بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاهها
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
خداى متعال را بسیار سپاسگزارم از توفیق تشکیل این جلسه و حضور شما برادران و خواهران، و بیانات بسیار مفید و پرمغز از سوى سخنرانان محترم؛ همهى اینها نعمتهاى خداست، و همه – بخصوص بنده شخصاً – باید از خداى متعال به خاطر یکایک این نعمتها متشکر باشیم و ببینیم بارش رحمت حق را. هر یک کلمهى خوبى که شما به ذهنتان میرسد و بر زبان جارى میکنید، مظهرى از بارش رحمت حق است؛ و خدا را بر این همه سپاس. من این روزها با مشاهدهى اوضاع و احوال کشور و جامعهمان، لحظهبهلحظه خدا را به خاطر این نعمتهاى بزرگ شکرگزارى میکنم.
خب، ماه رمضان است و امروز بیست و سوم ماه، و دیشب شب عبادت و ذکر و مناجات، و دلها قاعدتاً برخوردار از نورانیت ناشى از شب قدر است. از خداى متعال بخواهیم که این ماه رمضان را براى ما، براى ملتمان و کشورمان و براى ملتهاى مسلمان، بخصوص ملتهاى بهپاخاستهى منطقه، مبارک قرار بدهد.
انصافاً وقت دوستان کم بود. من دو سه جمله راجع به بیانات آقایان و خانمهائى که صحبت کردند، عرض بکنم. پنج دقیقهاى که مجرى محترم فرمودند، بعد هم دوستان مراعات نکردند و مکرراً به وسیلهى مجرى محترم مؤاخذه شدند، واقعاً کم است. آقایان و خانمها خیلى حرف داشتند و من بدون هیچگونه مبالغه و تعارف دوست میداشتم که اى کاش هم وقت بود، هم حال و نشاط، تا انسان میتوانست لااقل نیم ساعت از حرفهاى هر یک از این دوستان را بشنود؛ چون خیلى حرفهاى خوب زده شد. مطالبى که دوستان گفتند، مطالب سنجیدهاى بود، مطالب پختهاى بود. در بین مطالب دوستان حرف نو وجود داشت، که براى من جالب و جدید بود؛ اینها انسان را خیلى خوشحال میکند. پیشنهادهاى جالبى در زمینهى صنعت، در زمینهى علم، در زمینهى دانشگاه، در زمینهى معمارى، شهرسازى، هنر و علوم انسانى مطرح شد. این پیشنهادها همان چیزهائى است که حقیر آرزو میکردم اینها را از زبان نخبگان و زبدگان علمى و دانشگاهىمان بشنوم و حالا این آرزو برآورده شده.
نکتهاى که من در جلسهى امسال بوضوح احساس کردم، این است که گرایش بیانات دوستان، بیشتر به سمت ارائهى فکر و اندیشه بود تا صِرف پیشنهادهاى اجرائى و عملى – که البته آن هم به جاى خود چیز لازم و خوبى است – این، پشتوانهى هر حرکت علمى است. همچنان که بعضى از دوستان هم اشاره کردند و کاملاً درست است، ما احتیاج داریم به فکر، احتیاج داریم به فلسفه، تا بتوانیم علم را، فناورى را، مدیریت کشور را، مسائل گوناگون جامعه را به پیش ببریم و حل کنیم. فکر قبل از علم مورد نیاز است، و من این گرایش را مشاهده کردم. برخى از مطالبى که دوستان گفتند، خوشبختانه در مراکز فکرى و تصمیمگیرى مورد ملاحظه قرار گرفته و کارهائى هم انجام شده و بمرور انشاءاللَّه آثار آن دیده خواهد شد و همچنان که یک روزى مسئلهى تولید علم، تولید فکر، نهضت علمى، نهضت نرمافزارى، غریبانه در جامعه مطرح میشد و امروز گفتمان غالب را تشکیل میدهد، انشاءاللَّه یک روزى باز همین مطالبى که حالا گوشه و کنار گفته میشود یا خیلى مورد توجه نیست، بتدریج به گفتمان غالب جامعه تبدیل خواهد شد.
