عضو حقوقدان شورای نگهبان در گفتگو با رجانیوز:جبهه متحد “نه احمدی‌نژاد” از سلطنت‌طلب‌ها و منافقین تا مشارکت و مجاهدین بودرجانیوز – میثم تولایی: حوادثی که پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم رخ داد آن قدر ناگهانی و غیر قابل پیشبینی بود که مردم و سیاسیون را دچار شوک شدیدی کرد، آن قدر که گذشت یک سال از پایان انتخابات به مثابه یک روز از مقابل دیدگانمان گذشت و انگار همین دیروز بود که پای صندوقهای رأی بودیم! این که از این فرصت بهره بردیم یا آن را در عوض سالی که الگوی مصرفش باید اصلاح میشد سوزاندیم بحث دیگری است اما آن چه مسلم است این است که وقتی گرد و غبارها میخوابد و حقایق آن آشکار میشود، بیشتر میتوان راه به واقعیت برد. از این رو به سراغ حضرت آیت الله عباس کعبی عضو حقوقدان شورای نگهبان رفتیم تا با طرح سؤالات خود بتوانیم کمکی در تحلیل و ریشهیابی حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری داشته باشیم. آقای کعبی انتخابات دهم ریاست جمهوری را از نظر حقوقی یک انتخابات عادی میداند اما معتقد است از نظر سیاسی این انتخابات ضربههای جبرانناپذیری به نظام وارد کرد. البته این عضو  مجلس خبرگان رهبری با مواضع خود در دوران فتنه از جمله مصاحبه انجام شده در دیماه به شدت در برابر جریان نفاق ایستاد و به روشنگری این جریان پرداخت.

 

 

این گفتگو که به مناسبت سالگرد جشن ملی جمهوریت منتشر می شود در ادامه می آید.

 

 

آقای کعبی! شاید شما هم با بنده هم عقیده باشید که انتخابات دهم ریاست جمهوری بواسطه همه فراز و نشیبهای سیاسی، که چه قبل و چه پس از انتخابات داشت فضای سیاسی سنگینی را بر کشور حکمفرما کرده و تا الآن هم ادامه دارد. به عنوان اولین سوال میخواهم حوادث پس از انتخابات را از نقطهنظر شما ریشهیابی کنیم؛ این که آیا قبل از انتخابات این حوادث قابل پیشبینی بودند یا این که برخی عملکردهای نادرست برخی ارگانها و نهادها منجر به این مسائل شد؟ مقام معظم رهبری در جایی اشاره داشتند که من بارها تذکر دادم و پیشبینی این مسائل را کردم؛ فکر نمیکنید برخی نهادهای ما اشتباه کردند؟

نظام جمهوری اسلامی ایران بر مبنای اصل پنج و اصل شش قانون اساسی نظامی است الهی که به اتکای رأی عمومی مردم اداره میشود و مردمسالاری اسلامی در آن مستقر است. در جهان، کشور جمهوری اسلامی ایران بنام کشور انتخابات معروف است، به گونهای که ما تا به حال، به طور میانگین، سالی یک انتخابات در قالب انتخابات شوراها، انتخابات مجلس شورای اسلامی، انتخابات خبرگان و انتخابات ریاست جمهوری در کشور برگزار کردهایم؛ از همه مهمتر این که سه همهپرسی مشهور تأیید شکل حکومت به نام جمهوری اسلامی، همه پرسی قانون اساسی و همهپرسی بازنگری قانون اساسی نیز داشتهایم. با برگزاری میانگین سالی یک انتخابات  در سی سال گذشته، میتوانم بگویم بدون استثنا هر کدام از مسئولان ارشد کشورمان بیش از یک بار «انتخاب شدن» را تجربه کردهاند. از سوی دیگر مردم نیز هر کسی را که خواستند روی کار آوردند و بالا بردند و هر که را نخواستند از اریکه قدرت پایین آوردند؛ لذا من معتقدم انتخابات سه دهه گذشته کشور ما همراه با آزادی بوده است.

 

 

برخی حضور شورای  نگهبان را که نقش نظارتی و تاییدی برای احراز صلاحیت ها دارد منافی این آزادی  که شما از آن نام می برید می دانند و از این به عنوان حربه ای علیه نظام جمهوری اسلامی ایران استفاده می کنند. در پاسخ به این شبهه چه می توان گفت؟

نهادهای زیادی در این سی سال به عنوان امین مردم در اجرای انتخابات و نظارت بر آن ایفای نقش کردهاند؛ در واقع عوامل اجرایی و عوامل نظارتی خود مردم یا معتمدان آنها هستند. در ادامه صحبتهای قبلی خودم میخواهم بگویم تجربه دین در کشور ما نشان داده که بر اساس اسلام ظرفیت بسیار بالایی برای مردمسالاری داریم و کشور تاکنون بر همین مبنا اداره شده است. شما اگر ملاحظه کنید میببینید در سه دهه گذشته دولتها و مجالس متعدد با سلیقههای گوناگون تشکیل شده اند؛ شخصیتهای زیادی بودند که تا قبل از انقلاب برای مردم ناشناخته بودند اما بواسطه انقلاب و انتخاب مردم معروف شدند. مردم فهیم و باهوش هستند، خوب ارزیابی میکنند. من معتقدم مردم هر که را انتخاب کنند، همان کس از صندوقها بیرون میآید. چه در دوران امام راحل (ره)، که تأکید داشتند میزان رای ملت است، و چه در دوران مقام معظم رهبری ضرورت پاسداشت حرمت رأی مردم همیشه به عنوان یکی از اصول جدی انقلاب اسلامی مورد توجه نظام بوده و از آن محافظت شده است. من معتقدم عده زیادی از افرادی که صاحب منصب شدند و به مقام صدارت و وزارت رسیدند، در واقع به برکت رأی مردم و اقبالی که مردم به آنها نشان دادند توانستند به آن جایگاه برسند و این زمینه را انقلاب فراهم کرد.

