خبرگزاری فارس: همه فقها ولایت فقیه را قبول دارند؛ اختلاف نظر در محدوده اختیارات فقیه است والّا هیچ فقیه شیعهای نیست که ولایت فقیه را قبول نداشته باشد، چون نمیشود تشیّع را بدون ولایت فقیه تصور کرد.
من معتقدم که برداشتهای مختلف از منش شخصیتهای بزرگی چون امام خمینی(ره) و سیره وجودی آنها تا حدّی طبیعی است، چون اینها شخصیتهای محدودی نیستند و ممکن است این برداشتها از روی سوء نیت هم نباشد. این لازمه بزرگی شخصیت آنهاست که پویا هستند و این پویایی خیلی هم خوب است، منتهی به شرط اینکه انسان اصل خط را حفظ و از آن خط اصلی شعبههایی را منشعب کند و پیش برود، چون بالاخره یک حرکت انقلابی، یک حرکت سیاسی و حتی یک حرکت دینی، همپای تحولاتی که در دنیا رخ میدهند، قهراً متحول خواهد شد و نمیتوان در همان شکل اولیه به حالت جمود باقی ماند، اما اصول و روح خط و اندیشه و مکتب باید باقی بماند؛ مسلماً در مسائل تعبدی و عبادی، این تحلیل و توصیف صدق نمیکند.
بنده معتقدم امام به چند چیز به طور جدی تکیه داشتند که آنها باید محفوظ بمانند.
* اسلام مسئله اصلی امام بود
———————————-
اول اسلام. به طور کلی انقلاب ایشان، انقلاب اسلامی بوده است. ما دو جور انقلاب داریم. یکی اسلام انقلابی یکی انقلاب اسلامی. بعضیها قبل از اینکه مسلمان باشند انقلابیند، بعد مسلمان میشوند. بعضیها مسلمانند و بعد انقلابی میشوند. در یک تفکر اسلامی، ابتدا باید به اسلام اصالت بدهیم و از مسیر آن، انقلاب کنیم. در این صورت، قهراً اسلام را حفظ میکنیم و به تناسب اوضاع و حوادث، انقلاب و تحول هم پیش میآید. مشکلی که الآن برای بعضیها وجود دارد، این است که اینها ابتدا انقلابیند و بعد مسلمانند و لذا در اوایل انقلاب، تودهایها هم بهامام، امام میگفتند و اینکه امام مال ماست! مجاهدین خلق هم میگفتند امام مال ماست! گروههای دیگر هم میگفتند، یعنی ابهّت و عظمت امام به گونهای بود که همه میخواستند زیر این چتر باشند، ولی بعد از مدتی احساس کردند که امام همراه آنها نیست.
یادم هست که در روزنامه مردم که مال تودهایها بود، نوشتند که امام از خط خودش خارج شده! {با خنده} دیدند امام با آنها همراهی نمیکند، گفتند از خط خودش خارج شده! عدهای دیگر شاید به این صراحت نگفته باشند، اما عملاً همین طور است. اسلام مسئله اصلی امام بود. در عین حال که میخواست از نظر سیاسی و اداره و نظام کشور تحول ایجاد کند، ولی اصل برای او اسلام بود، آن هم اسلامی که بر پایه و مذهب تشیّع باشد. حقوق و فقهی که امام روی آن تکیه میکرد، فقه تشیّع و اهل بیت علیهم السّلام بود.
* امام در پرتو اسلام، روحیه استکبارستیزی داشت
——————————————————–
نکته دوم در خط امام این است کهامام در پرتو اسلام، روحیه استکبارستیزی داشت. امام سازش با استکبار را نمیپسندید و لذا همیشه میگفت ما با کسانی که روح سازش با استکبار را دارند، همراه نیستیم. امام میفرمود: “اگر دیدید که آمریکا خیلی از شما تعریف کرد، بدانید که عیبی در شما هست و مشکل دارید. اگر مشکل نداشتید، آمریکا از خط شما تمجید نمیکرد “. بنابراین امام روی این نکته به شکل جدی تکیه داشت.
