بیانات در دیدار کارگران نمونه سراسر کشور
در آستانه‌ى روز جهانى کارگر

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

ایام هفته‌ى کارگر صرفاً متعلق به کارگران عزیز ما نیست؛ متعلق به همه‌ى ایرانیان است؛ چون قشر کارگر در حقیقت یکى از صفوف مقدم تلاش عمومى کشور و ملت براى ساختن فرداست. آنچه که اسلام در مورد کارگر – به معناى عام کلمه – بیان میکند، تعارف نیست؛ براى دلخوش کردن نیست. وقتى پیغمبر عظیم‌الشأن اسلام خم میشود و دست یک کارگر را میبوسد، این را دیگر نمیشود حمل کرد بر یک عمل تعارف‌آمیز؛ این فرهنگ‌سازى است، درس است؛ این براى این است که در امت اسلامى و در طول زمان و تاریخ، سرپنجه‌ى ماهر کارگر و بازوان فعال کارگر قدرشناسى شود. ما با این چشم به طبقه‌ى کارگر نگاه میکنیم. کارگر ساده، کارگر ماهر، مهندس، طراح و همه‌ى کسانى که در سلسله‌ى تولید کار و تولید محصول تلاش میکنند، مشمول این تکریم و تجلیل اسلام قرار دارند.

مطالبات کارگرى – که مطالبات مادى است – به جاى خود محفوظ؛ و همه موظفند این مطالبات مادى را که حق هم هست، رسیدگى و برآورده کنند؛ لیکن یک مطالبه‌ى معنوى هم وجود دارد و آن، شأن کارگر است؛ اهمیت به تلاش و فعالیت کارگر است؛ فهمیده بشود که این یک جهاد است؛ این مهم است. کارگر در پشت دستگاه، یا در حین طراحى و نقشه‌پردازى، یا در کارِ در مزرعه، یا در هر نقطه‌اى که کار دارد تولید میشود و محصولى دارد به وجود مى‌آید، باید احساس کند و بداند که یک عمل بزرگ را، یک عمل مهم را، یک ارزش را دارد به وجود مى‌آورد؛ اسلام این را میخواهد بیان کند. این، اعتقاد قلبى ماست. خیلى فاصله است بین این نگاه و نگاه دنیاى مادى، اعم از دنیاى سرمایه‌دارى یا دنیاى سوسیالیستى که به کارگر به عنوان یک ابزار نگاه میکند. امروز در دنیاى سرمایه‌دارى، گاهى بعضى از کارگرها از لحاظ برخوردارى مادى وضعشان هم خوب است – البته عمومیت ندارد، بعضاً اینجور است که وضعشان خوب است – لیکن همان هم از چشم کارفرما، از چشم سیاستگذاران کار و تولید، یک ابزار است؛ مثل یک پیچ و مهره؛ تا وقتى ارزش دارد که بتواند به آنها ارزش مادى تحویل بدهد، پول تحویل بدهد. خیلى فاصله است بین این نگاه به کارگر، و این نگاه که کارگر را یک مجاهد فى‌سبیل‌اللَّه میداند؛ براى کارى که او انجام میدهد، فراتر از همه‌ى اجرهاى مادى، یک اجر الهى، یک ارزش الهى، یک پاداش الهى در نظر میگیرد؛ اینها خیلى با هم فاصله دارد؛ این لازم است، این آن نیاز حقیقى است.

در نظام اسلامى، در جمهورى اسلامىِ عزیز کشورمان، قشر کارگر از اول انقلاب تا امروز، یک امتحان بسیار خوبى پس داده است. در دوران جنگ تحمیلى، همه‌ى کسانى که بودند، شاهد بودند و دیدند حضور قشر عظیم کارگر را، کارگر شهرى و روستائى را، کارگر صنعتى و کشاورزى را، کارگرهاى خدماتى و غیره را؛ حضور اینها را در عرصه‌هاى نظامى یا در عرصه‌هاى پشتیبانىِ نظامى، همه مشاهده کردند و دیدند که کارگران ما در آن هشت سال نقش‌آفرینى کردند. غیر از آن، از اول انقلاب تا امروز، کارگران در نظام جمهورى اسلامى، یکى از بهترین امتحانها را پس دادند.