 

و البته در برهه ای میخواستند زمان این تصدیگری را نیز افزایش دهند…

آن زمان عده ای پیشنهاد بازنگری در قانون اساسی را مطرح کردند تا ریاست جمهوری آقای هاشمی برای بار سوم تمدید شود، اما چون قانون اساسی چنین اجازهای نمیداد ملاحظه میکنیم که این اتفاق نیفتاد. رهبر معظم انقلاب با چند دولت متفاوت با سلیقههای گوناگون تجربه کار کردن دارند؛ از دولتی که با شعار سازندگی آمد تا دولت اصلاحات و سپس دولت عدالت. در تجربه این سه دولت ما شاهدیم به رغم فراز و فرودهای زیاد، کشور بر مبنای آمال امام و شهدا و مطابق قانون اساسی اداره شد و به پیش رفت و هیچگاه متوقف نشد. کشور ما کشور انتخابات است و این یک ظرفیت بسیار بالا و درخشنده برای نظام مقدس جمهوری اسلامی محسوب می شود، چرا که رأی مردم را براساس اسلام سرنوشتساز میداند. اگر چه مبنای قدرت الهی است اما مردم منبع سازنده قدرت هستند. نهادهایی مانند شورای نگهبان نیز در این کشور وجود دارند که به عنوان امین رأی مردم عمل میکنند. اگر شورای نگهبان نبود شما یقین بدانید در این کشور استبداد حکومت می کرد. شورای نگهبان حافظ مردمسالاری اسلامی است، نهادی است که نه مربوط به قوه مقننه است، نه مربوط به قوه مجریه و نه مربوط به قوه قضاییه و سایر نهادهای کشور؛ این نهاد در واقع حافظ قانون اساسی و حافظ رأی مردم است. در نظامهای مشابه هم معمولاً چنین نهادی را ناظر بر انتخابات قرار میدهند. نهاد حافظ قانون اساسی بهترین نهادی است که میتواند بر انتخابات نظارت کند.

 

چرا؟

چون اگر نظارت بر انتخابات را دست قوه مجریه دهند، آن وقت مجری نمیتواند بر کار خودش نظارت کند، اگر به قوه مقننه بدهند نوعی جانبداری محسوب میشود و این شبهه پیش میآید که بر انتخاب خودشان نظارت میکنند، از طرف دیگر بواسطه این که انتخابات ماهیت قضایی ندارد، پس علیالقاعده قوه قضاییه هم نسبتی با بحث نظارت نمیتواند داشته باشد. قوه قضاییه میتواند به جرایم انتخاباتی رسیدگی کند اما نمیتواند خط بطلان بر انتخابات بکشد. بنابراین باید نهادی وجود داشته باشد که بدون وابستگی به هیچ یک از قوا حافظ قانون اساسی باشد و بر همان اساس رأی مردم را پاس بدارد؛ این نهاد در کشور ما شورای نگهبان است. اگر ما این نهاد را با نهادهای مشابه در سایر کشورها مقایسه کنیم میبینیم که نهاد درخشندهای است که البته الآن مجال صحبت درباره آن نیست، بنابراین در جمهوری اسلامی ایران رأی مردم براساس ضوابط اسلامی تعیین کننده است و نظر مردم حرف اول را در اداره کشور میزند.

 

آقای کعبی شما چه تحلیلی از انتخابات دهم ریاست جمهوری دارید؟

ریشه این موضوع به انتخابات نهم ریاست جمهوری برمیگردد. در انتخابات ریاست جمهوری نهم آقای هاشمی بعنوان یکی از شخصیتهایی که همیشه در کنار امام و رهبری بوده اند، رودرروی کاندیدایی قرار گرفت که از متن مردم برخاسته بود و در کارنامه اش به جز سوابق شهرداری کلان شهر تهران و استانداری چیز دیگری نداشت. اما اقبال رای مردمی به آقای احمدی نژاد نشان داد انقلاب ظرفیتی دارد که یک نفر از دل مردم میتواند انتخاب و شخص دوم کشور شود، به گونهای که حتی از شخص آقای هاشمی رفسنجانی، که از ایشان بعنوان یکی از شخصیتهای تاریخ ساز در جهان معاصر یاد میکنند پیشی بگیرد و پیروز میدان شود و این به برکت امام(ره)، شهدا، ظرفیت اسلام، ظرفیت قانون اساسی و ظرفیت ولایت فقیه است. خوب، همان طور که میدانید دولت نهم در ابتدای شکل گیری اش با مخالفت های جدی در ابعاد و شکلهای مختلف مواجه شد و طبیعی بود که ما هر چقدر به زمان انتخابات دهم ریاست جمهوری نزدیک میشدیم، انتظار همه برای شکل گیری یک رقابت شدید بیشتر میشد. وقتی رئیس دولت نهم کاندیدای انتخابات دهم ریاست جمهوری شد، صفبندیهای انتخاباتی شدیدتری در مقایسه با انتخابات های قبلی در کشور شکل گرفت؛ اگر در گذشته صحنه انتخابات کشور در ارتباط با رقابت سیاسی میان جریان چپ، راست، چپ جدید و راست جدید تعریف میشد، در انتخابات دهم، در واقع، طرفداران و مخالفان دولت صفبندیهای انتخاباتی را شکل دادند.