یکى از دوستان اشاره کردند که خلأ نهادى را داریم که به آینده به شکل کلان نگاه کند. خب، همین نشستهاى اندیشههاى راهبردى دارد همین خلأ را پر میکند. انشاءاللَّه بایستى با همکارى همهى اهل فکر، بتدریج کارهاى بزرگى بر اساس این انجام بگیرد.
برخى نکات دیگر هم در زمینهى فرمایشات دوستان هست، که چون وقت کم است، من میگذرم؛ منتها توصیه میکنم، هم به دفتر خودمان، هم به مسئولین محترمى که اینجا تشریف دارند، که این پیشنهادها را جمع کنند. یکى از برکات این جلسه، همین نظراتى است که دوستان ابراز میکنند. یکى از نیازهاى جامعهى ما همین است که جمعى صاحب فکر بنشینند، در میان آنها هم افرادى بیایند و محصول فکر و تجربهى خودشان را که بعضاً متکى به عقبههاى انسانى و فکرىِ طولانى و عمیقى هم هست، مطرح کنند. این افکار بتدریج از حوزهى شخصى خارج میشود و به حوزهى جمعى میرسد و بتدریج به گفتمان عمومى جامعه تبدیل میشود. این پیشنهادها را جمع کنند؛ اینها افکار خوبى است، حرفهاى جالبى است. بعضى از این پیشنهادها همین حالا قابل اجرائى شدن است، قابل عملیاتى شدن است؛ بعضى هم به پیشرفتها کمک میکند. آنچه که من میخواهم عرض بکنم، چند نکتهى کوتاه است.
یکى از ارکان و ستونهاى اصلىِ ایستادگى کنونى ملت ایران عبارت است از پیشرفتهاى علمى کشور؛ که به دنبال این پیشرفتهاى علمى، پیشرفتهاى عملى و اجرائى هم در موارد بسیارى بوده. ایستادگى ملت ایران، در دنیا یک حادثهى باشکوه است. ما توى قضیه قرار داریم. آن کسانى که از بیرون نگاه میکنند، عظمت این ایستادگى را بیشتر احساس میکنند.
شما ملاحظه کنید؛ قدرتهاى اقتصادى اول دنیا، قدرتهاى علمى درجهى یک دنیا، قدرتهاى نظامى و امنیتى ردیف اول دنیا، امروز یک جبههى وسیعى را در مقابل این ملت تشکیل دادند. اینجور نیست؟ هر کارى هم از دستشان برمىآید، دارند میکنند. تهدید امنیتى میکنند، تهدید اجتماعى میکنند، تهدید سیاسى میکنند، دانشمند ما را ترور میکنند، تحریم میکنند، فشارهاى سیاسى فراوان وارد میکنند، دائم تهدید به تحرک نظامى میکنند، در داخل تا هر جا دستشان برسد، فتنهانگیزى و آشوبآفرینى میکنند؛ اما ملت ایران و جمهورى اسلامى با کمال قدرت و استقامت در مقابل همهى اینها ایستاده؛ آن «بله»اى را که بهزور میخواهند از او بگیرند، آن «بله» را نمیدهد. آن «بله» عبارت است از تعظیم در مقابل قدرت مسلط جهانى – نظام سلطه – این کار را نمیکند. ما که در مقابل نظام سلطهى جهانى «نه» میگوئیم، این نه، «نه»ى به علم نیست، «نه»ى به تمدن نیست، «نه»ى به پیشرفت نیست، «نه»ى به تجربههاى متراکم بشرى نیست؛ «نه» به سلطهطلبى و زیادهخواهى و استعباد و به زیر مهمیز کشیدن ملتهاست؛ این «نه» را ما گفتیم، پایش هم ایستادیم؛ «انّ الّذین قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا».(۱) ایستادگى ملت ایران، خیلى ایستادگى باشکوهى است.
