جناب مستطاب محمد آقای علی آبادی وقتی به عنوان سرپرست وزارت فخیمه نفت منصوب شدند ،‌یک عده ای که حکماً‌ هم عقب افتاده هستند(مدارک پزشکی شان هم موجود است)‌ ، شروع کردند به شانتاژ که جناب ایشان سابقه نفتی ندارد و مگر در صنعت صدساله نفت ایران قحط الرجال است که یک غیر نفتی را برداشته اید کرده اید رئیس کل نفت مملکت و از این قبیل حرف های صدمن یه غاز.

اما قربانش بروم علی آبادی را که با همان روحیه ورزشکاری همیشگی اش ،‌ با چنان استدلال محکمی زد تو برجک مخالفان که هنوز که هنوزه دارند دور خودشان می چرخند و این طور که می چرخند تا بعد از سفر وین جناب سرپرست هم خواهند چرخید تا چرخدان شان پاره شود.

پهلوان مهندس علی آبادی گفته:‌من در سال ۵۴ ،‌ مخرن نفتی کن را ساختم.بنابراین سابقه نفتی دارم و می توانم وزیر نفت شوم.

این که مهندس ما در سن ۱۹ سالگی اش در ساخت این مخزن چقدر نقش داشته برای ما نامکشوف است ولی وجدانی هم نگاه کنیم ، همین رزومه دلیل محکمی بر شایستگی های ایشان برای تصدی وزارت نفت است و مجلس ما باید خیلی بی انصاف باشد که رأی اعتماد ندهد.
بنده حقیر البته بعد از اطلاع از این رزومه غنی نفتی ،‌بسیار تاسف خوردم که چرا تا کنون این استعداد نفتی کشف نشده و همه اش دنبال توپ و دمبل و کفش کتانی و شورت ورزشی بوده است؟ آدم دلش می گیرد از این همه مظلومیت!

البته به نظر فدوی ،‌ انتصاب آقای علی آبادی در سمت های قبلی هم بر اساس رزومه های کاری قوی شان در همه زمینه ها بوده و به قول بنده خدایی ایشان کارشناس ارشد همه چیز هستند ولی تا این لحظه بر اساس همان روحیه پهلوانی ،‌شکسته نفسی فرموده اند در حد تیم ملی و چیزی از سوابق شان نگفته اند.
بنابراین بنده حقیر بنا به وظیفه انسانی و اخلاقی و میهنی ،‌ خود را ملزم می دانم بخشی از این جملات ناگفته ایشان در هنگام تصدی سمت های قبلی را بازگو کنم تا عقب افتاده ها ،‌ شیر فهم شوند که در این دولت و ایضاً ‌دولت قبلی(بر خلاف قبلی تر ها) ،‌ همه پست ها بر اساس استعداد و کارشناسی ارشد تقسیم می شود و خبری از باند بازی و این قبیل “مسائل به تاریخ پیوسته” وجود ندارد:

علی آبادی هنگام دریافت حکم عضویت در هیات مدیره سازمان مسکن: بنده از سال ۱۳۳۵ که به دنیا آمدم در مسکن بوده ام.

هنگام دریافت حکم مشاوره ایران خودرو: من خودم گواهینامه پایه ۲ دارم. پیکان جوانان هم سوار شده ام ، تازه داخل اتاقش هم از این چراغ های خفن آبی رنگ گذاشته بودم ، فاز می داد بدجور ؛ خداییش هیچی پیکان نمی شه!

هنگام دعوت به شهرداری تهران از سوی احمدی نژاد: عمری هست ساعت ۹ شب آشغال ها رو می ذارم دم در خونه ؛‌ تازه از اتوبان همت هم رد شده ام.

هنگام عضویت در هیات مدیره مترو : با مترو حال نمی کنم ، رئیس گفته ‌منوریل بهتره!

هنگام انتصاب به عنوان ریاست سازمان تربیت بدنی :‌هیچی نباشه ، سه بار “اس ام اس” زدم به برنامه ۹۰ ؛ ‌می تونید از مخابرات پرینت موبایلم رو بگیرین.

هنگام انتصاب به عنوان ریاست سازمان شیلات : خیلی پیش اومده که مادر بچه ها خونه نبوده ،‌ تن ماهی زدم . در ضمن ما از همون بچگی سالمون تحویل نمی شد مگه این که از این ماهی قرمزها بخریم بندازیم توی تنگ آب.
از بوی میگو هم بدم میاد!

هنگام دریافت حکم ریاست کمیته ملی المپیک: خونه دایی مسعود اینا طرف دهکده المپیکه ؛ عجب جای خوش آب و هوایی هست این منطقه.

نوشته شده توسط در تاریخ جمعه, 10th ژوئن 2011 | ۱۰۸۷بازدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.