 

 

به نظر شما چرا صفبندیها اینگونه شد؟

مخالفان دولت از طیف وسیعی بودند. بالأخره دولت گفتمان امام، رهبری و انقلاب را به عنوان شعار انتخاب کرده بود و دراین مسیر تلاش میکرد، از سویی این ادبیات انقلابی را در سطح جهان هم به شکل فراگیر مطرح و در این مسیر حرکت کرد. ضد انقلاب از سلطنت طلبها گرفته تا گروهکهایی مثل منافقین و آنهایی که در جریان انقلاب کارنامه خوبی از خودشان نشان ندادند تا جریانهایی مثل بهاییت و امثال آنها، تا گروهکهای داخلی مثل ملی-مذهبیها و نهضت آزادی و بالأخره جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، بعنوان دو تشکیلات معروف اصلاحطلب، همه دنبال این بودند تا به گونهای از این دولت عبور کنند. در واقع عبور از دولت بهانهای بود برای عبور از آرمان امام و شهدا که توسط دشمنان راه امام و شهدا یعنی آمریکا و صهیونیست طراحی شده بود. ما دیدیم به یکباره جبهه طویل و عریضی برای شرکت در انتخابات از سوی کسانی شکل گرفت که همیشه انتخابات را تحریم میکردند، آنهایی که همیشه انتخابات را تحریم میکردند یک دفعه با شعار شرکت در انتخابات و رأی دادن به کسی که بتواند این دولت را به زمین بزند و مقابل احمدینژاد بایستد وارد شدند و به این بهانه متحد شدند.

 

 

پیش بینی حوادث پس از انتخابات را میکردید؟

البته! رهبری در مشهد به مناسبت تحویل سال در این خصوص صحبت کردند، دیگران هم گفتند، ما هم اعلام میکردیم که فتنهای در حال شکلگیری است و خارجیها دلسوز کاندیداهای درون خانواده انقلاب نیستند، نه طرفدار دولت هستند و نه طرفدار جناحی که برای ضدیت با دولت به صحنه آمده بود. اینها آمده بودند تا شلوغ کنند و اوضاع را به هم بزنند وگرنه دنبال این نبودند که تعداد رأی نظام بالا برود، بلکه دنبال این بودند که حضور مردم کمرنگ شود منتها با شلوغکاری و راهانداختن جار و جنجال. عدهای از اینها شروع کردند به القای یاس، بدبینی و تشکیک زود هنگام در سلامت انتخابات؛ با وجود این که هنوز انتخاباتی انجام نشده بود میگفتند ما پیروز انتخابات هستیم و اگر چنین نشود معلوم است که تقلب صورت گرفته! این چنین شد که به دنبال سازماندهی و برنامه ریزی برای مخدوش کردن انتخابات افتادند. همانهایی که در انتخابات نهم ریاست جمهوری سازمانی موسوم به “سازمان رأی” را، که غیرقانونی بود، تشکیل دادند در انتخابات دهم “کمیته صیانت از آراء” را تشکیل دادند؛ عده ای هم با تهییج احساسات می خواستند مردم را به کف خیابانها بکشانند؛ چنان احساساتی نیز در میان طرفداران خودشان برانگیخته بودند که گویا طرفداران دولت را جبهه بربریّت و مخالفان آن را جبهه متمدن شکل میدادند!!. اتفاقاً مقالهای به همین عنوان از آقای حجاریان در سایت نوروز منتشر شد که در آن گفته بود جبهه بربریت را طرفدارن دولت و جبهه مدنیت را مخالفان آن شکل میدهند، تا آنجا که صدای عدهای از خودشان هم درآمد و گفتند حرف ما به تندی آقای حجاریان نیست.

 

