بسماللّهالرّحمنالرّحیم
خیلى متشکّریم از بانوان محترم و گرامى که جلسهاى به این خوبى و به این پربارى ترتیب دادید و من امروز حقیقتاً از بیانات خانمها بهرهمند شدم و استفاده کردم؛ و خدا را سپاسگزارى کردم به خاطر عمقى که انسان مشاهده میکند در مباحث و تلاشها و فکر کردنها در بین بانوان برجسته و ممتاز کشورمان بحمداللّه وجود دارد. مطالبى که فرمودید، غالباً مطالب خوبى بود؛ پیشنهادهایى هم بود که انشاءاللّه میدهیم بررسى کنند؛ آن مقدار که به عهدهى من است و ما باید دنبال کنیم حتماً دنبال میکنیم انشاءاللّه.
دربارهى مسئلهى زن و آنچه که پیرامون این مسئله است، خب حرف خیلى زیاد است؛ ما دچار یک عقبماندگىاى هستیم که شما خانمها – بعضى از خانمهایى که صحبت کردید – اشاره کردید. عقبماندگى در این قلمرو، از نوع عقبماندگى در علم – که ما میگوییم دچار عقبماندگى هستیم مثلاً – نیست؛ در اینجا اگر تعبیر میکنیم به عقبماندگى، به خاطر این است که ما در زمینهى مسئلهى زن، مسئلهى جنسیّت، مسئلهى امورى که حولوحوش وجود زن تحقّق پیدا میکند و معنا پیدا میکند – مثل همین خانواده و فرزند و ازدواج و سَکَن و آرامش و از این مطالب – حرفهاى برجستهاى داریم که توفیق پیدا نکردیم اینها را منتقل کنیم به دنیا، اینها را مطرح کنیم در ذهنیّت جهانى، عقبماندگى از این جهت. در حالى که دنیا احتیاج دارد به مبانى و مفاهیم روشنِ فراگیرِ کارگشا؛ همچنان که ملاحظه کردید بعضى از خانمها گفتند که وقتى ما اینها را در دنیا مطرح میکنیم، مورد استقبال قرار میگیرد؛ یا بعضى از خانمها گفتند که دستاوردهاى علمى در زمینههاى روانشناسى و غیره، احکام اسلامى را در مورد زن تأیید میکند. خب، این یک گوشهاى از توانایىهاى نظام فکرى اسلامى در این مسئلهى حسّاس است؛ و ما این توانایىها را نتوانستیم درست بیان کنیم، تعریف کنیم. در خیلى از مناطق گوناگون فکرى و قلمروهاى فکرى همینجور است؛ در خیلى از زمینهها ما واقعاً نظر اسلام را درست نتوانستیم به دنیا منتقل کنیم. حالا اینکه میگویم “نتوانستیم”، این را نمیشود گناه نظام جمهورى اسلامى دانست؛ چون همان مقدارى هم که کار شده است، به برکت نظام جمهورى اسلامى است و به برکت نفوذ فکر انقلاب و فکر امام و نام انقلاب و نام امام و اینها بود که بحمداللّه تا حدودى گسترش پیدا کرد؛ لکن بیش از این باید ما کار کنیم، که نیاز داریم به این؛ که حالا عرض خواهم کرد. ما براى اینکه بتوانیم یک جبههى تهاجمى و مصون از تعرّضِ تهاجم دیگران – یک آرایش تهاجمى – داشته باشیم، نیاز داریم به اینکه این کارها را، این اندیشهها را، این افکار را منتشر کنیم، بگوییم؛ به این واقعاً نیازمندیم؛ در واقع این تهاجم ما، جنبهى مصونیّتسازى و تدافعى دارد. بنابراین هرچه شماها کار بکنید براى اینکه این عقبماندگى را جبران بکنید، به نظر من مفید است و لازم است. در زمینهى این نهضت – باید گفت نهضت بیدارى در زمینهى مسائل مربوط به زنان – واقعاً هیچ نبایستى ما تعلّل کنیم، توقّف کنیم؛ بین راه درنگ نباید کرد. با وجود اینکه این گفتمانِ کامل و مفید و قانعکننده را از اسلام در اختیار داریم، امّا عملاً خودمان را در موضع انفعال قرار دادیم در مقابل گفتمان غربى در مورد زن.