یک رکن مهم این ایستادگى، علم است. این علم است که به ما اعتماد به نفس داده. اگر امروز نفت ما را شرکتهاى خارجى باید مىآمدند استخراج و پالایش میکردند، گاز ما را باید آنها لولهکشى میکردند، اگر نظام سلامت ما وابستهى به متخصصین خارجى و عمدتاً فرنگى بود، اگر تغذیهى ما دست آنها بود، اگر کشت و صنعت ما دست اسرائیلىها بود، اگر صنعت هستهاى ما در صورتى که بنا نبود در آرزوى آن بمیریم و یک چیزى وجود میداشت، در اختیار فرانسه و آلمان و دیگران بود، ما امروز این اعتماد به نفس را نداشتیم، قدرت این ایستادگى نبود، این عزت و این شرف وجود نمیداشت. اگر ما براى ساختن یک سد، براى ساختن یک نیروگاه، براى ساختن یک بزرگراه، براى ساختن یک تونل، براى ساختن سیلوهاى گندم، دستمان به سمت صنعتگران و دانشمندان شرق و غرب دنیا دراز بود، ملت ما احساس عزت نمیکرد؛ مسئولین کشور هم آبروى اظهار وجود در قبال استکبار جهانى را نداشتند؛ نه چنین اعتماد به نفسى وجود داشت، نه چنین قوت ارادهاى وجود داشت، نه چنین عزمى وجود داشت. کى براى ما جاده ساخت و تونل ساخت و نیروگاه ساخت و سد و پل و بزرگراه و سلولهاى بنیادى و انرژى هستهاى را درست کرد؟ دانشگاه. این دانشگاه بود که به ملت ایران کمک کرد تا بتواند عزت نفس خودش را حفظ کند، آبروى خودش را حفظ کند و در مقابل زیادهخواهى دشمنان سینه سپر کند. مسئولین کشور هم از این جهت مدیون دانشگاهند.
خب، من قصدم این نیست که مناقب دانشگاه را در جمع دانشگاهىها بگویم؛ من از این میخواهم یک نتیجهاى بگیرم. دشمن ما از این مرکز قدرتافزائى غافل نیست و غافل نخواهد بود؛ این را همه بدانیم. هر چیزى که مایهى عزت کشور و عزت ملت و ایستادگى ملت و استقامت ملت است، بدون شک آماجى از آماجهاى دشمن است. احساس دینى، احساس انقلابى، استقلالطلبى و هرچه که در این زمینه هست – از جمله با این بیانى که عرض شد، دانشگاه – آماج دشمن است. در دانشگاه چه کار میخواهند بکنند؟ دشمن علىالقاعده دو تا کار را براى دانشگاه ما برنامهریزى میکند: یکى علمزدائى، یکى دینزدائى؛ از دانشگاه علمزدائى بشود، از دانشگاه دینزدائى بشود. علمزدائى از دانشگاه چگونه است؟ یکى از کارهاى کوچکش همین ترور دانشمندان است؛ که آخرىاش همین دو سه تا دانشمند عزیز هستهاى ما بودند که در این یک سال اخیر از دست ما گرفته شدند. برنامه، وسیعتر از اینهاست؛ این یکى از آسانترینهایش است. پیچیدهتر از این، این است که دانشگاه ما را، استاد ما را و دانشجوى ما را به کار غیر علمى سرگرم کنند؛ نگذارند این شکوفائى علمى که آرزوى ماست، تحقق پیدا کند.
بله، شتاب پیشرفت علمى ما – همین طور که دوستان گفتند و بنده هم این آمارها را دارم و مکرر هم گفتم و میگویم و افتخار هم میکنیم – شتاب خیلى خوبى است؛ لیکن نقطهى شروع ما عقب است. بله، فلان کشورى که اسم مىآورند، شتابش از ما کمتر است؛ منتها نقطهى شروعش در آن مقطعى که ما شروع کردیم، خیلى جلوتر از ماست. ما باید این فاصله را جبران کنیم. ما باید بدویم، ما باید در این میدان بتازیم؛ جهش لازم است. این یک – که بعد من دو سه نکته را در ذیل این مطلب عرض خواهم کرد – یکى هم مسئلهى دینزدائى است.