البته استکبارستیزی امام از جنبه تطبیق مصادیق، یک جنبه داخلی داشت و یک جنبه خارجی. جنبه خارجی که آمریکا و اذناب او بودند که امام سازش نمیکرد و هرچه آنها سعی میکردند بابی را بگشایند، امام نمیپذیرفت و میفرمود: “آمریکا باید بپذیرد که ما یک انقلاب اسلامی کردهایم و به اصول ما احترام بگذارد و شئون ما را حفظ کند. ما با هیچ کشوری نمیخواهیم قهر کنیم، ولی دعوا و قهر ما با کسانی است که ما را به رسمیّت نمیشناسند و به ما میگویند به نشانه تسلیم، دستهایتان را بالا ببرید “.
* امام با روح سرمایهداری و ثروتاندوزی مخالف بود
——————————————————–
امام میفرمود: “ارتباط اشکال ندارد، ولی ما تسلیم نمیشویم “. این در سیاست خارجی بود و امّا در سیاست داخلی، ایشان با گروهها و کسانی که در داخل کشور نشانههای استکبارستیزی نداشتند، بلکه بهعکس نشانههای استکباری و قصد سازش با استکبار را داشتند، احساس نزدیکی نداشت. یکی از مصادیقی کهامام با آن مخالف بود، روح سرمایهداری و ثروت اندوزی بود نه پول داشتن، یعنی امام به آنهایی که به پول اصالت میدادند، روی خوش نشان نمیداد. میگفت: “اسلام اینها، اسلام آمریکائی است “؛ اما با تولید ثروت، مخالف نبود.
امام نمیگفتند ثروت و سرمایه بد است. شهید مطهری هم در آثارشان آوردهاند که ثروت چیز خوبی است، ثروت و سرمایه برای پیشرفت هر کشور و هر نظامی لازم است. حتّی برای اجرای عدالت هم لازم است. با بیپولی، تنها فقر را می توان توزیع کرد، با ثروت و سرمایه میشود کار ایجاد کرد، منتهی درباره ثروت، دو نوع نگاه وجود دارد. در اوایل انقلاب، در بسیاری از انقلابیون نیز روحیه سوسیالیستی حاکم بود. برخی واقعاً به اقتصاد سوسیالیستی تمایل داشتند، خیلیها هم به خاطر جوّ سرمایهداری زمان شاه و انحصار ثروت در دست گروهی که دنبال منافع شخصی بودند، متأثر بودند و ناخودآگاه، روحیه سوسیالیستی داشتند. لذا در سخنرانیها، نوشتهها، برخوردها و حتی در قانونگذاریها دائماً به آن سو گرایش داشتند. این برخورد روی حسن نیّت بود، ولی به عقیده من جهتگیری درستی نبود. برخورد با این موضوع خیلی ظریف است. هدف آنها نوعی سرمایهستیزی غیردولتی بود، ولی منجر به سرمایهداری دولتی میشد!
* برای امام ولایت مطلقه فقیه اصل بود
——————————————–
ویژگی دیگر خط امام، اصل ولایت فقیه است. خیلیها میگویند در پیشنویس قانون اساسی، اصل ولایت فقیه نبود و بعد مطرح شد، در حالی که امام در نجف درس ولایت فقیه میدادند و در آنجا در کتاب بیع، بحث ولایت فقیه را مطرح کردند و کتاب حکومت اسلامی هم محصول درسهای ایشان در نجف است. این کتاب به ایران هم آمد و در همان وقت افراد زیادی به خاطر چاپ و پخش آن دستگیر شدند و به زندان رفتند.
در کتاب حکومت اسلامی بر این نکته تکیه کردند که ولایت فقیه، همان ولایت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است و همان اختیاراتی را که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و ائمه علیهم السّلام دارند، ولی فقیه هم دارد. اصل ولایت فقیه و بعد ولایت مطلقه فقیه برایشان از اصول اساسی بود.
تفاوت و تمایز بارز امام با دیگر فقها در دو چیز است. همه فقها ولایت فقیه را قبول دارند؛ اختلاف نظر در محدوده اختیارات فقیه است والاّ هیچ فقیه شیعهای نیست که ولایت فقیه را قبول نداشته باشد، چون نمیشود تشیّع را بدون ولایت فقیه تصور کرد. کسی که خمس میگیرد و بین سادات و فقرا پخش میکند، از بابت ولایتش میگیرد، چون خمس متعلق بهامام است.