گفتمان غرب در مورد زن، یک گفتمان کاملاً حسابشدهى سیاسى است؛ یعنى آن روزى که این فکر و این گفتمان دربارهى زن، در غرب آغاز به کار کرد و شروع کرد، یک محاسبهى دقیقى پشت این وجود داشت. این البتّه به عنوان خبر نیست که من از روى اطّلاع و با استناد به اخبار بگویم، امّا مؤیّدات واقعىاى دارد که این تحلیل را تقویت میکند؛ یعنى از آغاز رنسانس در غرب و به دنبال آن حضور صنعت و پیدایش صنعت جدید در غرب، بتدریج این گفتمان غربى رشد پیدا کرد؛ و اوجش در روزگار ما است که البتّه این اوج همراه خواهد بود با انحطاط و نزول و انشاءاللّه سرافکندگى و فروپاشى این گفتمان.
گفتمان غربى در مورد زن اجزاء گوناگونى دارد، لکن دو جزء در آن برجسته است: یکى مردواره کردن زن، یعنى زن را متشبّه به مرد قرار دادن، این یک بخش مهمّ از این گفتمان است؛ یک بخش دیگر هم زن را وسیلهى راحتى براى التذاذ جنسى مرد قرار دادن، حالا التذاذ چشمى یا مراحل بدتر و بعدتر از التذاذ چشمى، این هم یک بخش دیگر از گفتمان غربى است در مورد زن. این مسئلهى فمینیسم و این چیزهایى که امروز در دنیا رایج شده، همه در واقع فراوردههاى آن گفتمان غربى است که در نهایت کار به اینجاها میرسد.
مردواره کردن زن؛ یعنى به دنبال این بودند که مشاغل گوناگونى که با ساخت جسمى و عصبى و فکرى مرد سازگارتر است را بکشانند به سمت بانوان و زنان، و این را یک افتخار براى زن و یک امتیاز براى زن قرار بدهند. ما در مقابل این دچار انفعال شدیم، یعنى دوْر خوردیم؛ ما هم نادانسته، ناخواسته، این گفتمان را قبول کردیم. مىبینید ما الان افتخار میکنیم که فلان تعداد زن، در فلان بخشهاى اجرایى کشور داریم. اشتباه نشود، از اینکه این بانوان در این مناصب اجرایى باشند من هیچ مشکلى ندارم؛ یعنى منع نمیکنم، نفى نمیکنم، ایرادى هم برایش قائل نیستم – فرض کنید وزیر بهداشت ما یک خانم بود، یا معاونین رئیسجمهور مثلاً یا بخشهاى مختلف در بینشان بانوان هستند، این از نظر من اشکالى ندارد – آنچه اشکال دارد، افتخار به این است؛ که ما به رخ دنیا بکشیم که ببینید، ما در بخشهاى اجرایى اینقدر زن داریم! این همان دوْر خوردن است، این همان منفعل شدن است؛ این افتخارى ندارد. خیلى خب، یک خانمى است، ارزشهایى داشته، توانایىهایى پیدا کرده، مناسبِ این مقام شده؛ خیلى خب، بگذارند، خلاف قانون هم که نبوده؛ امّا اینکه ما به این افتخار بکنیم که ببینید، ما این تعداد خانمِ مسئولِ در بخشهاى اجرایى داریم، این غلط است. اگر ما افتخار کنیم که این تعداد خانم روشنفکر، خانم تحصیلکرده داریم، این خوب است، این جا دارد؛ اگر بگوییم این مقدار خانم نویسنده، خانم فعّال فرهنگى یا فعّال سیاسى داریم، اشکالى ندارد؛ اگر بگوییم این مقدار خانم شهادتطلب و مجاهدهکار در میدانهاى گوناگون داریم، این خوب است؛ اگر بگوییم این مقدار خانمى که در عرصههاى سیاسىِ انقلابى فعّالند – گویندهاند، نویسندهاند – داریم، این خوب است؛ افتخار به اینها خوب است؛ امّا افتخار به اینکه ما این تعداد وزیر زن، این تعداد نمایندهى زن، این تعداد معاونِ بخشهاى مختلفِ زن، این تعداد رئیس مؤسّساتِ تجارى زن داریم، افتخار به این غلط است؛ این انفعال در مقابل آنها است. مگر بنا بوده ما کارهاى مردانه را به زنها بدهیم؟ نه، جایگاه زن و هویّت و شخصیّت زن، در جنس خود زن یک هویّت بسیار بالا و با کرامتى است، از بعضى جهات از مردها بالاتر است. در مجموع هم که نگاه کنیم، زن و مرد فرقى ندارند؛ از لحاظ خلقت، از لحاظ خصوصیّاتِ کیان طبیعىشان که خداى متعال خلق کرده، یک امتیازاتى جانب زنانه دارد، یک امتیازاتى جانب مردانه دارد؛ خداى متعال یک مقدار خصوصیّاتى را به این جنس داده، یک مقدار خصوصیّاتى را به آن جنس داده؛ یک برجستگىها و ارزشهایى این دارد، یک برجستگىها و ارزشهایى آن دارد؛ لذا است که با همدیگر از لحاظ آنچه که مربوط به انسانیّت است هیچ فرقى ندارند، هیچ تفاوتى ندارند؛ در آن چیزهایى که خداى متعال براى انسان قرار میدهد – از لحاظ حقوق انسانى، از لحاظ حقوق اجتماعى، از لحاظ ارزشهاى معنوى و سیر تکامل معنوى – هیچ فرقى ندارند؛ یعنى یک مردى مثل علىّبنابىطالب میشود، یک زنى مثل فاطمهى زهرا میشود؛ یک مردى مثل عیسى میشود، یک زنى مثل مریم میشود؛ تفاوتى ندارند با همدیگر. پس این نگاهْ درست است که ما زن را در جنسیّت خودش – همانجور که هست، زن واقعى، مؤنّث واقعى – بشناسیم، و ببینیم چه ارزشهایى میتواند این فرد متعلّق به این جنس را یا این جامعهى این جنسیّت را رشد بدهد و تعالى ببخشد؛ این نگاه، نگاه درست است. ما نباید در مقابل نگاه غرب دچار این انفعال میشدیم که متأسّفانه شدیم.
البتّه در آن بخش دوّم که زن را وسیلهاى براى التذاذ جنسى مرد قرار میدهد – نه التذاذ معنوى و روحى، نه التذاذ علمى؛ ممکن است دو نفر بنشینند، یکى لذّت ببرد از خوشصحبتى یکى، از معلومات کسى؛ نخیر، این مطرح نیست – براى اینکه مرد به راحتى بتواند التذاذ ببرد از مسائل جنسى زن، این مثل یک سِیلى وارد کشورهاى بىدفاع و بىحفاظ اسلامى شد از طرف غرب؛ کشور ما هم همینجور. خوشبختانه انقلاب آمد، جلوى این تا یک حدود زیادى گرفته شد و بایست جلوى این سد بشود؛ این خطر بزرگى است؛ بلاى عظیمى است. مسئلهى حجاب یکى از مقدّمات این کار است، مسئلهى پوشش و لباس همینجور، مسئلهى معاشرت زن و مرد و حدود معاشرت یکى از مقدّمات این است که این بلاى بزرگ که هم بلاى براى زن است و هم بلاى براى مرد است – و البتّه شامل تحقیر زن هم هست، بدون اینکه ملتفت بشوند – سد بشود. امروز در دنیا عمداً به این مسئله دامن زده میشود. البتّه من اطّلاع دارم و خواندهام در نوشتجاتى، در مطبوعاتى، در کتابهایى که اندیشمندان غربى بتدریج دارند احساس ترس و احساس دهشت میکنند از این وضعیّت؛ که حق با آنها است، منتها دیر فهمیدند؛ دامن