پیامدهای این انتخابات را چگونه میبینید؟

انتخابات دهم از منظر حقوقی یک انتخابات عادی مثل بقیه انتخابات ها بود و هیچ اتفاق خاصی در آن نیفتاد اما از منظر سیاسی این انتخابات زمینه براندازی، اغتشاش و سازماندهی اپوزوسیون و خط مبارزه با نظام را فراهم کرد. متأسفانه یک عده هم در میان خانواده انقلاب بازی خوردند. دشمنان فکر میکردند با اعلام پیروزی زود هنگام آقای موسوی و آنگاه دعوت ایشان مبنی بر آمدن مردم به خیابانها، رهبری نظام عقبنشینی خواهند کرد و آنگاه آن ها خواهند توانست نه تنها ریاست جمهوری بلکه رهبری را نیز تحت کنترل خودشان دربیاورند اما بعد دیدند رهبری در ۲۹ خرداد، در آن خطبه تاریخی معروف، گفتند من اهل عقب نشینی نیستم و ملاک قانون است. بعد هم متأسفانه اینها به رفتارهای قانون شکنانه خودشان ادامه دادند و خسارات و لطمات جبرانناپذیری به کشور تحمیل کردند که البته باید پاسخگوی این حرکتها باشند. همان طور که گفتم که انتخابات یک پرونده حقوقی داشت که بسته شد، اما به دنبال حوادث بعد از انتخابات یک پرونده قضایی- امنیتی شکل گرفت که این هم در دست اقدام است و بعضی محکومیت قضایی گرفتند و برخی دیگر هم در دست رسیدگی است بالأخره کسانی که مرتکب این جرم شدند باید به مراجع قضایی پاسخگو باشند. میماند این آشفتگی اوضاع سیاسی- اجتماعی که در واقع ما از آن تعبیر به فتنه میکنیم و معتقدیم که کودتای مخملی علیه نظام و انقلاب بود؛ این هم به لطف الهی شکست خورده و به مانند کف روی آب به تدریج از بین میرود. هر چقدر زمان بگذرد حقایق بهتر و بیشتر روشن میشود. خود فتنهگران نیز سرشان به سنگ خورد و ای کاش رفتارشان را تصحیح میکردند و به دامن ملت و نظام برمیگشتند. شما مستحضر هستید که در سال ۱۹۵۳ میلادی یا کودتای ۲۸ مرداد پروژه آژاکس آمریکا سعی کرد دولت مصدق را سرنگون کند. مجدداً همانند آن پروژه، آژاکس دیگری پس از گذشت ۶۰ سال توسط دو استراتژیست آمریکایی برای حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری طراحی شد تا به اهداف براندازانهشان دست یابند. البته این تنها برنامه آمریکاییها نبود بلکه برنامههای دیگری از حمله نظامی گرفته تا محاصره اقتصادی و شورشهای قومی تا اعتصاب اصناف، کارگران، معلمان، دانشجویان، زنان و غیره نیز داشتند. در نهایت استراتژیستهای آمریکایی دیدند ایران گزینه سخت و پیچیدهای است و به این راحتیها شکست نمیخورد، لذا به این نتیجه رسیدند که به حداقلها اکتفا کنند؛ حداقلشان نیز این بود که به تحریم سی ساله انقلاب ادامه دهند. چند وقت پیش مصاحبه وزیر دفاع آمریکا را دیدیم که در آن گفته بود گزینه نظامی برای ایران گزینهی سختی است، تجربه عراق تجربه خوبی نبود. من معتقدم الآن ایران به عنوان قدرت منطقه ابتکار عمل بیشتری نسبت به آمریکا در خاورمیانه دارد و آنها هم دارند این موضوع را قبول میکنند و حس میکنند که در واقع این ایران است که آنها را در منطقه خاورمیانه مهار کرده است.

 

همان طور که در بخشی از سخنانتان اشاره کردید در جریان حوادث پس از انتخابات پای بسیاری از چهرههای سرشناس کشور به میدان باز شد. از جمله آنها آقای هاشمی رفسنجانی بود که آن نامه معروف را به رهبری نوشت؛ نامهای که از سوی حضرت آقا بی پاسخ ماند و آقای رفسنجانی مجبور شد آن را رسانهای کند. شما چه تحلیلی از این مسأله دارید؟ فکر میکنید این مسئله به جایگاه رهبری ضربه زد؟

البته این هم یک برداشت می تواند باشد. جدای از این برداشت من معتقدم این انتخابات و مشارکت ۸۵ درصدی مردم در واقع یک ظرفیت جهانی برای انقلاب ما ایجاد کرد. در واقع با این ۴۰ میلیون رای، انقلاب ما رکورد حضور در صحنه انتخابات ها را نسبت به سایر انقلابها شکست. دنیا مشاهده کرد که مردم ما با وجود گذشت سی سال از عمر انقلاب با اقتدار و عظمت به پای صندوقها میآیند و این موضوع اهمیت زیادی دارد و قابل قیاس با انقلابهای دیگر نیست. هیچ کشوری چنین ظرفیتی ندارد که طی یک دوره سی ساله و برگزاری به طور میانگین هر سال یک انتخابات، باز هم ۴۰ میلیون نفر را به صحنه بکشاند. لذا به طور قطع مشارکت ۴۰ میلیونی و ۸۵ درصدی مردم یک ظرفیت جهانی برای انقلاب ما در سطوح بینالمللی و مجامع جهانی محسوب میشود و چنین امری برای دشمن قابل تحمل نیست. مردم ما، آمریکا و صهیونیستها را به عنوان جبهه استکبار با رأی ۴۰ میلیونی خودشان ضربه فنی کردند اما متأسفانه شکستخوردگان در انتخابات به رغم این که میتوانستند مسئله شخصیشان را از طریق قانون دنبال کنند و این ظرفیت بالا را برای کشور نگاه دارند، به حیثیت و آبرویی که به واسطه امام(ره)، شهدا و دفاع مقدس داشتند لطمه وارد کردند و به حیثیت و آبروی نظام نیز ضربه زدند و در مسیر دشمن حرکت کردند.

 