اگر دانشگاه ما یک دانشگاه علمىِ محض باشد، اما تویش دین و اخلاق نباشد، همان بلائى بر سر جامعهى ما و کشور ما و آیندهى ما خواهد آمد که بر سر جامعهى دانشمند غرب آمد. غرب جامعهى دانشمندى است، اما جامعهى خوشبختى نیست. در آنجا امنیت اخلاقى نیست، امنیت روانى نیست، انسجام خانوادگى نیست، اخلاق نیست، معنویت نیست. خلأهاى عمدهى بشر اینهاست. اینها خوشبختى نیست؛ ما این را نمیخواهیم. ما خوشبختى میخواهیم، ما امنیت حقیقى و معنوى میخواهیم. بدون علم نمیشود، با علم بدون دین هم نمیشود؛ دین لازم است. جامعه باید جامعهى دینى باشد؛ در رأس آن هم دانشگاه است. دانشگاه باید دانشگاه متدین باشد. در مفهوم «متدین» از عرایض من تلقى غلط نشود. تدین به معناى معرفت عمیق دینى، ایمان عمیق و باور ژرف به دین و معارف دینى است، که طبعاً عمل به دنبالش مىآید؛ باید دنبال این باشیم. این وظیفهى همه است، از جمله شما اساتید محترم. یک کلمهى شما در کلاس درس، گاهى اوقات از یک ساعت یا دو ساعت سخنرانى حقیرِ روحانى تأثیرش بیشتر است. فرق نمیکند معلم، معلم چه درسى باشد. استاد در کلاس میتواند تأثیر عمیق بگذارد در شکلدهى فکر جوان و ذهن جوان و عمل جوان و دل جوان و ایمان جوان. به این بیندیشید، به این فکر کنید؛ این خیلى مهم است.
البته من در زمینهى علوم انسانى بحث دارم. اینجا یکى از دوستان پیشنهادى کردند، در ذهن خود من هم اتفاقاً همین بود، که ما انشاءاللَّه یک جلسهاى ویژهى اساتید علوم انسانى تشکیل بدهیم و تشکیل خواهیم داد که بحث کلاً در زمینهى مسائل علوم انسانى باشد. ما سال گذشته یک مطلب مهمى را در این زمینه مطرح کردیم؛ این احتیاج دارد به تعمیق و توضیح. آدم از بازخوردها میفهمد که خیلى لازم است در این زمینه صحبت بشود، بحث بشود، توضیح داده شود، تا بتوانیم پیش برویم و به آن نقطهى اصلى برسیم و تلقى نادرست از مسئله نداشته باشیم.
من اینجا یک فهرستى از پیشرفتهاى علمى کشور یادداشت کردم؛ که خب، شماها میدانید، بارها هم گفتیم، در رسانهها هم تکرار شده. حالا چون یکى از خانمها اینجا مطرح کردند و براى من این قضیه خیلى مهم است، فقط یک مورد از این پیشرفتها را ذکر میکنم: مسئلهى پزشکى زنان. این خیلى مهم است. ما امروز پیشرفتهاى پزشکىِ فراوانى داریم که در یک سطحى، تقریباً یک جایگاه بینالمللى در کشور ما پیدا کرده. مهمتر از این، این است که امروز بانوان در کشور ما براى مراجعهى به طبیب، در هیچ بیمارىاى نیاز ندارند که به غیر زن مراجعه کنند. زنى که میخواهد پزشک زن داشته باشد و به پزشک زن مراجعه کند، امروز این در همهى زمینهها در کشور ما فراهم است. شاید شما جوانها که پیش از انقلاب را ندیدید و اطلاع ندارید، ندانید این قضیه چقدر مهم است. نه فقط براى افراد متدین، حتّى براى آدمهائى هم که خیلى از لحاظ تدین در سطوح آنچنانى نیستند، این قضیه مهم است. من الان نمونههائى در ذهن دارم که لزومى ندارد آنها را مطرح کنم. این امروز در کشور ما تحقق پیدا کرده؛ این خیلى باارزش است. از این قبیل پیشرفتهاى علمى در کشور ما فراوان است.