میدانید قشر کارگر و شعارهاى سیاسى‌اى که در دنیا براى قشر کارگر فراهم میشود، همیشه یکى از اهرمهاى فشار بر ضد حکومتهاست. در نظام جمهورى اسلامى، از روز اول دشمنانى سعى کردند از این اهرم فشار علیه جمهورى اسلامى استفاده کنند. بنده خودم در روزهاى نوزدهم و بیستم و بیست و یکم و بیست و دوم بهمن سال ۵۷ چند روز متوالى به خاطر یک حادثه‌اى، یک علتى، خبرى که به ما دادند، رفتم به یکى از کارخانجات جاده‌ى کرج. خود کارگرها به ما خبر دادند، از خود کارخانه به ما خبر رسید که یک عده‌اى از وابستگان به گروهکهاى مارکسیستى و چپ رفتند آنجا، تصمیم دارند آنجا را پایگاهى قرار بدهند – آنجا هم که خوب، ولوله‌ى کارگر است؛ این همه کارخانه در جاده‌ى قدیم کرج به صورت متراکم حضور دارند – کارگرها را از آنجا جمع کنند، راه بیفتند به طرف بیت امام و به طرف مدرسه‌ى علوى که امام در آنجا ساکن بودند، و به خیال خودشان اوضاع را قبضه کنند و در دست بگیرند. بنده رفتم آنجا. آن کارخانه حدود سیصد چهارصد نفر کارگر داشت. عده‌اى که در آن سالن اجتماع کرده بودند، هفتصد هشتصد نفر بودند؛ یعنى غیر کارگرها هم آمده بودند. چند روز من در آن کارخانه صبح رفتم، عصر برگشتم؛ صبح رفتم، شب برگشتم؛ یک روز نزدیک به هفت ساعت بنده پشت تریبون ایستادم، صحبت کردم، حرف زدم؛ کسى از آنها آمد، شعار داد، استدلال کرد، جواب دادم، توجیه کردم. بالاخره کارگرها خودشان آن گروه مخرب را از کارخانه اخراج کردند، بیرونشان کردند. از آن روز تا امروز، ایجاد شعار سیاسى، به دست گرفتن اهرم سیاسى به وسیله‌ى کارگر علیه اسلام و علیه نظام اسلامى، در برنامه‌ى دشمنان اسلام و دشمنان جمهورى اسلامى بوده است. سى سال است که آنها تلاش میکنند از این اهرم علیه نظام جمهورى اسلامى استفاده کنند، و سى سال است که کارگران کشور ما توى دهن آنها میزنند. این، شناخت ما از قشر کارگر است. این، صمیمیت بین قشر کارگر و نظام اسلامى است، که تکیه دارد بر ایمان؛ تکیه دارد بر آن پایه‌ى مستحکمى که نظام اسلامى بر اساس آن به وجود آمده است. لذاست که حرکت مجموعه‌ى کشور، در جهت تولید، با محوریت کارگر و تولیدکنندگان کار – اعم از کارگر و کارفرما – پیش خواهد رفت و نمیتوانند اخلالى به وجود بیاورند.

خوب، حالا به ماهیت قضیه نگاه کنیم. پیشرفت مادى کشور در درجه‌ى اول، متوقف بر دو عنصر است: یک عنصر، عنصر علم است؛ یک عنصر، عنصر تولید است. اگر علم نباشد، تولید هم صدمه مى‌بیند؛ کشور با علم پیش میرود. اگر علم باشد، اما بر اساس این علم و بر بنیاد دانش، تولید تحول و تکامل و افزایش پیدا نکند، باز کشور درجا میزند. عیب کار ما در دوران حکومت طواغیت این بود که نه علم داشتیم، و چون علم نبود، نه تولید متکى بر پایه‌ى علم و پیشرونده و رشدیابنده داشتیم. لذا دنیا وقتى وارد میدان صنعت شد، پیش رفت؛ قاره‌ى آسیا که دیرتر از اروپا وارد میدان صنعت شده بود، پیش رفت؛ ولى ما بر اثر حکومت این طواغیت و شرائط گوناگون، عقب ماندیم. اگر میخواهیم جبران کنیم – که میخواهیم، و ملتمان حرکت هم کرده است و به میزان زیادى پیش هم رفته است – باید به علم و تولید اهمیت بدهیم؛ باید در مراکز علم، در مراکز تحقیق، با شکلهاى نو و مدرن پیگیرى شود. چند سال است که من روى مسئله‌ى علم تکیه میکنم و الحمدللَّه چرخهاى پیشرفت علمى و تولید علم در کشور به حرکت درآمده است؛ البته باید باز هم سرعت بگیرد، هنوز اول راهیم.

و دوم، تولید است. تولید، چه در عرصه‌ى صنعت، چه در عرصه‌ى کشاورزى، از اهمیت درجه‌ى اول برخوردار است. کشورى که تولید نداشته باشد، خواهى نخواهى وابسته است. اگر همه‌ى نفت و گاز دنیا هم زیر زمینهاى ما و در چاه‌هاى ما ذخیره شده باشد، به دردمان نمیخورد؛ کمااینکه مى‌بینید کشورهائى وجود دارند که از لحاظ ذخائر معدنى و طبیعى – چه ذخائر انرژى، چه ذخائر فلزهاى بسیار ذى‌قیمت و کمیاب – در کمال ثروتمندى هستند؛ اما خودشان بر روى این زمینى که زیرش این همه گنج خفته است، زندگى نکبت‌بار و فلاکت‌بارى دارند. باید تولید در کشور – بخصوص تولید دانش‌بنیان، متکى به دانش و مهارتهاى علمى و تجربى – پیش برود؛ این به دست کارگر و کارفرماست. مدیریت آن هم با دولت است؛ بایستى سازماندهى کنند، کار کنند. این سیاستهاى اصل ۴۴ که ما چند سال پیش به دستگاه‌هاى دولتى و قانونگذارى ابلاغ کردیم، میتواند نقش ایفاء کند؛ منتها بایستى همه‌ى دقت لازم را در اینجا بکنند.