فکر نمیکنید چنین نامههایی با هدف وارد آوردن فشار به رهبری نگاشته شد؟

رهبری چون کوه مستحکم در دفاع از آرمان های امام و شهدا ایستاده اند و اهل عقب نشینی نیستند. شخصیت ریاست مجلس خبرگان رهبری را نیز باید از کسانی مثل آقایان کروبی و موسوی تفکیک کرد. اصلاً شخصیت آقای هاشمی را باید از فرزندانشان نیز جدا دید. شخصیت حقیقی و حقوقی ایشان از جایگاه بالایی در نظام و انقلاب برخوردار است که ما هر چقدر هم بخواهیم در مورد آن صحبت کنیم رساتر و بالاتر از صحبتهایی که رهبری در خطبه ۲۹ خردادماه سال گذشته در خصوص ایشان ایراد کردند نخواهد بود؛ تعاریف امام(ره) نیز از آقای هاشمی معروف و معرف جایگاه ارزندهی ایشان در نظام، انقلاب و کشور است و این جایگاه قابل انکار نیست. منتها در کنار آن حقیقت دیگری نیز وجود دارد، آن هم این است که ایشان از ابتدای شکلگیری دولت نهم، بالاخره بعد از نتیجهای که حاصل شد، به عنوان مخالف دولت نهم مطرح بودند که البته ایشان تلاش میکرد این مخالفتها بروز و نمود پیدا نکند ولی بالأخره در مواضع، گفتهها، عملکردها و رفتارهای ایشان این مخالفت بروز پیدا کرد، بعد از جریان مناظره و شفافگویی آقای رئیس جمهور نیز مسأله تضاد این دو نفر تشدید شد. بعد هم که نامه سرگشاده آقای رفسنجانی همه را غافلگیر کرد که ما همان شب موضع گرفتیم و گفتیم نوشتن نامهی سرگشاده زیبندهی آقای هاشمی، که دلسوز مصالح نظام و انقلاب هستند، نیست و مردم انتظار دارند آقای هاشمی با کمک به رهبری به وحدت و انسجام کمک کند و توقع ندارند ایشان نامهی سرگشاده بنویسد. خوب، خیلی از شخصیتهای همتای آقای رفسنجانی در شاگردی امام راحل، با ایشان تماس گرفتند و از ایشان خواستند تا با موضعگیری همراهی خودشان را با رهبری اعلام کنند. به خصوص پس از خطبههای ۲۹ خرداد ما منتظر اعلام نظر آقای هاشمی بودیم که متأسفانه چنین اتفاقی نیز نیفتاد. برخلاف آن چیزی که انتظار میرفت آقای هاشمی در خطبههای آخرین نماز جمعه ای که حضور یافت بر مواضع قبلی خود تصریح و عنوان کرد که راهحلها همان راهحلهایی است که گفتم. در واقع سخنان ایشان القای بذر تردید و تشکیک در سلامت انتخابات قانونی بود. توقع ما این بود که آقای هاشمی در جایگاه ریاست مجلس خبرگان رهبری وارد رقابتهای جناحی و حزبی نشود که چنین نشد. البته رهبری در دیدار خود با بسیجیان نسبت به ایشان و دیگران موضع گرفتند و فرمودند که احترام قوای سهگانه به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام لازم است و همه باید به ایشان اعتماد و حسنظن داشته باشند. حقیقتاً سخنان رهبری در این زمینه راهگشا است. انتظار ما هم از آقای هاشمی این بود که در سخنان خود در مشهد به وحدت کمک کنند اما متأسفانه باز هم ایشان بحث تردید در انتخابات را مطرح کردند و گفتند بحث تقلب در انتخابات را نه رد کردهاند و نه پذیرفتهاند، بعد هم بحث اعتراضات خیابانی را به عنوان شاهد آوردند که به نظر من با جایگاه حقوقی ایشان در ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان همخوانی نداشت. ما انتظارمان این است ایشان به گونهای رفتار کنند که اوضاع در چارچوب ولایت فقیه، قانون اساسی و آرمانهای امام و شهدا پیش برود. خود ایشان بارها در جلسات مختلف گفتهاند که مواضع رهبری برایشان حجت شرعی و قانونی است، بنابراین انتظار این است که ایشان دیدگاههای خودشان را در جهت ایجاد وحدت و آرامش در کشور با مواضع رهبری هماهنگ کنند.

 

به نکته مهمی اشاره کردید. شما فرمودید مردم از رئیس مجلس خبرگان انتظار داشتند که ایشان شفافسازی کند. با توجه به جایگاه ریاست مجلس خبرگان رهبری و این که ایشان ریاست نهادی را بر عهده دارند که بر رهبری نظارت دارد این بحث مطرح شده که آیا نباید ایشان از جایگاهشان عزل شوند؟ شاید بتوان گفت اگر هم ایشان از یک محبوبیت نسبی برخوردار باشند اما مشروعیت ایشان در جایگاه ریاست مجلس خبرگان رهبری محل تردید است. من با آقای علمالهدی که صحبت میکردم، گفتند فعلاً موضوع برکناری آقای هاشمی مطرح نیست اما اگر موضوع دیگری اتفاق بیفتد ما این را در دستور کار مجلس خبرگان قرار میدهیم. میخواهم از شما جویا شوم آیا رئیس مجلس خبرگان از جایگاه خود عزل خواهد شد یا خیر؟

من عرض کردم که توقع ما این است، که با توجه به حجت شرعی و قانونی سخنان رهبری، آقای هاشمی مواضع خودشان را همسو با مواضع رهبری کنند تا وحدت به پیش برود. ایشان اگر میخواهد به وحدت کمک کنند، راه حلش این است که مواضع خودشان را متناسب با رهبری تصحیح کنند. اما در خصوص مجلس خبرگان رهبری من باید مطالبی را خدمتتان عرض کنم؛ مجلس خبرگان در حمایت  و دفاع از رهبری  یکپارچه است، خاستگاه مجلس خبرگان خاستگاه معنوی، فقهی و کارشناسی است، نه خاستگاه و جایگاه حزبی و گروهی. برخی دوست دارند مجلس خبرگان در حد درگیریهای جناحی و گروهی تنزل پیدا کند در صورتیکه مجلس خبرگان یک مجلس کارشناسی و علمی است. ما به عنوان مجلس ولایت فقیه این اطمینان را به مردم میدهیم که این مجلس رهبرشناس است و در کنار رهبری ایستاده است. ما خدا را شکر میکنیم که رهبری با شجاعت، با اقتدار، با معنویت، با اتکا به خدا، با تدبیر و حکمت و با اخلاص  دارند کشور را اداره می کنند. مجلس خبرگان هم فتنهشناس است و راه را بر جریان فتنه بسته است. جریان فتنه از دست مجلس خبرگان عصبانی است، از بیانیههای مجلس خبرگان، از مواضع مجلس خبرگان عصبانی است. عصبانیت دشمنان اسلام مثل آمریکا و صهیونیست و فتنهگران از مجلس خبرگان نشاندهنده این است که مجلس خبرگان در حوزه کاری خودش دارد راه را درست میرود.

