور زمان برخی از امام(ره) فاصله گرفتند؟
علتش این است که امام(ره) یک مؤمن واقعی، یک انسان ولایی و طرفدار محرومین بود. تمام توجه‌اش به خدا بود و دلش می‌خواست اسلام پیش برود و مردم از بیچارگی بیرون بیایند. این جاذبه امام بود. افرادی که این فکر و عقیده را داشتند آمدند و ماندند. آن‌هایی که اسلام می‌خواستند آن هم اسلام ناب و نه اسلام آمریکایی، این‌ها گرد امام (ره)جمع شدند. البته یک عده‌ای دیگر هم اسلام  و حکومت اسلامی و مستضعفین را نمی‌خواستند و به دنبال چپاول بودند که این جماعت به تدریج از دور امام(ره) پراکنده شدند.

نکته مهم دیگری هم که در جذب و دفع افراد، سیاست استکبارستیزانه امام(ره) بود. امام خمینی(ره) از اول تا روزهای آخر عمرشان از مشی استکبارستیزانه‌شان کوچک‌ترین عدولی نداشتند و همین باعث شد تا برخی از افرادی که تاب و تحمل این قضیه را نداشتند به تدریج با ایشان زاویه پیدا کنند. در اینجا لازم می‌دانم این نکته را هم اشاره کنم که به عقیده من در حال حاضر تنها کسی که به بهترین وجه راه و خط امام(ره) را دنبال می‌کند حقیقتاً رهبر معظم انقلاب است. خط رهبری را صددرصد همان خط امام خصوصاً در مقولات ذکر شده یعنی پای‌بندی به اسلام ناب، طرفداری از مردم و استکبارستیزی می‌دانم.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif اگر بخواهیم جداشدگان از راه امام(ره) را تبارشناسی کنیم این افراد و گروه‌ها از کدام طیف‌ها بودند و عقبه فکری و نظری ایشان چه بود؟
همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، شاخصه‌های خط امام(ره) به گونه‌ای بود که عده‌ای به تدریج از آن دور و تاب ادامه دادن نداشتند. اما در ریشه‌شناسی جدا شدن از خط امام باید دو علت دیگر را هم لحاظ کرد که به کسانی برمی‌گردد که بعد از انقلاب از مسیر رهبری فاصله گرفتند  و آن این‌که همه کارهای امام(ره) برای خدا بود و هیچ توقعی هم نداشت. می‌گفت به من بگویید خدمتگذار به مراتب بیشتر خوشحال می‌شوم تا به من بگویید رهبر. در همین اوضاع و احوال یک عده‌ای هم آمدند که فکر می‌کردند به مقامی می‌رسند. یک نفری در قم که از شاگردهای امام(ره) هم بود می‌گفت من عاشق امام هستم. مرحوم اشراقی به ما می‌گفت که حواستان جمع باشد این حقه است. آدم فاضل و باسوادی بود ولی مدتی بعد از پیروزی انقلاب طوری شد که کاملاً از مواضع قبلی‌اش برگشت. حالا چه انتظاری داشت؟ این‌که قاضی یا امام جمعه و… بشود ولی نشد. آخر کار به جایی رسید که رفت عراق همگام با صدام؛ همینی که می‌گفت بدون عشق امام خوابم نمی‌برد در رادیو و تلویزیون عراق شدیدترین توهین‌ها را به امام می‌کرد.

نمونه دیگر این‌که آن موقع که در زندان ساواک بودم،  یک شب دیدم که سرباز در سلول را باز کرد و یک نفر را به داخل هُل داد و انداخت کنار ما. با توجه به این‌که زندان تاریک بود پرسیدم که کیست؟ وقتی خودش را معرفی کرد فهمیدم  یکی از علمایی است که بعد از مرحوم فلسفی از منبری‌های خوب و مسلط تهران محسوب می‌شد که علیه نظام حاکم هم سخنرانی‌های بسیاری صورت داده بود. در زندان ساواک هم چنان شجاعانه با مأمورین ساواک ستیز و مقابله می‌کرد که همه را تحت تأثیر قرار داده بود. این‌چنین آدمی بعد از انقلاب نمی‌دانم چه انتظاری داشت که به‌طور کامل از مواضع انقلابی‌اش برگشت و خدا به او رحم کرد که از دنیا رفت.