بشر موجود عجیبى است عزیزان من! گاهى عبادت و نماز شب هم میشود وسیله‌ى نفوذ شیطان، وسیله‌ى فریب نفسِ خود انسانى که دارد نماز شب میخواند! همه‌ى ایده‌هاى خوب، همه‌ى فکرهاى خوب و شریف میتواند منفذى بشود براى شیطان. سیاستهاى اصل ۴۴ خیلى خوب است، خیلى لازم است و حتماً باید با گسترشِ تمام اجرا شود؛ اما مراقب باشند مثل آن نماز شبِ دام شیطان نشود. از اینجا هم ممکن است شیطانها نفوذ کنند. بارها گفته‌ام؛ آدمهاى سوءاستفاده‌چى، قانوندانهاى قانون‌شکن، کسانى که بلدند چه جورى سر مأمور و مسئول و رئیس و مرئوس و آدم کوچه و بازار را بپیچانند، براى اینکه به یک طعمه‌اى دست پیدا کنند؛ اینها کارخانه را بخرند، بعد به بهانه‌هاى گوناگون کارخانه را زمینگیر کنند، کارگرها را بیکار کنند؛ بعد از ماشین‌آلات فرسوده‌ى همان کارخانه، پول فروشش را در بیاورند، از زمین آن کارخانه هم به میلیاردها و آلاف و الوف برسند؛ از این کارها شده است، میشود؛ باید همه حواسشان جمع باشد.

مسئله‌ى دیگر در زمینه‌ى کار، رابطه‌ى کارگر و کارفرماست. هر دو روشى که در دنیاى متعارفِ زمان ما معمول بود – روش سوسیالیستى و روش سرمایه‌دارى – غلط است. در منطق تفکر سوسیالیستى، کارگر و کارفرما دو تا دشمن بودند در مقابل هم؛ دو تا دشمن، به خون هم تشنه؛ این تحلیلشان بود. راه‌حلى هم که نشان دادند، راه‌حل ضایعِ باطلِ غلطى بود: مالکیت دولت بر همه‌ى منابع تولید و ابزارهاى تولید؛ که بعد از گذشت چند دهه، به آن فضاحت انجامید. آن یک نگاه بود، که نگاه دشمنى و ستیزه‌گرى بین کارگر و کارفرما بود. نگاه دیگر، نگاه منطق غربى است که کارفرما سلطان کارگر است، صاحب‌اختیار کارگر است، کارگر ابزارى است در دست او و در اختیار او. این هم تحقیر شخصیت انسان است؛ غلط اندر غلط. هر دو نگاه، غلط است.

نگاه اسلام این نیست. نگاه اسلام، نگاه همکارى است. اینها دو تا عنصرند؛ وقتى که با هم ترکیب شدند، کار به وجود مى‌آید. برخلاف نگاه چپ و مارکسیستى که همه چیز را بر اساس تضاد میدانست – که بحمداللَّه از صفحه‌ى تفکرات فلسفى دنیا محو شد – نظر اسلام، نظر التیام است؛ نظر همکارى است. دو عنصر به جاى اینکه با هم ضد باشند تا تولید یک موجود سومى را بکنند، با هم التیام پیدا میکنند تا موجود سومى به وجود بیاید. این، نگاه اسلام است؛ نگاه طبیعت، نگاه سنت الهى و قوانین آفرینش. در همه‌ى قضایاى عالم همین جور است؛ از قضایاى طبیعى، تا قضایاى سیاسى، تا قضایاى تاریخى، اقتصادى و غیراقتصادى. نظریه‌ى اسلام در مقابل نظریه‌ى تضاد مارکسیستى، نظریه‌ى التیام و ائتلاف و ازدواج و همراهى و همسوئى است. در مورد مسئله‌ى کارگر و کارفرما هم همین است؛ دو تا عنصرند، اینها باید دستها را در دست هم بگذارند تا کار به وجود بیاید، تا تولید به وجود بیاید. کارگر بدون کارفرما کارى از او ساخته نیست، کارفرما هم بدون کارگر هیچ کارى نمیتواند بکند. این دو تا کنار هم که قرار گرفتند، یک رابطه‌ى سالم، اخلاقى و انسانى بین خودشان تعریف کردند، آن وقت فضا میشود فضاى گسترش تولید. علاوه بر پیشرفت مادى، معنویت هم به وجود مى‌آید. این، نگاه ماست. ما نه کارفرما را مثل آن جریان چپ، ملعون و مطرود میدانیم؛ نه مثل آن جریان راست، سلطان و صاحب‌اختیار میدانیم؛ نه، کارفرما میتواند عنصر شریفى باشد – وقتى حقیقتاً همکارى بکند، واقعاً شریف است – عنصر شریف دیگرى در کنار عنصر شریف کارگر؛ با همدیگر، دست در دست هم، با روابط تعریف شده‌ى انسانى و اسلامى حرکت کنند. این، آن پایه‌ى کار است. همه باید در این جهت کار کنند. طراحان، سیاست‌سازان، سیاستمداران، کسانى که در مرحله‌ى اجرا قرار دادند، باید در این جهت کار کنند. آن وقت خود کارگر و خود کارفرما هم باید با اخلاصِ کامل سعى کنند محصول کارشان کشور را جلو ببرد.