 

جامعه ما یک جامعه جوان است، وقتی از جوان سلب اعتماد شود بازگرداندن آن کمی سخت است. برخی ادعا اعتماد بخشی از قشر جوان جامعه ما به نظام و سیستم برگزاری انتخابات سلب شده یا حداقل کم شده است. به عنوان بخش اول این سؤال فکر می کنید اگر تاحدودی این حرف درست باشد چه می شود کرد تا این اعتماد برگردد و دوم این که فکر می کنید با محاکمه سران این آشوب ها و اغتشاشات، که همیشه در لفافه از آن ها نام برده می شود، این اعتماد قابل برگشت است؟

 

نسبت به بحث اعتماد من این اندازه میتوانم بگویم که  مردم با حضور یکپارچه خود در صحنههای مختلف انقلاب، اعتماد خود را به نظام، ارکان نظام و در رأس همه به ولایتفقیه بارها نشان دادهاند. جوانها هم اعتماد کردند. شما این ۴۰ میلیونی را که در انتخابات شرکت کردند در نظر بگیرید؛ درصد بالایی از آن را در این انتخابات جوانان تشکیل میدادند. در حقیقت هر بار که مردم و به ویژه جوانان در سرنوشت سیاسی و اجتماعی خودشان دخالت میکنند، در واقع نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی را تأیید میکنند. هر انتخابات رفراندمی بر تأیید نظام و قانون اساسی است. پس اعتماد وجود دارد منتها فتنهگران به دنبال القای بدبینی و بیاعتمادی هستند، برخی هم به گونهای صحبت میکنند که گویا در جامعه تردید ایجاد شده است. البته خیلی از این رأیدهندگان شکستخورده و مغلوبان  انتخابات هم الآن دریافتهاند که در واقع دارند از قانون سرپیچی میکنند و به همین خاطر حرفی برای گفتن ندارند. شورای نگهبان، برای اولین بار، مستندات خود را در۳۴ صفحه گزارش و ۹۰ صفحه مستندات منتشر کرد و تا الآن حتی یک سند دال بر تقلب در انتخابات به دست نیامده است، تقلبی که قابل رسیدگی و پیگیری باشد. مخالفان هنوز نتوانستهاند سندی ارائه کنند، بلکه فقط ادعا کردهاند. با ادعا، حرفپراکنی و سخنپراکنی که نمیتوان حقیقت را دگرگون کرد؛ دروغپردازی میکنند و پیوسته آن را هم تکرار میکنند، از فضاهای مجازی هم استفاده میکنند. این افراد با استفاده از دروغپردازی در فضای رسانهای به لجاجت خودشان ادامه میدهند، در حالی که خودشان با شعار قانونگرایی وارد انتخابات شدند. البته قوه قضاییه بر اساس مستندات و مدارک قانونی عمل می کند. ما باید اجازه دهیم حافظان قانون و دستگاه قضایی کار خودشان را بکنند. من این اندازه میتوانم اطمینان بدهم که هیچکس نسبت به قانون استثنا نیست، همه باید پاسخگوی عملکرد خود در برابر قانون و بویژه دستگاه قضایی باشند.

 

آقای کعبی! یک دروغ در صورت تکرار میتواند برای مردم باورپذیر شود، به گونهای که مردم فکر میکنند واقعاً حقیقتی وجود دارد. ادعای تقلب شاید در اوائل کار برای خیلیها خندهدار بود، اما الآن مردم میگویند اگر واقعاً تقلبی در کار نبوده چرا نظام اقدام به برخورد با مطرحکنندگان این تقلب نمیکند؟چه پاسخی برای این سوال وجود دارد؟