پس یک نکته این بود که ما علم را به همراه ایمان در دانشگاه حفظ کنیم. در این زمینه، اساتید نقش دارند؛ با گفتارشان، با رفتارشان. دشمن میخواهد جوان ما را – بخصوص دانشجوى ما را که زمامدار فکر و علم و مدیریت آیندهى ما در این کشور است – به بىایمانى و ولنگارى عقیدتى سوق بدهد؛ نباید بگذاریم. امروز بخصوص دارد روى این مسئله کار میشود. سوق دادن جوان ما – بخصوص جوان علمى و فکرى ما – به سمت ولنگارى عقیدتى، به سمت بىایمانى، به سمت هرزهپوئى ذهنى، یکى از کارهاى دشمن است. وقتى کسى ایمان دارد، یک خط مستقیمى دارد، دنبال این ایمانِ خودش حرکت میکند. وقتى ایمان نیست، مثل کاهى که همین طور به این سو و آن سو کشیده میشود، هرزهپوئى دارد.
البته جوانهاى متدین در محیط علمى درخشیدند؛ این هم معلوم باشد و عرض کرده باشیم. اطلاعى که ما داریم، در زمینهى صنایع دفاعى، در زمینهى همین مسائل نابارورى که گفته شد و سلولهاى بنیادى و آن مؤسسهى رویان، در زمینهى انرژى هستهاى، در زمینهى هوافضا، در زمینهى همین ابررایانهها که مطرح شد، در زمینههاى گوناگون علمى و پیشرفتهاى علمى، بنبستشکنها، بچههاى متدین و مذهبى بودند؛ لااقل آنهائى که در صفوف مقدم رفتند بنبستها را شکستند و جلو رفتند؛ اگرچه بعد دیگران هم ملحق شدند. پس جوانهاى متدین ما، دانشمندان جوان دینى ما نقش ایفاء کردند.
یک نکتهى دیگر این است که اساتید عزیز دانشگاه، هم با واقعیات و حقایق کشور، و هم با حقایق جهان باید آشنا باشند؛ این یک تلاشى را میطلبد. در همهى حوزههاى علمى، همین جور است. عالمِ معلمى که جماعتى از او استفاده میکنند، اگر به زمان خود عالم نباشد، دچار مشکلات خواهد شد. «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس»؛(۲) کسى که زمانه را میشناسد، یعنى وقتى اوضاع و احوال محیط خود و محیط پیرامونىاش و محیط جهان را میداند و میفهمد جریانهاى گوناگون جهانى کىهایند، کجایند، اهدافشان چیست، چه جور با هم مواجه میشوند، دچار اشتباه نمیشود؛ در قضایاى گوناگون، قضاوت اشتباه نمیکند و دچار اشتباه نمیشود. این آشنائى، براى همه لازم است؛ براى روحانى هم لازم است، براى دانشگاهى هم لازم است؛ براى معلم حوزه هم لازم است، براى معلم دانشگاه هم لازم است؛ این یک چیز مهمى است. وقتى انسان جریانات گوناگون را میشناسد، میتواند پدیدهها را استنتاج کند، که این پدیده چیست، چه شد که این اتفاق افتاد، در تحلیل، دچار خطا و اشتباه نمیشود.