ما عقبیم عزیزان! البته اگر با دوران طاغوت مقایسه کنیم، خیلى جلوئیم. در دوران طاغوت، براى کوچکترین بخش و عنصر از مجموعه‌ى تولید و ماشین و کارخانه و صنعت، ما محتاج بیگانه بودیم. کارخانه‌هائى هم که تولید میشد، کارخانه‌هاى مونتاژ و صددرصد وابسته‌ى به بیگانه‌ها بود. نه طراحى بلد بودیم، نه ساخت بلد بودیم، نه شناخت عناصر لازم بلد بودیم. همه چیز را باید از دیگران میگرفتیم، میخواستیم، التماس میکردیم، نفت میدادیم، پول میدادیم، آبرو میدادیم، قدرت سیاسى میدادیم، زیر بار سلطه‌ى آنها میرفتیم تا به دست بیاوریم. امروز ملت ایران خدمات فنى را صادر میکند. امروز کشور شما یکى از برجسته‌ترین و در طراز بالاى سدسازى و نیروگاه‌سازى در همه‌ى دنیاست. این کجا، آن کجا؟ امروز کارهائى را که شما دارید انجام میدهید – کارهاى صنعتى، خدمات صنعتى، خدمات فنى – در بسیارى از کشورها مشترى دارد. در خیلى از کشورهاى دنیا خطوط تولید دارید راه مى‌اندازید. اصلاً این حرفها در دوران طاغوت معنى نداشت. ما برویم براى یک کشورى، یک کشور پرجمعیت، احیاناً داراى نفت، داراى ثروت، خطوط تولید راه بیندازیم؟! تولید صنعتى؟! این حرفها اصلاً معنى نداشت؛ اما امروز تحقق پیدا کرده است. بنابراین نسبت به گذشته، ما خیلى جلوئیم؛ اما نسبت به آنچه که شأن ملت ایران است، نسبت به آنچه که لازمه‌ى میراث تاریخى ماست، نسبت به آنچه که باید ایران در مجموعه‌ى کشورهاى دنیا باشد، ما عقبیم؛ باید جلو برویم. خیلى کار لازم داریم. من که عرض میکنم «همت مضاعف»، براى این است. همتمان فقط این نباشد که حالا این سنگ را از جلوى پایمان برداریم – این که چیزى نیست – همتمان باید رسیدن به سر قله باشد. همت مضاعف یعنى این. خوب، این مفت به دست نمى‌آید؛ این با حرف زدن و گفتن و به‌به و چه‌چه کردن به دست نمى‌آید؛ این با ورود – به معناى حقیقى کلمه – توى میدان کار و ابتکار به دست مى‌آید.

همت کارگر، همت مهندس، همت طراح، همت پژوهشگرِ مرکز پژوهشى و تحقیقى – که دارد از این کار پشتیبانى علمى میکند – همت کارفرما و پشتیبانى کننده‌ى مالى، همت مسئول دولتى، همه‌ى اینها باید مضاعف بشود، چند برابر بشود، و میشود و میتواند بشود. ظرفیت من و شما خیلى بیش از اینهاست عزیزان من! یک وقت هست انسان یک کارى که برخلاف ظرفیت کسى است، به او پیشنهاد میکند؛ خوب، این عقلائى نیست؛ اما شما یک وقت به یک جوانى که وقتى به اندام او نگاه میکنید، وقتى به عضلات او نگاه میکنید، مى‌بیند او میتواند یک کشتى‌گیر درجه‌ى یک باشد، میتواند یک ژیمناست درجه‌ى یک باشد، میتواند در فلان رشته‌ى ورزشى بشود درجه‌ى یک، میتواند ستاره‌ى این کار بشود؛ میگوئید: آقا برو تلاش کن. این فرق میکند با آن آدم ضعیفى که بیست سال هم ورزش بکند، نمیتواند یک کشتى‌گیر خوب بشود. ملت ایران مثل همان جوانِ بااستعدادِ خوش‌اندامِ داراى ظرفیتى است که اگر چنانچه تلاش لازم را بکند، میرسد به آن قله، میشود ستاره. ملت ایران اینجورى است؛ این را نشان هم داده. اینها ادعا نیست، شعار نیست؛ اینها واقعیتهائى است که از لحاظ مطالعات براى ما روشن بود، تجربه‌ى این سى سال هم براى ما آن را مثل روز واضح کرد.

ملتى که هیچ کس به او کمک نمیکند، درهاى محصولات صنعتى و پیشرفتهاى فناورى را به روى او میبندند، بعد نسل دوم و سوم و چهارم سانتریفیوژ را خودش تولید میکند! همه‌ى دارندگان قواى هسته‌اى و صنعت هسته‌اى در دنیا مبهوت میمانند. خوب، اینها از کى یاد گرفتند؟ ملتى که از لحاظ علوم زیستى هیچ کس به او کمک نکرده، ناگهان نگاه میکنند مى‌بینند از سلولهاى بنیادى، حیوان تولیدى به وجود مى‌آورد. در دنیا چند تا کشور این را دارند؟ هفت تا، هشت تا، نُه تا کشور. در بین این همه کشورها، این همه مدعیان، ناگهان از ردیف دویستم – مثلاً فرض کنید – مى‌آید به ردیف هشتم قرار میگیرد. این حاکى از چیست؟ حاکى از استعداد فوق‌العاده نیست؟ در اول جنگ، ما نمیدانستیم آر.پى.جى چیست – آر.پى.جى یک موشک کوچک است؛ آنهائى که توى جنگ بودند، آن را دیدند و بارها تجربه کردند –  نه داشتیم، نه بلد بودیم، نه جزو سلاحهاى سازمانى ما بود؛ حالا بعد از گذشت چند سال، با تحریم، کشور ما موشک سجیل میسازد، موشک ماهواره‌بر میسازد؛ دنیا هم همین طور وا مى‌ایستد، با تعجب نگاه میکند. اول هم انکار کردند؛ گفتند بیخود میگویند، دروغ میگویند، نمیتوانند؛ بعد دیدند نخیر، هست. در همه‌ى بخشها همین جور است. خوب، اینها معنایش چیست؟ معنایش این است که این جوان خیلى بااستعداد است؛ این ملت خیلى پرظرفیت است؛ این نیروى انسانى خیلى باارزش و نازنین است. از این باید استفاده کرد. پس ما میتوانیم. همت مضاعف معنایش این است که این ظرفیت را به فعلیت برسانیم.