ادعای تقلب در انتخابات، افسانه سازی، خیال پردازی و اظهارات بدون دلیل و سند است، عده ای هم بازی خوردند، غفلت کردند، الآن هم شاید به خاطر لجاجت یا عناد نمیخواهند رفتارشان را اصلاح کنند. ما باید اینها را نصیحت کنیم که رفتارشان را اصلاح و توبه کنند. به آنها بگوییم شما خودتان هم میدانید نتیجهای حاصل نمیشود. آقایان باید پاسخگوی به قانون باشند، منتها من میخواهم بحث را از زاویه دیگری مطرح کنم؛ این که یک جریان یا عدهای در درون خانواده انقلاب، حال یا بر اثر لجاجت، عناد یا قانونشکنی بخواهند زیادهخواهی کنند در طول سی سال عمر انقلاب چیز جدیدی نیست و اولین تجربه انقلاب هم محسوب نمیشود، با روشنگری، بصیرت و اقدام قضایی مناسب همه چیز در جای خودش روشن می شود، گذشت زمان اسرار ناگفته را افشا میکند و حقایق معلوم میشود. ما باید کاری کنیم که هزینه اجتماعی عناد، معارضه و ایستادگی در مقابل نظام بالا برود، شما ملاحظه کردید که در حادثه هتک حرمت امام راحل (ره) مردم اعم از حوزویان، دانشگاهیان و اقشار گوناگون چگونه به صحنه آمدند. مردم الآن میگویند اگرعناد و لجاجت قانونشکنانه نبود، کار به هتاکی و حرمتشکنی نسبت به امام راحل نمی کشید. آن موقع که اینها از آرمان امام گذشتند قطعاً به عکس امام هم جسارت میشود، چون اینها از آرمان امام گذشتند، دیگر به راحتی به عکس امام هم جسارت میکنند. هر چه زمان بگذرد مردم بهتر اینها را میشناسند، منتها باید با آرامش و روشنگری پیش برویم. اسلام از فتنهگرها در طول تاریخ خیلی ضربه دیده؛ در صدر اسلام ما چند نوع نفاق داشتیم: نفاق اعتقادی، نفاق اخلاقی، نفاق ناشی از عناد و کینه شخصی و نفاق سیاسی. نفاق سیاسی سازمان، تشکیلات و برنامه داشت و میتوانست بقیه منافقین را متشکل بکند؛ این منافقان سیاسی در صدر اسلام  در دوران رسولالله خیلی به اسلام ضربه زدند. اصلاً به مناسبت این منافقین یک سوره به نام سوره توبه نازل شد، نام دیگر سوره توبه، افشاکننده منافقین است. تاریخ اسلام جلوی چشم ماست. جنگ با نفاق جنگ نرم است و جنگ با کفار جنگ سخت! جنگ نرم جنگ روشنگری است، جنگ بصیرت و آگاهسازی است. عقبه جریان نفاق باید خالی شود. منافقین در زمان پیامبر چه میکردند؟ در غزوه تبوک چند نفر علیه رسولالله دسیسه چیده بودند و وی را استهزاء میکردند، برنامه هم داشتند که وی را ترور کنند. یکی از اصحاب این موضوع را به پیامبر اطلاع داد؛ رسولالله آنها را بازخواست کرد، آنها قسم خوردند که چنین چیزهایی نگفتهاند، وحی نازل شد که اینها بالاتر از اینها را به تو گفتند، یعنی اینها هر چه در توان داشتند انجام دادند تا به رسول خدا ضربه بزنند، اما نتوانستند. و بعد خداوند فرمود: چرا اینها میخواهند از رسول گرامی اسلام انتقام بگیرند؟ اینها که در سایه ی اسلام بزرگ شدند و به آقایی رسیدند، نمک اسلام را خوردند چرا میخواستند نمکدان را بشکنند؟ الآن بحث ما با فتنهگران این است که آنها که نام و نامشان را مرهون اسلام، امام و شهدا هستند و باید شکرگزار این نعمت باشند، چرا هر چه داشتند به میدان آوردند و همسو با دشمنان انقلاب حرکت کردند؟ خوب، حالا که به نتیجه نرسیدند توبه کنند، قرآن هم به این جریان همین پیشنهاد را میکند. میگوید اگر توبه کنند به نفع آنها است و اگر توبه نکنند خودشان ضرر میکنند و اگر ادامه دهند هم در دنیا کیفر میبینند و هم در آخرت عذاب میشوند.

 

 

فکر میکنید عمر نفاق چگونه به سرمی آید؟

استکبار برای منافق تاریخ مصرف میگذارد، تاریخ مصرفشان که تمام شود رهایشان میکند و به دنبال نقشههای دیگر میافتد. استکبار فهمیده که نظام اسلامی ضد ضربه، مستحکم، با اقتدار و با معنویت است؛ در دوران امام علی(ع) همین برخوردها بود، در جنگ جمل، صفین و نهروان، حضرت دو سیاسیت روشنگری و دعوت را در پیش میگیرد، دعوت برای برگشت به آغوش اسلام از کسانی که داخل فتنه بودند، حتی کسانی را میفرستاد تا با آنها صحبت کنند، مثل عبد ا…ابن عباس. حضرت هیچگاه آغازگر جنگ نبود بلکه با سعه صدر با آنها برخورد میکرد؛ البته خط قرمز سعه صدر حفظ وحدت جامعه است، اینها اگر بخواهند به وحدت و هویت جامعه و به اسلام آسیب برسانند، نظام قطعاً در مقابلشان میایستد. همان طور که رهبری در سخنانشان فرمودند و گفتند کاری نکنند که نظام تمامقد در برابر آنها بایستد چرا که در آن صورت مردم با تمام قوا به صحنه میآیند و آن وقت چیزی از آن ها باقی نخواهد ماند. ما ناصحانه اینها را دعوت میکنیم که  رفتار گذشته شان را تصحیح کنند و به آغوش ملت برگردند و دست از این عناد و لجاج بردارند، انتخابات تمام شد و دولت مستقر شده است و دارد کارهایش را انجام میدهد. تنوع سلیقه و تنوع برداشت در نظام جمهوری اسلامی یک امر طبیعی است اما همراهی با دشمنان اسلام و ملت برای مردم قابل تحمل نخواهد بود.