به هر حال، اصل ولایت فقیه مورد قبول همه فقها بود، فقط فرق امام با آنها این بود که ایشان معتقد بود ولایت فقیه به مسائل حکومتی هم توسعه پیدا میکند و آنها چنین اعتقادی نداشتند. گذشته از این، فرق امام با فقهائی که ولایت فقیه را در حیطه حکومت هم قبول داشتند، از جمله مرحوم کاشف الغطاء، مرحوم نراقی، مرحوم میرزای قمی و مرحوم نائینی این بود که آنها در مقام اجرا، جرأت ورود به عرصه حکومت را نداشتند و فقط فتوای آن را میدادند. اگر به آنها میگفتند بیایید مملکت را اداره کنید، میگفتند ما نمیتوانیم. هنر امام علاوه بر فتوا این بود که وارد این عرصه شد.
باید بگوییم که این منحصر به امام است. خاطرم هست بنیصدر در آن اوایل میگفت: ما ولایت فقیه را قبول نداریم، ولی در مورد امام استثنا وجود دارد! وقتی امام بیمار شدند و پزشکان گفتند که ایشان تا شش ماه دیگر بیشتر زنده نخواهند ماند، بنیصدر که نمیتوانست بگوید من ولی فقیه هستم، چون اصلاً قبول هم نداشت، لذا به تقلید از طرفداران دکتر مصدق میگفت که: ملّت پدر میخواهد، یعنی من پدر مردم هستم! میخواست برای ملّت پدری کند! ولایت فقیه یکی از ویژگیهای بارز خط امام و میراث ایشان است و لذا نمیتوانیم بگوییم به امام ختم شد.
یکی از شاهکارهای امام واقعاً همین سیستم سازی بود. آنچه امام کرد، واقعاً یک معجزه بود. در بنای این ساختار نظام، آنهایی که در دنیا منصف هستند و دین را قبول دارند، وقتی نگاه میکنند میبینند که نظام بسیار خوبی است. اوایل میگفتند سیّدی آمده و شلوغ کرده و شاه را بیرون کرده است. بعد دیدند خیر، اینطور نیست و او نظامی درست کرده که پارلمان دارد، دولت دارد و ارکانش سرجایشان هستند؛ بنابراین شبهه افکنان بیانصافی میکنند و از راهش هم وارد نمیشوند. مثلاً در دانشگاه خودمان، در رشته علوم سیاسی، استادی را دعوت کرده بودند که درباره ولایت فقیه صحبت کند. از اول آمد و گفت ولایت فقیه همان سلطنت است و فقط اسمش را عوض کردهاند! من او را خواستم و گفتم: “مؤمن آل فرعون! {با خنده} اگرتو را از دانشگاه هاروارد دعوت کرده بودند و به تو میگفتند که در ایران یک آقای خمینی پیدا شده، مبارزه کرده، شاه را بیرون کرده، بر مبنای ولایت فقیه حکومتی را تشکیل داده. شما بیایید این را برای ما تبیین کنید! شما از همان اول میرفتی و میگفتی همان سلطنت است و تمام؟ یا مبانی آن را ذکر میکردی، بعد هم ایرادهایی را که بر آن هست، میآوردی و بعد، پاسخهای مدافعین به منتقدین را نقل میکردی و در یک کلام، منصفانه بحث میکردی و همه چیز را میگفتی و آخرش هم انتقادات خودت را میگفتی؟ این رسم کجاست که از همان اول فقط بدگویی کنی و ریشه را بزنی؟ ” این شیوه کاملاً غیرعلمی و حداقل غیرمنصفانه است. در دانشگاه بسیاری از اساتید هستند که با ما همفکر نیستند، ولی این شیوه برخوردهای غیرعلمی و غیرمنصفانه را ندارند. به او گفتم: “حداقل بیا با من یا امثال من حرف بزن و بحث کن که چیزهایی را در این باره میدانیم، نه دانشجویی که تازه از گرد راه رسیده و هیچچیز در این باره نمیداند “. البته خوشبختانه، بحث ولایت فقیه الآن به نسبت آنوقتها خیلی پخته شده و درباره آن بحث های مفصلی صورت گرفته است.
* برگرفته از مصاحبه آیتالله مهدوی کنی با ماهنامه یادآور – شماره ۱