البته دشمن مرتب دارد تحلیلباران میکند. این تعداد رسانههائى که آمارش را چندى پیش اینجا آوردند و به ما دادند، اصلاً دهشتآور است. اینها غیر از رسانههاى اینترنتى است – اینترنت که دیگر یک دنیاى بىمرز و خارج از محدودهاى است – منظور، همین ماهوارهها و رادیوها و تلویزیونهاست. تحلیلهائى که در این رسانهها مرتباً با هدف مقابله با جمهورى اسلامى و نظام اسلامى و ملت ایران داده میشود، سرسامآور است. حالا آنهائى که انبوه تولید میکنند، میدانند هم که مردم به همهى اینها گوش نمیدهند. میگویند هر مقدارى که میشود، باید تلاش کرد. راست را با دروغ مخلوط میکنند، مىآیند یک تحلیل غلط و معیوب از این در مىآورند؛ «و لیکن یؤخذ من هذا ضغث و من ذاک ضغث فیمزجان». امیرالمؤمنین میفرماید: اگر حق به طور خالص و بىشائبه خودش را نشان بدهد، کسى دچار اشتباه نمیشود؛ اگر باطل بدون آمیختگى با حق، خودش را نشان بدهد، کسى دچار باطل نمیشود؛ «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم یخف على المرتادین و لو انّ الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندین و لیکن یؤخذ من هذا ضغث و من ذاک ضغث فیمزجان».(۳) یک لقمه از حق، یک لقمه از باطل را مخلوط میکنند، یک غذائى که ظاهرش نشان نمیدهد مسموم است، در اختیار کسى که بىاطلاع است، میگذارند؛ این تحلیل در ذهنها اثر میکند. گاهى اوقات تحلیلهائى که در بعضى از محافل دانشگاهى، دانشجوئى و استادى از بعضى از مسائل میشود، آدم مىبیند این بر اثر بىاطلاعى است؛ کسى هیچ تقصیرى هم ندارد. بنابراین اساتید باید در جریان مسائل قرار بگیرند.
لازم است جلسات نقد و پرسش و پاسخ میان مسئولین و دانشگاهیان تشکیل شود. بنده از سالها پیش همیشه به مسئولین و به رؤساى جمهورى که در این مدت بودند، سفارش میکردم که بروید دانشگاه، بروید با دانشجوها حرف بزنید. خود من که همیشه میرفتم. بنده از اول انقلاب و از پیش از انقلاب با دانشجوها ارتباط داشتم و سفارش هم میکردم. حالا هم عرض میکنم که مسئولین بنشینند با اساتید محترم جلسهى پرسش و پاسخ داشته باشند. این پرسش و پاسخ خیلى باارزش است، خیلى کمک میکند؛ هم به مسئولین کمک میکند، هم به استاد دانشگاه کمک میکند، هم به فضاى علم دانشگاه کمک میکند. مسئولان حضور را در میان مجامع دانشگاهى بپذیرند، انتقاد دلسوزانه را بپذیرند. خیلى از این حرفهائى که اینجا گفته شد یا در جلسات شبیه این گفته میشود، میتواند مسئولان را راهنمائى کند. مسئولان در هر رتبهاى از علم و معرفت و تجربه باشند، یقیناً بىنیاز نیستند از این که نظرات صاحبنظران و نخبگان را بشنوند و از آنها بهره ببرند و استفاده کنند. انسان واقعاً از این نظرات استفاده میکند. مسئولان از این کار ابا نداشته باشند؛ انتقاد عالمانه را، انتقاد سازنده را بپذیرند. هر کسى یک حرف انتقادى زد، فوراً نگوئیم او با نظام مخالف است، او چنین است؛ نه، خیلى از نظرات انتقادىِ گزنده از روى دلسوزى است. انسان باید ببوسد آن دهنى را که از روى دلسوزى انتقاد میکند. این از ناحیهى مسئولان، که مسئولان این وظیفه را دارند. البته استادان محترم هم باید بدانند که تخریب نشود. بیان انتقادى با تخریب فرق میکند؛ بیان انتقادى با کامل کردن پازل دشمن فرق میکند؛ با بدبین کردن مردم یا گستردن بدبینى در فضاى عمومى کشور فرق میکند؛ باید اینجورى نباشد؛ باید واقعاً دلسوزانه باشد.
