هنوز یادم نرفته است که شهرم ۱۷۶ موشک خورد وگفتند: آفرین! مقاوم باش!

و با اولین موشک هایی که به شهرتو خورد ، جنگ تمام شد.


علی موجودی ـ عضو هیئت علمی دانشگاه دزفول:

روزگاری صدای نامحرم رادیو عراق دیگر برای مردم شهرم دزفول تکراری بود که : «عراق ظرف ۴۸ ساعت آینده اهداف تعیین شده در زیر را مورد هدف حملات موشکی خویش قرار خواهد داد» :
الف – دزفول
ب – . . .
و اگرچه شهرهای مورد هدف در الفبای ابجد عراق تغییر می­کرد اما جایگاه الف همیشه مختص دزفول بود.
دزفول شهری که از۱۷۶موشک ۶، ۹ و۱۲ متری و ۲۵۰۰ گلوله توپ و۳۰۰ راکتی که پیکر استوارش را مجروح کرد و۱۹۰۰۰ واحد مسکونی و اداری اش را تخریب کرد هیچ گاه شکوه نکرد.

حتی ۲۶۰۰ شهیدش که در طول ۲۷۰۰ روز مقاومت جان را فدای امام و انقلاب کردند، گمنام تر از همیشه ازپشت قاب عکس های خاک گرفته شان دنیا را به نظاره نشسته اند.
شهری که عراقی­ها به ( بلدالصواریخ – شهر موشک ها) می شناختند و ایرانی­ها پایتخت مقاومت ایران لقبش دادند.

علی موجودی ـ عضو هیئت علمی دانشگاه دزفول:

 

روزگاری صدای نامحرم رادیو عراق دیگر برای مردم شهرم دزفول تکراری بود که : «عراق ظرف ۴۸ ساعت آینده اهداف تعیین شده در زیر را مورد هدف حملات موشکی خویش قرار خواهد داد» :
الف – دزفول
ب – . . .
و اگرچه شهرهای مورد هدف در الفبای ابجد عراق تغییر می­کرد اما جایگاه الف همیشه مختص دزفول بود.
دزفول شهری که از۱۷۶موشک ۶، ۹ و۱۲ متری و ۲۵۰۰ گلوله توپ و۳۰۰ راکتی که پیکر استوارش را مجروح کرد و۱۹۰۰۰ واحد مسکونی و اداری اش را تخریب کرد هیچ گاه شکوه نکرد.

حتی ۲۶۰۰ شهیدش که در طول ۲۷۰۰ روز مقاومت جان را فدای امام و انقلاب کردند، گمنام تر از همیشه ازپشت قاب عکس های خاک گرفته شان دنیا را به نظاره نشسته اند.
شهری که عراقی­ها به ( بلدالصواریخ – شهر موشک ها) می شناختند و ایرانی­ها پایتخت مقاومت ایران لقبش دادند.

جنگ تمام شد و آنچه ماند، جز آوار نبود و جز دل­های شکسته ای که داغ عزیزان را داشت و امید به فردایی روشن بود که شهرم را سرپا نگه­ می­داشت.
اما افسوس از آنچه که باید به شهرم می­دانند تا از آوارهای فروریخته و از تل­های خاک دوباره واژه­ای به نام خانه بسازد،
از آنچه باید به شهرم می­دادند تا قامت خمیده­اش دوباره استوار شود،
تا پیکر مجروحش مرهم یابد و زخم­هایش مداوا شود،
چیزی جز القاب گوناگون به شهرم نرسید.

مردمی که گاه تکه پاره­های عزیزانشان را خودشان با دست از روی زمین بر می­داشتند و آرام می­گفتند «فدای سر امام»، مدال افتخارشان را همان لحظه گرفتند، مدال­های رنگ و وارنگ شما را می­خواهند چه کنند؟

و امروز سال­هاست که از روزهای بارش موشک می گذرد ، اما بارش خاک امان شهرم را بریده است و این­بار نیز مثل سابق که شهرم موشک باران می شد ، آنان که در ویلاها و خانه­ های نرم و راحتشان و در خنکای بادهای مصنوعی، اکسیژن خالص تنفس می کنند ، از درد شهرم بی خبرند. مگر اینکه گاه خبرنگاری دلش به حال شهرم بسوزد و عکسی از بارش خاک برای بی خبران پخش کند و بگوید :

امروز در شهرهای زیر بازهم خاک بارید:
الف – دزفول
ب-  . . .
و آنان نیز کمی عاجزشان درد بگیرد .
آی آنانکه خودتان بهتر می دانید !
به داد شهرم برسید که دارد خفه می­شود.

نه تنها خفه از بارش خاک که ازبارش باران بی امان بی عدالتی!
اگر باز دهان شهرم را با ترفندی نبندید که چرا شکایت می کنی؟
خاک کربلاست ! خاک نجف است ! کلاً خاک تربت است و شفا بخش!
یا اینکه اهالی بهداشت و درمان در روبروی دوربین نگویند که : این خاک خاصیتش این است که بدنتان را در مقابل تعداد زیادی از بیماری ها واکسینه و مقاوم می کند.
اگر این خاک توفیقی است که نصیب شهرم می شود ،
اگر این خاک شفا بخش است ،

چرا تا گردی از این توفیق به شهر شما رسید ، زمین و آسمان را به هم دوختید؟
ماسک مجانی دادید و شیر و ماست در خیابان ها توزیع کردید؟
نقطه به نقطه آمبولانس گذاشتید؟
مگر نه آن هم تربت بود و شفا بخش؟
شفا کجا و آمبولانس کجا؟
و ای آنکه تجربه ای در تنفس خاک نداری ، می دانی تفاوت من با تو چیست ؟

من هر گاه که خاک خروار خروار از آسمان ببارد ، با صورتی که با ماسک پوشیده شده است، با سری که تند و تند گیج می رود و گلویی که مدام سرفه می کند، باید سر کلاس تدریس دانشگاهم از عدالت دفاع کنم  و تو آن روز که گرد و غباری ناچیز خدای نکرده قصد کند سری به شهرت بزند ، یک روز قبل و دو روز بعدش را برایت تعطیل می کنند و عمدتاً سه شنبه و چهارشنبه است که بتوانی با توجه به قانون ( بین التعطیلین ، تعطیل) و با احتساب پنجشنبه تا جمعه ، در ویلای شمالت خوب حال کنی؟
هنوز یادم نرفته است که شهرم ۱۷۶ موشک خورد وگفتند: آفرین مقاوم باش و با اولین موشک هایی که به شهرتو خورد ، جنگ تمام شد.

پس من با الهام از آن تجربه، در غربت شهرم دعا می کنم که گردی از این غبار به شهر تو برسد تا شاید تو تنفس کنی و مزه اش را بفهمی.  شاید آنگاه گرد و غبار هم مثل جنگ تمام شود.

 

نوشته شده توسط در تاریخ پنج‌شنبه, 14th آوریل 2011 | ۱۴۶۱بازدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.