دنیائى هم که در مقابل ایران صف‌آرائى میکند و دندان نشان میدهد و پنجه‌ى خونین حواله میکند و بداخلاقى میکند و در همه‌ى جاهائى که دستش برسد، میخواهد یک اشکالى ایجاد کند، دنیاى استکبارى است؛ دنیاى تحت‌تأثیر و در مشت نظام سرمایه‌دارىِ ظالم و ستمگر است. این را نمیتواند تحمل کند، چون این از قاعده‌ى آنها خارج است؛ لذا با او دشمنى میکند، که مى‌بینید دشمنى‌ها را در این سى سال. آنچه که کم نبوده و همه دیده‌اند و چشمشان پر است، دشمنى‌ها و عنادها و خباثتهاى دشمنان ماست. آنها نتوانستند کارى بکنند، بعد از این هم مطمئن باشید هیچ کارى نمیتوانند بکنند.

پشتگرمى ما به الطاف الهى است، به توفیقات الهى است. پشتگرمى ما به همان ایمانى است که اول اشاره کردم که در دلهاى شما و دلهاى یکایک ملت ایران رسوخ پیدا کرده است و ریشه‌دار است. وقتى این پشتگرمى وجود دارد و انسان تلاش خود و نیروى خود را هم به عرصه‌ى عمل مى‌آورد، میشود «انّ الّذین امنوا و عملوا الصّالحات»؛ آن ایمانتان، این هم عمل صالح. اینکه در قرآن به مؤمنِ داراى عمل صالح، این همه وعده‌ى نیک داده شده است – پیروزى در دنیا، فلاح و نجاح در عالم معنویت و عالم آخرت، تقرب به خداى متعال، سربلندى و عزت و فیروزمندى در دنیا و آخرت – اینها دیگر نتائج همان ایمان و عمل صالح است. باید در همین راه پیش برویم.

رحمت خدا و سلام خداوند بر امام بزرگوار ما که این راه را او به ما نشان داد؛ او ما را توى این راه انداخت؛ او دست ما را گرفت؛ او با آن جوهر الهىِ خود ما را بیدار کرد و به این وادى کشاند. هرچه این ملت پیشرفت کند، خداى متعال بر حسنات آن بزرگوار خواهد افزود. و سلام و رحمت خدا بر شهداى ما، بر مجاهدان ما و کسانى که در این راه فداکارى کردند، جان خودشان را کف دست گرفتند، آمدند وسط میدان؛ چه خود آنها، چه خانواده‌هاى آنها، چه آنهائى که به شهادت رسیدند، چه آنهائى که آسیب جسمى دیدند، جانباز شدند، و چه آنهائى که بحمداللَّه براى ملت ما باقى ماندند. خداوند همه‌ى آنها را مأجور بدارد. امیدواریم همه‌ى شما مشمول توفیقات الهى و مشمول ادعیه‌ى زاکیه‌ى حضرت بقیهاللَّه (ارواحنا فداه) باشید.

والسّلام علیکم و رحمهاللَّه و برکاته‌


بیانات در دیدار گروه کثیرى از معلمان سراسر کشور


 

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 خیلى خوشامدید برادران و خواهران عزیز! ان‌شاءاللَّه مناسبت روز معلم بر همه‌ى شما، بر همه‌ى معلمان در سراسر کشور، و بر ملت ایران مبارک باشد. اینکه روز معلم را با مناسبت یاد شهادت یک معلمِ بزرگ قرار داده‌اند، براى ما درس‌آموز است؛ این یک حرکت نمادین است؛ یعنى عظمت کار تعلیم و تربیت در آن حدى است که آمیخته‌اى از کار فکرى و علمى و حضور در میدانهاى اساسى زندگى – آنچنانى که در حیات شهید مطهرى (رضوان اللَّه تعالى علیه) مشهود بود – نقطه‌ى مطلوب این شغل شریف و این کار بزرگ است.

 یک نکته‌ى اساسى این است که جامعه‌ى معلمین کشور عظمت کارى را که برعهده گرفته‌اند و انجام میدهند، همواره در مد نظر داشته باشند. اگر انسان بداند که چه کار بزرگى را دارد انجام میدهد، انگیزه‌ى او، تحرک او، ایمان او و تلاش او در این کار، مضاعف خواهد شد. مثل یک رزمنده‌ى شجاعى که در یک نقطه‌ى حساسى از خطوط جبهه‌ى خودى مشغول کار و تلاش و مجاهدت است؛ نقش مجاهدت او آنچنان عظیم است که براى همه‌ى این جبهه میتواند اثر و فایده داشته باشد. اگر این رزمنده این را بداند، هرگز خسته نخواهد شد؛ احساس ملالت نخواهد کرد؛ هیچ عامل نومیدى در دل او اثر نخواهد گذاشت. این نکته باید در مقابل چشم معلمان ما همیشه حضور داشته باشد که نقش معلم براى یک جامعه، نقش حیاتى است؛ قابل مقایسه‌ى با بسیارى از نقشهاى مهم و حساس در ترکیب اجتماعى نیست.