آشنائى با مسائل منطقه هم همین جور، با مسائل جهان هم همین جور. این مسائلى که امروز در اطراف ما در جریان است، خیلى مسائل مهمى است؛ خیلى تأثیرگذار است. یک حادثهى عظیمى در شرف اتفاق است. این حادثه، دو طرف دارد؛ البته دو طرف احتمالى: یک طرف، احتمالش قوىتر است؛ یک طرف، احتمالش ضعیفتر است. آن احتمال ضعیفتر این است که دستگاههاى استکبارى از یک فرصت و توان تبلیغاتى استفاده کنند، باز بیایند یک پنجاه شصت سال دیگر زمینهى تسلط خودشان را بر این کشورها و بر این منطقه فراهم کنند – احتمال ضعیفى است، اما این احتمال هست – کمااینکه الان شروع کردند و شما مىبینید. به نظر من از همه جا هم دلهرهآورتر، لیبى است؛ که آنجا از یک خلأیى دارند استفاده میکنند و همین طور هجوم آوردهاند و میخواهند پایشان را آنجا قرص و محکم کنند. البته این احتمالِ ضعیفتر است. احتمال قوىتر این است که نه، ارادهى ملتها و بصیرت ملتها غلبه پیدا کند و بتوانند حکومتهاى مردمى را تشکیل بدهند و این حکومتها، علىرغم استکبار و صهیونیسم و آمریکا و غیره، حکومتهاى مردمىِ اسلامى خواهد بود؛ حالا با شکلهاى مختلف، اما روح همهى اینها اسلامى خواهد بود؛ چون این مردم، مردم مسلمانىاند.
چندى پیش، افراد مطلع به من اینجور گزارش دادند که تعداد کسانى که در همین کشور لیبى حافظ قرآنند، یک تعداد عجیبى است؛ که اگر آدم این آمار را بگوید، ممکن است خیلىها باور نکنند؛ من هم نمیگویم، چون خیلى هم مطمئن نیستم. خب، این نشاندهندهى گرایش دینى این مردم است. این مردم وقتى که بخواهند انتخاب کنند، اگر انتخاب بابصیرتى باشد، معلوم است چگونه انتخاب میکنند؛ همانى است که دو سه سال پیش آمریکائىها گفتند که در منطقهى خاورمیانه و شمال آفریقا، هر انتخابى انجام بگیرد، به نفع مسلمانهاست، به نفع گرایش اسلامى است. راست گفتند؛ امروز در هر کدام از این کشورها انتخابات انجام بگیرد، به نفع گرایشهاى اسلامى است؛ اگرچه ظاهر قضیه نشان ندهد. کى خیال میکرد در مصر اینجور جوشش اسلامى قوى باشد؟ نمیگذاشتند نشان داده بشود. به هر حال این اتفاق بزرگى است که در این منطقه افتاده. یا این است که جریان منطقه، جریان حرکت به سمت یک بلوک اسلامىِ قوىِ روشنِ پرجمعیتِ داراى نخبگان فراوان است – که این احتمالِ بیشتر است – یا اینکه خداى نکرده یک تسلط استعمارى دیگر است که باز پنجاه سال، شصت سال، صد سال حرکت ملتها را عقب بیندازد، تا باز کى ملتها بفهمند و تجربه کنند که به آنها خیانت شده و باز بیدار بشوند. به هر حال حادثهى مهمى است. ما نمیتوانیم نسبت به این حادثه بىتفاوت بمانیم، نمیتوانیم تحلیل نکنیم، نمیتوانیم درست نشناسیم. باید در این زمینهها هم اساتید محترم تلاش کنند.
یکى از نتائج یا حواشى حوادث منطقهى ما – که بالاتر از حواشى است – غلط از آب درآمدن تئورىهاى غربى است. همهى تئورىهاى اینها در زمینهى اقتصاد – که حالا وضع اقتصادىشان را دارید مشاهده میکنید – در زمینهى سیاست، ادارهى سیاسى آنها، مدیریت سیاسى آنها، اینجور دارد در این منطقه به گل مىنشیند. بعد از این همه کارى که در این منطقه کردند و نفوذى که پیدا کردند، حضور سیاسى و اقتدار سیاسى آنها اینجور دارد نابود میشود. اینها نشان میدهد که تئورىپردازىهاى غربى در زمینهى سیاست، در زمینهى اقتصاد، تئورىهاى ناقص و عقیم و بىخاصیتى است؛ ما را بیشتر تشویق میکند که برویم به درون خودمان مراجعه کنیم و فکر اسلامى و اندیشهى اسلامى را پیدا کنیم.
