بیانات رهبری در جمع برخی از شخصیت‌های فرهنگی سیاسی

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

خداوند ان‌شاءاللَّه سال جدید را بر همه‌ى شما دوستان، برادران و خواهران و همچنین بر خانواده‌ها و کسانتان مبارک کند.

امیدواریم که سال جدید ان‌شاءاللَّه براى همه‌ى شما و براى ملت ایران سال پربرکت و شیرینى باشد. البته بخشى از این به عهده‌ى خود ماست؛ ما هستیم که با رفتار و جهتگیرى‌هاى خودمان، زندگى را مبارک میکنیم یا نامبارک میکنیم. یعنى آنچه که سرنوشت نهائى انسان را تنظیم میکند، انتخاب خود انسان است. خداى متعال این توانائى را به ما داده که انتخاب کنیم؛ «و هدیناه النّجدین»؛(۱) دو راه را به ما نشان داده که انتخاب کنیم. البته گاهى شرائط جورى است که انتخاب براى انسان آسان است، گاهى انتخاب سخت است؛ ولى به هر حال باید در همه‌ى امور انتخاب کرد.

اینکه در سوره‌ى مبارکه‌ى حمد، هر روز بارها تکرار میکنیم «اهدنا الصّراط المستقیم»،(۲) نشان‌دهنده‌ى این است که صراط مستقیمى که در پیش گرفته‌ایم – فرض این است که مثلاً شناختیم و در پیش گرفتیم – هر لحظه به دوراهى‌هائى میرسد. یعنى اینجور نیست که یک تونلى باشد که وقتى انسان داخل آن رفت، دیگر همین طور تا آخر تضمین شده باشد – مثل خط آهن – نه، دوراهى‌هاى متعددى، سه‌راهى‌هاى متعددى سر راه وجود دارد که باید دید، شناخت، فهمید و قدم در راه درست گذاشت. این «اهدنا» که هر روز تکرار میکنیم، یعنى امروز هم «اهدنا»، فردا هم «اهدنا»، پس‌فردا هم «اهدنا»؛ در این قضیه هم «اهدنا»، در آن قضیه هم «اهدنا».

کار را هم خیلى نمیخواهیم نشدنى و سخت بگیریم؛ نه. خداى متعال بیّنات را در مقابل همه قرار داده؛ «ذلک ان لم یکن ربّک مهلک القرى بظلم و اهلها غافلون».(۳) اینجور نیست که اگر ما وسیله‌ى هدایت در اختیار نداشته باشیم و احیاناً حرکتمان درست نبود، خداى متعال ما را مؤاخذه کند یا عذاب کند یا چه کند؛ نه، وسیله‌ى هدایت را هم خداى متعال در اختیار میگذارد. البته مواردى هم هست که از این قاعده‌ى کلى استثناء است، لیکن عادتاً اینجور است؛ هدایت الهى هست.

نوروز هم، یعنى نو شدن سال – حالا اسمش را هرچه بگذاریم؛ که خب، نوروز اسم مناسبى است – چیز خیلى خوبى است. در حرکت زندگى، مقطع قرار دادن خیلى خوب است. اگر زندگى همین طور یکنواخت ادامه پیدا کند و انسان به مقاطع جدید نرسد، قاعدتاً به فکر نوسازى و نوآورى نخواهد افتاد. مقطع قرار دادن در حرکت عمر و مسیر عمر، یکى از فوائدش همین است که انسان میگوید خب، این سال کهنه شد، تمام شد، حالا شد سال نو؛ سال نو هم کار نو، فکر نو، همت نو و انگیزه‌ى نو را قهراً با خودش همراه مى‌آورد؛ همچنان که رسم است بین ما و بین دیگر مردم دنیا که وقتى سالشان نو میشود، لباسها را نو میکنند، خانه را نو میکنند؛ که خب، بین ما خانه‌تکانى و اینها معمول است؛ دیگران هم ظاهراً این چیزها را دارند. پس نوروز یک مقطع جدیدى است.

جدید بودن مقطع این فایده را دارد که انسان این فرصت را پیدا میکند که به کارهاى گذشته و آینده‌ى خود فکر کند؛ یعنى بگوید خب، حالا این سالى که گذشت، ما این اشکالات را داشتیم؛ از این سال شروع کنیم درست کردن، اصلاح کردن. در همه‌ى امور زندگى، این معنا مى‌آید.

به نظر من اولى‌ترین نقطه‌اى که انسان خوب است به فکر بیفتد، رابطه‌ى خودش با خداست. اول سال که میشود، آدم فکر کند که خب، سال گذشته و قبلش هر جور بود، گذشت؛ الان یک مقطع جدیدى است؛ یک رابطه‌ى جدیدى با خداى متعال تعریف کنیم؛ هم در جنبه‌هاى ایجابى، هم در جنبه‌ى نفى‌اى. جنبه‌ى نفى‌اى یعنى گناه. انسان به بعضى گناه‌ها عادت کرده؛ لذا اهمیت آنها را درک نمیکند. اگر انسان یک تأمل بکند، اینها را در رفتار خودش، در عمل خودش متوجه میشود. البته انسان به خودش حسن‌ظن دارد. معمولاً انسان با خودش کمتر سوءظن پیدا میکند. این گرفتارى بنى‌آدم است که کارهاى خودش را توجیه میکند؛ لیکن اینجور هم نیست که نشود، خداى متعال با ما احتجاج کند. بنابراین حجت بر ما تمام است. دقت بکنیم، پیدا میکنیم.