 

اشاره داشتید به جنگ نرم. چه جریانشناسیای برای آن در کشور ما قائل هستید؟

به نظر من جنگ نرم چند فاز داشته است. فاز اولش فاز فکریای بود که بعد از پایان دفاع مقدس شروع شد و طی آن در باورها و ارزشهای اسلامی ما تشکیک شد. فاز دوم همان طور که رهبری بارها از آن سخن گفتند بحث شبیخون فرهنگی و تهاجم فرهنگی بود. در فاز دوم سعی شد در باورها و ارزشها با زبان و ادبیات هنری، رسانهای و جلوههای گوناگون تشکیک وارد شود. فاز سوم جنگ نرم در واقع سازماندهی تشکیلات برای عملیاتی کردن دو فاز قبلی بود که از آن جمله میتوان به شکلگیری NGOها و مباحث جامعه مدنی اشاره کرد. در واقع سعی شد با استفاده از تشکیلات و حرکت در قالب سازمان و مؤسسات خودبنیاد، که در دوران اصلاحات شکل گرفت، مراحل قبلی را وارد سطح عمومی جامعه کنند. فاز چهارم جنگ نرم مربوط به تهییج عواطف، احساسات و آوردن مردم به کف خیابانها است. در فاز چهارم هم دنبال این هستند که از غفلت، ناآگاهی و عدم اطلاع انسانها به نفع خودشان استفاده کنند. ممکن است خیلی از افرادی که هدف جنگ نرم هستند خودشان متوجه نباشند که دارند بازی میخورند،  اینجا ما باید با صلاح، بصیرت، روشنگری و تولید قدرت نرم، در مورد اقناع اذهان، جریانسازی فرهنگی، ایجاد فضای عاطفی و روانی مناسب، تعمیق روابط نظام و مردم از طریق خدمت صادقانه، حل مشکلات جاری، تبیین جایگاه ولی فقیه و روشنگری سیاسی چارهاندیشی کنیم. با این اقدامات ما باید در سطح دانشگاه، حوزه، آموزش و پرورش و جاهای مختلف کارهای بنیادی انجام دهیم تا با تولید قدرت نرم در مقابله با جنگ نرم، اقدام کنیم.

 

 

آقای کعبی به نظر می رسد اتفاقات سال گذشته برکاتی هم برای نظام داشت؛ این که چهره بسیاری از جریاناتی که در سی سال عمر انقلاب روی واقعی خود را پنهان میکردند آشکار شد و مردم خیلی راحت به نفاق آنها پی بردند. شما نیز چنین تصوری دارید؟

بله. قطعاً. ببینید این بحث برکات زیادی هم داشت. بالأخره خیلیها جوهرشان آشکار شد، مردم الآن سره از ناسره و حق از ناحق را تشخیص میدهند ولی منتها ما باید آگاه باشیم، چون جنگ نرم یک جنگ پیچیده است، ممکن است کسانی که در این جنگ سقوط میکنند خودشان هم نفهمند و آن را باور نکنند. خیلی باید هوشمند بود! خیلی باید بصیرت داشت، خیلی باید فتنهشناس بود تا در جنگ نرم سقوط نکنیم. حدیثی از امام رضا(ع) در جلد ۷۲ بحارالانوار به ذهنم رسید که امام می فرمایند: بعضی از کسانی که با ما اهل بیت ارتباط دارند فتنه شان برای شیعیان ما از فتنه دجال هم بالاتر است، سؤال می کنند ای پسر رسول خدا! چگونه چنین چیزی ممکن است؟ حضرت پاسخ می دهند که اینها با دوستان ما دشمنی میکنند و با دشمنانمان دوستی میکنند، یعنی مرز بین دوست و دشمن را از بین میبرند و میفرمایند زمانی که کار به اینجا رسید امر مشتبه میشود، مؤمن از منافق شناخته نمیشود. خوب کسانی که در این فتنه سقوط میکنند ممکن است مؤمن و منافق را نشناسند. باید هوشمند بود. یکی از راههای نجات در دوران فتنه تمسک به رهبری است؛ این که رهبری را فصلالخطاب بدانیم. اتفاقاً در جریان فتنه جمل حضرت علی(ع) همین را به فتنهگران میگوید. میگوید رسول اکرم که به ملکوت اعلی شتافتند اما الآن بین ما کتاب قرار دارد، یعنی قرآن راه روشن پیامبر است و کسی که از راه پیامبر فاصله بگیرد در واقع سقوط میکند و میفرماید حاکم اسلامی شما را بدون چون و چرا نجات میدهد. امام(ره) میفرمود پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد. ما با پشتیبانی از ولایت فقیه در این سه دهه توانستیم از بحرانها و معضلات عبور کنیم. ولی فقیه باعث وحدت و انسجام در کشور است. ولی فقیه کشور را از بنبستها و بحرانها نجات میدهد. ولی فقیه می تواند اقتدار کشور را حفظ و برای نظام ما تولید قدرت کند. در واقع تضعیف جریان ولایت کشور را تضعیف میکند و قطعاً این اقدامات خلاف راه امام و راه شهدا است. یکی از میراثهای امام همین جمهوری اسلامی است که در قانون اساسی خلاصه میشود، دومین آن ولایت فقیه است، لذا کسانی که دنبال راه امام و مدعی خط امام هستند نباید از راه و خط رهبری فاصله بگیرند. هر گونه زاویه گرفتن از خط رهبری در واقع زاویه گرفتن از راه امام و آرمانهای انقلاب و نظام است.

نوشته شده توسط در تاریخ شنبه, 12th ژوئن 2010 | ۹۲۷بازدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.