زدن به مسئلهى شهوت – که متمرکز بود روى مسئلهى زنها؛ و امروز مىبینید که در دنیا بدتر از اینها دارد میشود، این مسئلهى همجنسبازى و همجنسگرایى و این ازدواجها و خانوادههاى دو جنس مشابه و مانند اینها – اینها چیزهایى است که به زبان آسان مىآید؛ اینها چالههاى عظیم و عمیق و خطرناکى است پیش پاى آن تمدّن و کسانى که آن تمدّن را دارند اداره میکنند و پیش میبرند؛ لغزشگاه عجیبى است، پدر اینها را درخواهد آورد؛ حالا این نیمهى راه است، نیمهى سراشیبى است. البتّه به نظر من قادر هم نیستند جلوى آن را بگیرند. یعنى مشکل آنها از این حرفها گذشته است. من چند سال پیش – هفت، هشت، ده سال قبل از این تقریباً – در مطبوعات کشورهاى خارجى دیدم و خواندم و شنیدم که آمریکایىها دارند دنبال میکنند که از کتابهاى فلان نویسندهى مثلاً رماننویسِ خانوادهنویس – که رمانهایش اطراف خانواده است – فیلم درست کنند براى اینکه بکشانند جهت فیلمسازى و فیلمبردارى و سینما و مانند اینها را به این جهت؛ خب، یک کارهایى هم کردهاند، دارند هم میکنند؛ امّا اینها مثل یک جریانهاى باریکى است در مقابل یک سیل عظیمى که خودشان به دست خودشان راه انداختند؛ و دچارشان کرده است و بعد از این بیشتر دچارشان خواهد کرد. ما البتّه نسبت به این قضیّه فعلاً یک “مصونیّهٌما”اى(۱) داریم – به خاطر همین حجاب و همین چیزهایى که وجود دارد – منتها این را نبایستى دستِکم گرفت، بایستى این را بهجّد اهمّیّت داد. در همین مباحثى که خانمها اشاره کردید که دارید کار میکنید، این مسئلهى جاذبهى جنسى و خطر جاذبهى جنسى براى زن و براى مرد و براى جامعه و براى خانواده، این را به نظر من خیلى بایستى جدّى گرفت.
خب، عرض کردیم گفتمان اسلام “زنِ حقیقى” است؛ این گفتمان را همانطور که اشاره کردم، بایستى ما به صورت تهاجمى مطرح کنیم. مطلقاً در موضع دفاعى قرار نگیرید. گفتند بعضى از خانمها که آن کسانى که دنبال مثلاً کنوانسیون زنان یا مؤسّسات وابسته به سازمان ملل هستند، تهدید میکنند که اگر چنین کنید، اگر چنان کنید ممکن است علیه شما قطعنامه صادر کنیم! خب به دَرَک! قطعنامه صادر کنند. گفتمان اسلامى در مورد زن را بایست با روحیّهى تهاجم، طلبگارانه مطرح کرد. اگر آنها گفتند که شما چرا به زن براى اینکه بتواند بىحجاب بگردد آزادى نمیدهید، باید گفت شما چرا این آزادى مضرّ و دهشتناک را میدهید، به آن شکلى که امروز در غرب وجود دارد. آنچه که امروز در غرب در زمینهى بىحفاظى و بىحجابى زن دارد دنبال میشود، واقعاً گاهى اوقات تصوّرش انسان را دچار دهشت میکند که چکار میخواهند بکنند، کجا دارند میروند؟ که لابد شماها خبرهایتان بیشتر از من است، ولى من هم اطّلاعات زیادى دارم در این زمینه که چه کارهایى دارد انجام میگیرد؛ در سطوح مختلف: از سطوح بالا، تا سطوح کار و معیشت متعارَف زندگى و شغل و این حرفها. خصوصیّات زن در این گفتمان گفته شود؛ کرامت زن، عزّت زن، ظرافت زن، نه فقط ظرافت جسمى بلکه ظرافت ساختمان فکرى و عصبى و ظرافت کارکردى که باید بکند. این رشتههاى بشدّت رقیق و نازک اعصاب کودک را فقط سرْانگشت ظریف و لطیف مادر است که میتواند از هم جدا کند که عقده بهوجود نیاید، گره بهوجود نیاید؛ هیچ کس دیگر نمیتواند، یعنى هیچ انسان دیگرى که از جنس زن نباشد نمیتواند؛ این کار، کار زنانه است. یعنى برخى از کارکردها بقدرى همراه با ظرافت است که انسان استعجاب میکند از قدرت الهى که چطور این توانایى بالا را همراه با ظرافت به زنان عنایت کرده. من همیشه به دوستان و خویشاوندان و زنان میگویم، میگویم برخلاف آنچه که معروف است، در بین این دو جنس، آن جنس قوىتر زن است. زنها قوىتر از مردهایند. زنها میتوانند با تدبیر و با ظرافت، مرد را در دست خودشان بچرخانند؛ انسان، هم در تجربه این را مشاهده میکند، هم با قیاسهاى فکرى و عقلى این را میتواند اثبات بکند. این واقعیّتى است. بله، زنهایى هستند که بىتدبیرى میکنند، لذا این کار را نمیتوانند انجام بدهند؛ امّا زنى که اهل تدبیر باشد، مرد را میکند رام خودش. این مثل این است که یک نفرى بتواند یک شیر درنده را افسار بزند، سوارش بشود؛ این معنایش این نیست که او از لحاظ جسمى از این شیر قوىتر است، معنایش این است که توانسته این اقتدار معنوى را به کار ببرد؛ زنها این توانایى را دارند، منتها با ظرافت؛ یعنى ظرافتى که میگوییم، تنها ظرافت در ترکیب جسمانى و ساختمان جسمانى نیست، بلکه ظرافت در فکر و اندیشه و تدبیر و دستگاه تصمیمگیرى است که خداى متعال در زن قرار داده. بنابراین به نظر من اساس کار باید این باشد: این گفتمان بایستى تقویت بشود و پیش برود.
مطلب دوّمى که عرض میکنم، در مسائل فعلىِ زنان کشور ما به اعتقاد من دو مسئله از همه مهمتر یا بگویید فورىتر و لازمالاهتمامتر از بقیّهى مسائل است. یک مسئله، مسئلهى اهمّیّت و اعتبار خانه و خانواده است. براى خانه باید شأن قائل شد؛ انسان بدون خانه – که مسکن و مأوایى ندارد – قابل تصوّر نیست. هر انسان احتیاج دارد به خانه و محیط خانه. روح محیط خانه عبارت است از خانواده؛ باید به این اهمّیّت داد، باید در این تأمّل و تدبّر کرد. و دوّم جلوگیرى از ضعف و ستمزدگى زن در سطوح مختلف، ما زنانى داریم که ضعیفند و محرومند، زنانى داریم که ستمزده و مظلومند؛ باید جلوى این مظلومیّتها را گرفت. قوانین مهمّى لازم است که باید وجود داشته باشد، خُلقیّات لازمى وجود دارد که بایستى دنبال کرد که تحقّق پیدا کند، آداب و سننى لازم است وجود داشته باشد که زن در سطوح مختلفِ – من اینجا یادداشت کردهام – معاشرتى، جنسى، خانوادگى، فرهنگى و فکرى دچار ستمزدگى نباشد. یعنى از مسائل کاملاً شخصى و خصوصى – یعنى مسائل جنسى – احتمال و امکان ستمزدگى زن و مظلومیّت زن وجود دارد، تا مسائل عمومىتر مثل مسائل معاشرتى، مسائل خانوادگى؛ که در مورد مسائل