از آن طرف افراد بسیاری بودند که در طول زندگی‌شان جذب شخصیت امام(ره) شدند؛ مرحوم طیب حاج رضایی از آن جمله بود. بعد از انقلاب هم افرادی هستند که از این جهت آمدند در راه انقلاب، افرادی که حتی در ابتدا اهل نماز هم نبودند، اما واقعاً خط امام را ادامه دادند.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif امروز در عرصه سیاسی کشور برخی مدعی هستند که خط امام(ره) را باید از رفتار و اندیشه‌های آن‌ها جستجو کرد؛ در خالی که هر کدام هم مرام و مسلک خودشان را دارند. چه شاخص‌هایی برای شناخت صحیح راه امام خمینی(ره) وجود دارد؟
به نظر من خط اصیل امام همان اسلام ناب محمدی است که رهبر انقلاب هم مکرراً  از آن یاد کردند و نیز  طرفداری از مستضفین. انسان نباید خودش را به جهالت بیندازد مگر این‌که دنبال پست و مقام باشد. کسانی که چنین ادعاهایی دارند یا خط امام(ره) را نفهمیدند و یا واقعاً خوشان را به نادانی می‌زنند و می‌خواهند به نفع دیگری برسند و از نظرهای دیگری استفاده کنند.
خط امام(ره) خطی است که طرفداری از اسلام، طرفداری از محرومین، مردم، مبارزه با استکبار از مشخصه‌های بارز آن است. این خط امام است.

مجدداً تأکید می‌کنم که در حال حاضر بهترین تفسیر از خط اصیل امام خمینی(ره) همین خطی است که شخص رهبر انقلاب اسلامی پیش گرفته‌اند و بهترین نحو در حال پیمودن آنند. استکبار باور نمی‌کرد این انقلاب به این نقطه برسد و تصورش این بود که بعد از رحلت امام(ره) دیگر کار نظام تمام است. الان بیش از دو دهه از ارتحال امام(ره) گذشته و روز به روز انقلاب قوی‌تر و بهتر در عرصه بین‌الملل عمل می‌کند. این نشان از آن است که خط اصیل امام ادامه یافته است.

در همان روزهای مبارزه کسانی بودند که تاب همراهی با حرکت امام را نداشتند. بنده وقتی از زندان آزاد شده بودم، بعضی از مدرسین و روحانیون آمده بودند منزل ما و می‌گفتند آقای جلالی شما می‌خواهید چه بکنید؟ یعنی روزی می‌شود شاه در این مملکت نباشد؟ باورشان نمی‌شد. به من می‌گفتند شما چگونه می‌خواهید مبارزه کنید؟ با چه چیزی؟ امام تنهاست نه پول دارد نه لشکر دارد؛ این مرد چگونه می‌خواهد مبارزه کند؟

روش سیدجمال‌‌الدین اسدآبادی این بود که به کاخ‌ها برود و با سلاطین صحبت کند بلکه این‌ها را برگرداند اما نشد و آخر هم او را کشتند. امام روش این بود که مردم را باید روشن کرد؛ یعنی حقیقت و واقعیت را به مردم گفت؛ نتیجه هم گرفت، نه تنها ما نتیجه گرفتیم بلکه دنیا نتیجه گرفت. خیلی‌ها شیوه امام را پیش گرفتند.

یک روزی ما به همراه  چند نفر از دوستان خدمت امام(ره) بودیم. امام(ره) یک نگاهی به همه کرد و فرمود امام حسین(ع) در کربلا فرمودند من اصحابی بالاتر از اصحابم در تاریخ نیافتم ولی من باید بگویم که من ملتی بهتر از ملت ایران در تاریخ ندیده بودم.
در زمان تبعید امام به ترکیه، حاج احمدآقا نامه‌ای به ایشان راجع به خانواده‌اش و نیز وفاداری ملت ایران نوشت. امام در جواب نامه پس از احوال‌پرسی از خانواده نوشت: «جانم فدای ملت ایران».

نوشته شده توسط در تاریخ پنج‌شنبه, 2nd ژوئن 2011 | ۱۰۶۲بازدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.