سایت صهیونیستی بالاترین آخرین وضعیت بالینی فتنه سبز را تشریح کرد.
این سایت از چند هفته پیش فعالیت شبانه روزی خود را برای بازتولید اغتشاش شدت بخشید اما اکنون که سالگرد خروج مسلحانه منافقین در سال ۶۰ و اردوکشی خیابانی منافقین جدید در سال گذشته سپری شده، بالاترین به طور سربسته از وضعیت غمبار جریان فتنه حکایت می کند.
این سایت صهیونیستی در مطلبی به قلم یکی از عناصر فراری مقیم آمریکا نوشت: دوست داشتم این نوشته را با این پرسش شوک آور آغاز کنم که چرا جنبش شکست خورده است ولی اندیشیدم که این حرف گستاخانه به نظر می رسد. پس تصمیم گرفتم بنویسم چرا جنبش در کما فرو رفته است، باز هم به همان دلیل منصرف شدم. این نگاه شماست که شکست، مرگ و کما یا زنده بودن را تعیین می کند اما اگر چشم به روی واقعیت ببندید خود را گول زده اید. مهم نیست واکنش شما در برابر این جمله که «جنبش مرده است» چیست. مهم این است که این اضطراب را در تمام وجودتان حس کنید.
«سیامک -م» می افزاید: می دانید چرا خواستم بگویم جنبش شکست خورده است ولی ترسیدم و جمله ام را به آن چیزی که خواندید تغییر دادم؟ می دانید چرا به این کشف دردناک رسیدم که جنبش در کما فرو رفته است ولی آن را به زبان نیاوردم؟ چرا که هر یک از ما نیز می داند جنبش از حرکت بازایستاده است و چون جسارت بر زبان آوردن واژه شکست را در خود نمی بیند تلاش می کند آن را زنده نشان دهد ولی از طرف دیگر همین باور به خاموشی جنبش، ما را بر آن می دارد که دنبال متهمی غیر از خودمان بگردیم. بی تعارف بگویم، با این وضع باید رویای سرنگونی را به گور ببریم.
وی اضافه می کند: پرسش دیگر که معمولا به آن پرداخته نمی شود چگونگی مبارزه است. آیا این که هر مخالفی سلاحی فراخور جثه اش بردارد و یک تنه به پیش تازد می تواند ضامن پیروزی باشد؟ البته که پاسخ مثبت است اما فقط در داستان های کودکان! انقلاب با آرزوها یا رویاهای خودقهرمان انگارانه یک کودک تفاوت دارد. در رویا می توان هر کاری را یک تنه پیش برد و نه تنها آسیبی ندید که پس از پیروزی همراه با صدای مادر از خواب بیدار شد و صبحانه را نوش جان کرد! اما به نظر می رسد انقلاب اندکی با رویاسازی فرق دارد.
یکی دیگر از کاربران «بالاترین» هم نوشت: جریان سبز فنری بود که آزاد شد و انرژی اش هدر رفت. این جریان تا قبل از انتخابات ۸۸ مانند فنری بود که به شدت فشرده شده بود و در اعتراضات پس از انتخابات به یکباره این فنر آزاد شد، اما هیچ بهره ای از این انرژی عظیم آزاد شده نبردیم؛ حتی دریغ از کوچکترین امتیازی که به واسطه این انرژی به جنبش تعلق گرفته باشد. سالها طول کشیده بود تا این فنر فشرده و آماده رها شدن گردد ولی با عدم مدیریت صحیح انرژی به وجود آمده، دوباره باید چندین سال زحمت بکشیم تا این فنر به اندازه کافی فشرده شود.
اما یک ضدانقلاب دیگر به یاد نوستالژی دوران کودکی اش که خود را برای مادرش لوس می کرد افتاده و می نویسد: «بچه که بودم وقتی صبح ها نمی تونستم از خواب بلند شم مامانم می گفت یک دو سه بگو پاشو. بعد خودش می خندید و می گفت یک… دو… به سه که می رسید من به هر زور و زحمتی بلند می شدم. الان می بینم دقیقا به همون حالت دچار شدم. و تنها فرقی که با اون موقع کردم اینه که دیگه مامان نیست بهم بگه یک دو سه پاشو. خیلی دلم می خواد الان دیگه خودم بگم… داد بزنم… یک…دو… سه… بچه ها پاشین باید تا دیر نشده یه کاری بکنیم.»
گفتنی است بسیاری از کاربران بالاترین، عناصر ضدانقلاب خارج نشینی هستند که از باب فریب مخاطبان خاص، خود را مانند جوان ایرانی مقیم داخل کشور جا می زنند و از خارج یک، دو، سه می شمارند و … معمولا هم دست پختشان، «سه» می شود!

نوشته شده توسط در تاریخ سه‌شنبه, 22nd ژوئن 2010 | ۹۹۳بازدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.