خانوادگى من اینجا یادداشت کردهام: احترام در چشم شوهر، در چشم فرزند، در چشم پدر، در چشم برادر. زن اگر چنانچه در محیط خانواده، محترم و مکرّم شمرده بشود، بخش مهمّى از مشکلات جامعه حل خواهد شد. باید کارى بکنیم که بچّهها دست مادر را حتماً ببوسند؛ اسلام دنبال این است. کما اینکه در خانوادههاى مذهبىتر و اخلاقىتر و نزدیکتر به مفاهیم مذهبى، اینها مشاهد میشود. فرزندان خانواده نسبت به مادر تکریم داشته باشند. هیچ منافاتى ندارد این تکریمِ نسبت به مادر، با آن حالت عاطفى و خودمانىگرىاى که بین فرزند و مادر وجود دارد؛ هیچ منافاتى ندارد؛ این احترام باید باشد؛ محترم باید باشد زن در درون خانواده. رفع مظلومیّت به این شکل است. اگر چنانچه فرض کنیم در یک خانوادهاى، در یک خانهاى، مرد به همسر خودش توهین میکند، انواع توهینها، از توهینهاى رفتارى تا زبانى تا وحشىگرى یدى که متأسّفانه یک جاهایى هنوز در کشور ما وجود دارد که نباید وجود داشته باشد، البتّه در بین غربىها هست، فراوان هم وجود دارد، خلاف انتظار هم نیست – غربىها، یعنى بخصوص نژادهاى اروپایى، نژادهاى وحشىاند؛ اینها ظاهرشان اتو کشیده و کراوات زده و ادکلن زده و اینهایند امّا همان باطن وحشىگرىاى که در تاریخ وجود داشته هنوز هم در اینها هست؛ راحت آدم میکشند، خونسرد جنایت میکنند؛ بنابراین کتک زدن زن در داخل خانه به وسیلهى آنها و بعد به وسیلهى آمریکاییها، بُعدى ندارد – امّا در محیط اسلامى چنین چیزى اصلاً نبایستى تصوّر بشود؛ ولى متأسّفانه هست. بنابراین این دو نقطه، دو نقطهى اصلى است؛ به نظر من هر چه در این زمینهها برنامهریزى بشود، جا دارد.
بعد از این دو مسائل مهم دیگرى هم وجود دارد: مسئلهى ازدواج و نجات از تجرّد. موانع ازدواج احصاء بشود. همین کارهایى که خانمها اشاره کردند که دارند انجام میدهند و من واقعاً خرسند شدم که بحمداللّه به این مسائل پرداخته میشود. مسئلهى پوشش، مسئلهى معاشرت، واقعاً یک کار مبنایىاى در این زمینه انجام بگیرد. مسئلهى حمایت مالى و حقوقى از زنان محروم یا مظلوم که حالا مسئلهى دادگاهها را که یکى از دغدغههاى فکرى من بود، آن خانم خراسان رضوى اشاره کردند که این کار در دادگسترى آنجا شده؛ امیدواریم واقعاً تحقّق عینى داشته باشد این کار؛ یکى از دغدغهها و از نگرانىهاى بنده همین است که خانمها در محیطهاى دادگاهى و محیطهاى قضائى، توانایى دفاع از خودشان را درست نداشته باشند؛ نه پول داشته باشند که بتوانند وکیل درستوحسابى بگیرند، نه خودشان بتوانند از خودشان دفاع کنند و مظلوم واقع بشوند؛ این از جملهى چیزهایى است که مهم است، باید دنبال بشود. مسئلهى اشتغال زنان، حدود اشتغال، چه اشتغالى، چه جور کارى، به چه نحوى – همان انعطافى که ما گفتیم در زمینهى مسائل اشتغال – اینها همه کارهایى است که باید انجام بگیرد؛ لکن فورىتر از همهى اینها آن دو مسئلهاى است که اوّل عرض کردم.