 این ماده‌ى خامى که در اختیار معلم قرار میگیرد، یک لوح ساده است؛ به قول شاعر، «من که لوح ساده‌ام، هر نقش را آماده‌ام»؛ این دست نقشگر، این لوح را ترسیم و تصویر میکند و هویت جدیدى به او میبخشد. عوامل مختلفى است؛ عامل تربیت والدین، عامل حوادث اجتماعى و مؤثرات اجتماعى؛ در روزگار ما، وسائل تبلیغ، رسانه‌ها و امثال اینها همه نقش دارند؛ اما نقش معلم در این میان، یک نقش بارز و برجسته‌اى است. معلم میتواند این ماده‌ى خام را حتّى از اسارت عوامل وراثتى هم نجات دهد؛ این را علم ثابت کرده است. همچنان که عوامل وراثتىِ بیمارى‌هاى جسمانى و عوارض جسمانى میتواند با تدابیر گوناگون، با پیشگیرى‌ها و فعالیتهاى گوناگون خنثى شود، عوامل وراثتىِ اخلاقى و روحى و معنوى هم همین جور است. معلم میتواند این نوجوان را یا این کودک را به یک انسان عالم، فکور، داراى روح تحقیق، علاقه‌مند به تحقیق و پژوهش تربیت کند، یا یک انسان سطحى و بى‌علاقه‌ى به تعمق و بى‌علاقه‌ى به معلومات؛ میتواند او را یک انسان شریف، نجیب، خیرخواه، خوشدل و پاک‌نفس تربیت کند و به عرصه بیاورد، میتواند در نقطه‌ى مقابل، او را تبدیل کند به یک انسان شریر، بددل و بدخواه؛ میتواند او را یک انسان خوشبین، داراى اعتماد به نفس، امیدوار و علاقه‌مند به کار و فعالیت به بار بیاورد، میتواند در نقطه‌ى مقابل، او را یک انسان ناامید، مأیوس و منزوى به جامعه تحویل دهد؛ میتواند از او یک انسان متدین، پارسا و پاکدامن بسازد، یا نقطه‌ى مقابل، یک انسان لاابالى، بى‌اعتناى به ارزشهاى اخلاقى، بى‌اعتناى به تعالیم دینى تربیت کند؛ میتواند حتّى بر عوامل خارجى تربیت – مثل این رسانه‌ها و امثال اینها – غلبه کند؛ حتّى با تعلیم مستمرى که در طول سالهاى متمادى با این ماده‌ى خام، با این نوجوان، با این دل آماده‌ى پذیرش ایفاء میکند، میتواند بر نقش تربیتى والدین غلبه کند؛ این نقش معلم است.

 خوب، یک جامعه احتیاج دارد به انسانهاى مؤمن، پرانگیزه، صبور، امیدوار، خوشبین، علاقه‌مند به منافع عمومى، علاقه‌مند به رسیدن به قله‌هاى کمال شخصى و جمعى، انسانهاى باابتکار، متفکر، اهل تحقیق، اهل پیشروى. این را کى به وجود خواهد آورد؟ اینجاست که نقش معلم روشن میشود. دستگاه تعلیم و تربیت، یک چنین دستگاه حساس و مهمى است.

 البته درباره‌ى مسائل تعلیم و تربیت و نقش معلمان، حرفهاى زیادى زده شده است. ما امروز در شرائطى نیستیم که به حرف اکتفاء کنیم؛ امروز نیاز داریم به عمل. آموزش و پرورش، چه در بخش ستادى، چه در بخش صف – که همین مجموعه‌ى معلمان و آموزگاران و دبیران در سراسر کشور هستند – میتواند آینده‌ى این کشور را رقم بزند. درست است که تغییر بنیادى آموزش و پرورش یک کار اساسى است که بارها این را به مسئولان محترم کشورى و آموزش و پرورش تذکر داده‌ایم؛ خوب، بحمداللَّه در بیانات وزیر محترم هم شنیدید که فعالیت خوبى در این زمینه انجام گرفته است، که باید یک تغییر بنیادى بر اساس نیاز، بر اساس اهداف والا، بر اساس امکانات عظیم کشور، امکانات انسانى، در آموزش و پرورش به وجود بیاید؛ این در جاى خود صحیح است، بنده هم در همین زمینه تأکید میکنم؛ این کار را رها نکنید، متوقف نکنید؛ با شوق و همت مضاعف، با انگیزه‌ى تمام نشدنى، این کار را تا نهایت دنبال کنید، که کار دشوارى هم هست؛ لیکن معلم از لحاظ انگیزه‌ى شخصى، از لحاظ احساس مسئولیت نمیتواند متوقف بماند تا اینکه آن وضعیت مطلوب در آموزش و پرورش به وجود بیاید. توصیه‌ى من به همه‌ى شما معلمان عزیز، به معلمان سراسر کشور این است که این نقش عظیم را در خود باور کنید؛ بدانید که دارید چه نقش عظیمى را براى آینده‌ى کشور ایفاء میکنید.

 کشور ما در طول چند قرن دچار خسارتهاى سنگین، دچار عقب‌افتادگى‌هاى بزرگ، دچار غفلتهاى غیرقابل جبران بوده است؛ و این وضعى است که ما امروز مشاهده میکنیم. با پیدایش انقلاب اسلامى، با این حرکت نوین، این کشور باید آن راهى را برود که شایسته‌ى این ملت است، شایسته‌ى این میراث است، شایسته‌ى داعیه‌ى مسلمانى است؛ این احتیاج دارد به یک تحرک عظیم.