در قلب انسان و در روح و وجدان انسان یک باطنى وجود دارد که او معمولاً با خود ما صادق است. ولو ظواهر قلب، ما را فریب میدهد، اما باطن قلب با ما صادق است. امام (رضوان اللَّه علیه) یک وقتى فرمودند: من در فلان قضیه، در باطن قلبم هم ناراحت نمیشوم. واقعاً همین جور است؛ قلب یک باطنى دارد که ما کمتر به آنجا سر میکشیم. اگر انسان به آنجا سر بکشد، خودش را در مقابل خود افشاءشده مشاهده میکند.

خب، انسان به بعضى گناه‌ها عادت کرده، بعضى گناه‌ها را کوچک شمرده و به آنها تن داده. سال نو یکى از کارهائى که میشود کرد، همین است؛ آدم ببیند چطور میشود گناهان را کم کرد؛ یعنى بنویسند.

پارسال یا پیرارسال بود که من شرح حال شهید افشردى (باقرى) را میخواندم – به نظرم شرح حال ایشان یا یکى دیگر از همین شهدا بود – در آنجا ذکر شده بود که ایشان هر روز خطاهاى خود را مینوشته؛ همین که در توصیه‌ى علماى اخلاق و در توصیه‌هاى بعضى از احادیث و اینها هم هست که خطاهاى خودتان را بنویسید، هر شب خودتان را محاسبه کنید. او این چیزها را روى کاغذ مینوشته. ماها رومان نمیشود خودمان بنویسیم، روى کاغذ بیاوریم، علنى کنیم؛ ولو بین خودمان و کاغذ. او در یادداشتهاى خود نوشته بود که مثلاً من شب دیدم امروز این چند تا گناه را انجام دادم.

این محاسبه‌ى نفس، خیلى چیز خوبى است. انسان باید خود را محاسبه کند، بعد یکى یکى از انجام گناهان خود کم کند. ما به بعضى از گناه‌ها عادت کرده‌ایم – گاهى انسان پنج تا، شش تا، ده تا گناه را عادت کرده – همت کنیم اینها را یکى یکى کنار بگذاریم؛ این نقاط ضعف را یکى یکى کم کنیم.

در جنبه‌ى ایجابى هم همین جور. به نظر من اگر چنانچه شروع اهتمام از خودِ همین نماز باشد – چون نماز خیلى مهم است – این خیلى کارگشاست. انسان نماز را خوب بخواند، با توجه بخواند، حضور قلب داشته باشد. حضور قلب یعنى انسان از آنچه که میگوید و آنچه که در ذهنش میگذرد و بر زبانش جارى میشود، غافل نباشد؛ اینجور نباشد که نفهمد. مثلاً من که حالا دارم با شما حرف میزنم، خب، شما مخاطبید. انسان توجه دارد که یک مخاطبى دارد و دارد گوش میکند و دارد حرف میزند. در نماز هم همین جور باشد؛ یک مخاطبى داشته باشیم، با او حرف بزنیم. من حتّى عرض میکنم اگر کسى معناى نماز را هم نداند، اصلاً هیچ نداند معناى این عبارات چیست، اما همین قدر بداند دارد با یکى حرف میزند، دارد با خدا حرف میزند، این قضیه انسان را نزدیک میکند – «قربان کلّ تقىّ»(۴) – این خودش مقرب است؛ تا اینکه حالا مثل ماها که معنایش را میدانیم و تفسیرش را میدانیم و چندین کتاب درباره‌اش خوانده‌ایم، اما وقتى که نماز میخوانیم، بالمرّه یادمان میرود که چه کار داریم میکنیم. به قول صائب – حالا شعرش یادم نمى‌آید، اما مضمونش این است – غیر از خدا که به یادت نمى‌آید، هر چى دیگر توى نماز یادت مى‌آید؛ گم کرده باشى، پیدا میکنى.

نماز خوب است؛ حضور قلب در نماز – یعنى توجه به اینکه داریم حرف میزنیم، مخاطبى داریم – شروع خوبى است؛ نماز اول وقت همین جور؛ نماز به جماعت همین جور؛ نوافل همین جور؛ این فهرست را میشود انسان ذره ذره در زندگىِ خودش وارد کند. اگر همت کنیم، بالاخره سال نو میتواند این مبارکى‌ها را ان‌شاءاللَّه با خودش داشته باشد.

البته غیر از این چیزها هم هر کدام از ماها – من، شماها – یک کارى داریم، یک شغلى داریم، یک جریان ویژه‌اى در زندگى خودمان داریم؛ آن را هرچه بهتر انجام دهیم، دقیق‌تر انجام دهیم، سعى کنیم ان‌شاءاللَّه خدائى‌ترش کنیم، طبعاً آثار بیشترى خواهد داشت.

ان‌شاءاللَّه خداوند به همه‌ى شماها خیر بدهد، کمکتان کند و ان‌شاءاللَّه سال را به همین معنا که عرض کردیم، بر همه‌ى ما و شما و ملت ایران مبارک کند.

والسّلام علیکم و رحمهاللَّه‌

۱) بلد: ۱۰
۲) فاتحه: ۶
۳) انعام: ۱۳۱
۴) نهج‌البلاغه، حکمت ۱۳۴

نوشته شده توسط در تاریخ پنج‌شنبه, 14th آوریل 2011 | ۱۲۰۴بازدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.