یکى از چیزهایى که ذهن بنده را مشغول میکند این است که این همه فعّالیّتهاى گوناگونى که در زمینهى زن و مسئلهى زن در کشور وجود دارد – از مسائل حقوقى و قانونى و فقهى بگیرید تا مسائل اجتماعى، تا مسائل اجرایى، تا مسائل عاطفى، این همه موضوعات مختلفى که در زمینهى زن مطرح است – بایستى یک شکل سیستمى پیدا کند، بایستى یک هندسهى عمومى پیدا بکند. البتّه بعضى از گزارشهایى که به من دادند یا آنچه که اینجا گفته شد، اشارهاى به این میکند که فکرى در این زمینه شده، لکن به اعتقاد من باید یک کار جامعى در این زمینه انجام بگیرد. ما همهى مسائل زنان را به یک شکل سیستمىِ کامل، با یک هندسهى صحیح تصویر کنیم، ترسیم کنیم؛ یک مرکز عالى و ثابت هم با کادرهاى قوى و چشمانداز بلندمدّت – که بنده به کار کوتاه مدّت، در این زمینهى مهم هیچ اعتقادى ندارم – به وجود بیاید؛ آن وقت در ذیل این مرکز عالى و ثابت، نهادها و بنیادهاى متناسبى براى بخشهاى مختلف تشکیل بشود؛ از کارهاى هم مطّلع هم بشوند و یک بانک اطّلاعاتى مناسبى هم وجود داشته باشد، یعنى الان بسیارى از کارها هست که حتّى خانمهایى که در این جلسه حضور دارید ممکن است بعضى از بعضى از کارهاى دیگرانتان اطّلاعى نداشته باشند. خب این همه بحمداللّه ما زنِ فرزانه و نخبه داریم، در بخشهاى مختلف، با نگاههاى مختلف، از این مجموعهى عظیم بایستى استفاده کرد.
یک نکتهى دیگر هم – که چون وقت نیست و ظهر است، عرض بکنیم به عنوان مطلب آخر – این است که زنان فعّالِ در جبههى انقلاب، یک روزى نقشآفرینى برجستهاى کردند – هم اندکى پیش از پیروزى انقلاب، هم در اوائل انقلاب، هم در دوران جنگ تحمیلى – و از خودشان حضور نمایانى نشان دادند؛ نگذارید حضور نمایان زنان فعّال در جبههى انقلاب کمرنگ بشود. دیگران در مواجههى با انقلاب و معارضهى با انقلاب سعى میکنند از عنصر زن و زنانِ کارآمد استفاده کنند؛ جبههى انقلاب، زنان کارآمد و فعّال و زبانآور و نویسنده و عالِم و دانشمند بمراتب بیشتر دارد؛ خانمهایى که اهل اِقدامند، اهل فکرند، اهل نگارش و نویسندگىاند، اهل سخن گفتنند، اهل فکر دادنند، صحنهى انقلاب و دفاع از انقلاب را خالى نگذارند؛ این یک نکته است. و نکتهى آخر را هم با این جمله من تکمیل و تتمیم کنم که براى پیشرفت آنچه که در مورد زن ما عرض میکنیم و از شماها میشنویم و فکر میشود، حتماً بایستى صداوسیما یک نقش صددرصدى ایفا کند. این را اعتقاد داریم ما و سفارش میکنیم، حتماً بایستى صداوسیما یک نقش صددرصدىاى ایفا کند؛ میتواند؛ صداوسیما میتواند آنچنان فرهنگسازىاى بکند که زن مؤمن، فعّال، مجاهد فىسبیلاللّه، باحجاب، داراى خصوصیّات زن اسلامى، در جامعه محترم و مکرّم باشد؛ دیگران میخواهند عکسش اتّفاق بیفتد. بعضى از برنامههاى صداوسیما متأسّفانه در همان جهتِ خاصّ دیگران است؛ باید عکسْ عمل بشود؛ یعنى واقعاً باید صداوسیما صددرصد در خدمت این فکر قرار بگیرد.
بههرحال آنچه که میتوان بهعنوان جمعبندىِ مجموعهى کارها، فکر کرد و تصوّر کرد این است که بحمداللّه ما در زمینهى مسائل زنان در نظام جمهورى اسلامى پیشرفتهایى داشتیم، منتها این پیشرفتها متناسب با نیاز، متناسب با توقّع، متناسب با آن امکانى که در اسلام وجود دارد نیست؛ عقبماندگى داریم. این عقبماندگى را انشاءاللّه شما خانمها بایستى به بهترین وجهى جبران کنید.
خداوند انشاءاللّه شماها را محفوظ بدارد. توفیقاتتان را روزافزون بکند و بتوانیم روزبهروز به سمت آنچه که مطلوب اسلام در این زمینه است، پیشتر برویم.
والسّلام علیکم و رحمهاللّه و برکاته
۱) چیزى شبیه مصونیّت