 معلمین عزیز توجه بکنند که ما براى فرداى این کشور چه جور انسانى نیاز داریم؟ زن و مرد ما براى ساختن مطلوب این کشور، باید چه خصوصیاتى داشته باشند؟ این به دست شماست. این نوجوان یا کودکى که در مقابل شما در کلاس درس نشسته است، در اختیار شماست. شما با سخن خود، با منش خود، با رفتار خود، میتوانید به او اعتماد به نفس بدهید؛ میتوانید به او امید بدهید؛ میتوانید او را روانه‌ى میدانهاى عمل کنید؛ میتوانید به او روح دیانت را آنچنان که شایسته‌ى اوست، تزریق کنید؛ میتوانید از او انسانى زیرک، پرتلاش، اجتماعى، علاقه‌مند به مصالح جمع و جامعه بسازید و به وجود بیاورید؛ میتوانید روح ابتکار را در او زنده کنید. معلم فرزانه‌ى ما میتواند در همان محدوده‌ى کلاس درس خود این کارها را انجام دهد؛ این وظیفه‌ى همگانى و عمومى معلمان است در سراسر کشور.

 البته معلم براى اینکه بتواند همه‌ى این کارها را انجام دهد، احساس میکند که نیاز دارد به راهنمائى روشن‌بینان جامعه، متفکران جامعه، متخصصان تعلیم و تربیت. این نیاز، خود به وجود آورنده‌ى محصول است. این نیاز وقتى از سوى معلمین احساس شد، بلافاصله به دستگاه مولده‌ى کشور منعکس میشود؛ آنچه را که مورد نیاز است، تولید میشود. ما تا احساس نیاز نکنیم، تا سؤال نکنیم، تا نخواهیم، آن محصول مورد نیاز تولید نخواهد شد. نقش آموزش و پرورش این است.

 این جمله را هم درباره‌ى شهید بزرگوارمان مرحوم آیهاللَّه مطهرى (رضوان اللَّه تعالى علیه) عرض کنیم: حقیقتاً رفتار و منش آن مرد بزرگ، نشان‌دهنده و نمایشگر یک معلم کامل و با احساس مسئولیت بود. در هیچ عرصه‌اى از عرصه‌هائى که حضور یک متفکر اسلامى مورد نیاز بود، ایشان از ورود در آن عرصه خوددارى نکرد؛ ملاحظات و مصالح نتوانست جلوى او را بگیرد که وارد این عرصه نشود؛ چه در زمینه‌هاى سیاسى، چه در زمینه‌هاى فکرى. در زمینه‌ى پاسخ به سؤالهاى گوناگونى که در آن دوره ذهن جوانهاى ما را به خود مشغول کرده بود، شهید مطهرى مثل برخى از مدعیان روشنفکرى دینى نبود که مطالب اجنبىِ از منطق دین و محتواى دین را با لعاب دینى و قالب دینى عرضه کند؛ بلکه درست نقطه‌ى مقابل، مفاهیم حقیقى دینى را در بسته‌بندى‌هاى متناسب روز و متناسب با سؤال و نیاز و استفهام مخاطبین عرضه میکرد. دنبال این نبود که یک دسته‌ى خاصى، یک گروه خاصى، یک مجموعه‌ى فکرى خاصى او را تحسین کنند. با واپسگرائى و عقب‌ماندگى فکرى و ارتجاع و تحجر و غلط اندیشیدن در زمینه‌ى دین – که ناشى از تحجر و واپسگرائى است – همان قدر و با همان شدت برخورد کرد که با بدعتها و افکار انحرافى و افکار التقاطى. این، خصوصیت آن مرد بزرگ بود. او خسته نشد؛ تلاش دائمى میکرد. دنبال نام و تیتر و عنوان متعارف دانشگاهى و حوزه‌اى هم نماند. به عنوان یک رزمنده‌ى عرصه‌ى فکر و تأمل، وارد میدان شد. با اخلاص کار کرد، خداى متعال هم به کار او برکت داد. امروز بعد از سى سال از شهادت آن مرد بزرگ، حرفهاى او تازه است، زنده‌ است؛ گویا براى امروز نوشته شده است. آن روز هم کسانى در سطوح مختلف فکرى، از سخن او و فکر او استفاده میکردند، پاسخ خودشان را میگرفتند؛ امروز هم که افکار جلو رفته است، مسائل بسیارى براى ذهنهاى جستجوگر حل شده است، باز به سؤالات جدید پاسخگو است. این، خاصیت یک فکر عمیقِ همراه با اخلاص است.

 اخلاص، معجزه‌گر است. وقتى انسان براى خدا در یک راهى قدم میگذارد، خدا به کار او برکت میدهد؛ اینجور میشود که تلاش چند ده ساله‌ى آن مرد بزرگ، آن شهید عزیز، براى جامعه مثل یک ذخیره‌ى تمام نشدنى باقى میماند. این کار برعهده‌ى ماست؛ همه‌ى ما در همه‌ى عرصه‌هاى گوناگون.

 امروز کشور ما و ملت ما بعد از گذرانیدن سه دهه از بزرگترین حادثه‌اى که بعد از ورود اسلام در کشور اتفاق افتاده است – یعنى قیام نظام اسلامى، که این بزرگترین حادثه است – و دنیاى اسلام را متوجه کرد و نه فقط در منطقه، بلکه در معادلات سیاسى جهان تأثیر گذاشت و بحمداللَّه ملت در این سى سال پیشرفتهاى زیادى هم در بخشهاى مختلف کرده است، امروز جا دارد متفکران ملت به چشم‌انداز آینده نگاه کنند و ببینند چه میخواهند، چه میخواهند بکنند.

 دنیاى اسلام دنیاى متشتت و متفرقى است. مسلمانها با داشتن قرآن، با داشتن محکم‌ترین تعالیم، به خاطر عوامل گوناگون، دچار عقب‌ماندگى هستند. این عوامل چیست؟ اینها را باید شناخت. همت ملت ایران باید این باشد که به نقطه‌اى برسد که همه‌ى رفتارهاى او، حرکات او، محصولات فکرى او، در دنیاى اسلام به صورت یک مرجع مسلّم و متقن، مورد مراجعه‌ى ملتها قرار بگیرد؛ متفکران ملتها، روشنفکران ملتها راه را پیدا کنند؛ این مسئولیت تاریخى ملت ایران است. و این راهى است که به طور طبیعى در مقابل ماست؛ باید این راه را بدرستى طى کنیم؛ با اطمینان به نفس حرکت کنیم؛ همه‌ى توان و ظرفیت انسانى و فکرى و استعدادى را که خداى متعال در این ملت به ودیعه نهاده است، به میدان بیاوریم؛ آن وقت سرنوشت دنیاى اسلام تغییر خواهد کرد و به تبع آن، سرنوشت دنیا تغییر خواهد کرد.

 دنیا امروز در راه بدى حرکت میکند؛ در وضعیت بدى قرار دارد؛ اخلاقیات در دنیا پامال شده است. ملتها دارند چوب این انحطاط اخلاقى را میخورند، و متفکران ملتها متوجه به این ضایعه‌ى بزرگ هستند؛ رنج میبرند، اظهار میکنند؛ در کلمات آنها هست. میتوان در صراطى حرکت کرد که براى بشریت مایه‌ى نجات باشد. این سرنوشت هولناکى که در مقابل بشریت است، این سرنوشت را میشود تغییر داد؛ قدم اول این است که ما در خودمان آن حرکت بزرگ را، آن تحول عظیم را به وجود بیاوریم. از تعلیم و تربیت شروع میشود. زیرساختها در طول این سى سال بحمداللَّه در بخشهاى مختلف به شکل خوبى فراهم شده است. میشود بر اساس این زیرساختها حرکت کرد. وظیفه سنگین است، راه طولانى است، کار دشوار است؛ اما انتهاى راه، روشنائى و نورانیتِ داده شده‌ى از طرف پروردگار به چشم میخورد؛ انسان این را مى‌بیند. انتهاى راه، روشن است؛ افق روشن است؛ میتوان این راه را بخوبى طى کرد.

 دشمنى‌ها وجود دارد. در هر موفقیتى که ملت ایران به دست بیاورد، عده‌اى در دنیا احساس ناکامى میکنند. قدرتمندان به طور طبیعى در مقابل این حرکتها که با منافع آنها سازگار نیست، صف‌آرائى میکنند؛ اینها چیز نامترقبى نیست؛ اینها چیزهائى است که براى هر ملتى که در میدان مبارزه‌ى عظیم حیات وارد میشود، مورد ترقب است؛ انتظار آن میرود. ملت ما از اول انقلاب تا امروز این حرکت را در مواجهه‌ى با همین موانع ادامه داده است؛ اینها چیزى نیست. این تهدیدهائى که میکنند، حرفهائى که میزنند، مخالفتهائى که میکنند، تجربه‌ى ملت ایران نشان داده است که این مخالفتها هیچ تأثیرى در کند کردن حرکت ملت ندارد و ملت راه را خواهد رفت. مهم این است که هر کسى نقش خود را بداند؛ هر کسى در هر جا که هست، بتواند آن وظیفه‌اى را که به عهده‌ى اوست، درست بشناسد و آن را انجام دهد؛ خداوند متعال هم ان‌شاءاللَّه کمک خواهد کرد.

 ما امیدوار هستیم که مسئولان محترم وزارت آموزش و پرورش با توجه به این حقائق مهم، با توجه به این مسئولیت سنگین، این کار بزرگ را با همت والا و با کار مضاعف و تلاش پیگیر ان‌شاءاللَّه دنبال کنند و شما معلمان عزیز در هر نقطه‌ى از کشور که هستید، با امیدوارى و با توکل به خداى متعال و چشمداشت رحمت و هدایت و پاداش الهى ان‌شاءاللَّه این کار را پیش ببرید. امیدواریم خداوند همه‌ى شما را مأجور بدارد و روح مطهر شهداى عزیزمان را که این امکان را براى ملت ما فراهم کردند تا بتواند به این مسائل اساسى بپردازد، شاد بفرماید. ان‌شاءاللَّه خداوند متعال روح مطهر امام بزرگوار را که گشاینده‌ى این راه به روى ماست، با ارواح طیبه‌ى اولیاء خودش محشور کند و همه‌ى شما را مشمول ادعیه‌ى زاکیه‌ى حضرت بقیهاللَّه (ارواحنا فداه) قرار دهد.

    والسّلام علیکم و رحمهاللَّه و برکاته‌

نوشته شده توسط در تاریخ پنج‌شنبه, 25th فوریه 2010 | ۱۶۲۹بازدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.