مطلب دیگر، لزوم دمیدن روح تازه به نهضت علمىِ عمیق و سریع است. حرکت خوب است – قبلاً هم عرض کردم – لیکن باید یک روح تازهاى دمیده شود. بخش مهمى از ظرفیت دانشگاهى کشور ما هنوز درگیر پیشرفت علمى نیستند. همهى ظرفیت دانشگاهى باید درگیر بحث پیشرفت علم بشود. دانشگاههاى گوناگون، اساتید در همه جا، دانشجوها – بخصوص دانشجوهاى نخبه و خوشفکر که در بینشان نابغه هم پیدا میشوند – همه باید درگیر پیشرفت علم باشند. یکى این. یکى هم همان چیزى است که امروز یکى دو نفر از دوستان اشاره کردند و بنده هم مکرر توصیه کردهام: علم نافع؛ علمى که به نفع کشور باشد.
باید منظومهى علمى ما یک منظومهى درست و صحیحى باشد؛ که حالا این نقشهى جامع علمى، متعهد و متکفل این کار است. منظومهى علمى کشور باید یک منظومهى کامل باشد؛ معلوم بشود ما چه نیاز داریم، به چه اندازه نیاز داریم، تناسب بین بخشهاى مختلف علمى چگونه است. پیشرفت ما حالت کاریکاتورى پیدا نکند؛ یک نقشهى منسجم، پیشرفت منسجم و صحیح باشد. فرهنگ نوآورى در دانشگاه باید گسترش پیدا کند. همهى این ظرفیت چند میلیونى استاد و دانشجوى ما باید وارد میدان نوآورى علمى بشوند؛ این باید بشود فرهنگ. دانشجوى ما از اول باید به فکر فراگرفتن براى تولید کردن دانش باشد، نه فراگرفتن براى تقلید کردن و همین طور یک چیزى را پذیرفتن که دیگر قابل تغییر هم نیست. موانع هم باید برطرف شود.
یک نکتهى دیگر هم که به نظرم مهم است، دخالت دادن دانشگاهها در حل مسائل علمى کشور است. خب، امروز شما ببینید از رشتههاى مختلف علمى، اساتید محترمى اینجا صحبت کردند. در هر رشتهاى، آدم یک کلمه حرف نو میشنود؛ این خیلى قابل اهتمام است. دستگاههاى مدیریتى کشور چقدر میتوانند از دانشگاهها، از محصولات و نتائج ذهنى و فکرى نخبگان کشور استفاده کنند. برخورد شکلى و تشریفاتى کافى نیست؛ بایستى تعامل، تعامل حقیقى باشد. باید جورى باشد که مقالات علمى ما متوجه به نیازهاى کشور باشد. اینجا یک آمارى را از مقالات علمى در زمینهى بهداشت و سلامت دادند. در کل مسائل علمى کشور، مقالاتى که نوشته میشود، نود درصد آنها باید ناظر باشد به مسائل داخلى کشور و نیازهاى کشور. نود درصد پایاننامهها باید متوجه به حل مشکلات کشور باشد. خب، حالا مثلاً فرض کنید ما گفتیم جهاد اقتصادى. این یک مسئله است دیگر؛ همه هم تصدیق کردند که امسال واقعاً سال جهاد اقتصادى است؛ یعنى باید جهاد اقتصادى صورت بگیرد. حالا من سؤالم این است: امسال چند تا نشست علمى، چند تا مقالهى تحقیقى، چند تا پروژهى عملیاتى در زمینهى جهاد اقتصادى در کشور تحقق پیدا کرده؟ جهاد اقتصادى ابعادى دارد. جهاد اقتصادى به دانشکدهى حقوق هم مربوط میشود، به دانشکدهى اقتصاد هم مربوط میشود، به دانشکدههاى فنى هم مربوط میشود، به دانشکدههاى علوم پایه هم مربوط میشود. اگر ما بخواهیم ابعاد جهاد اقتصادى را ملاحظه کنیم، همهى دستگاههاى علمى کشور به نحوى میتوانند مستقیم و غیر مستقیم درگیر مسئلهى جهاد اقتصادى باشند. پس هر کدام یک مسئلهاى دارند براى اینکه در قضیهى جهاد اقتصادى آن را مطرح و دنبال کنند؛ اما نشده. دانشگاهها باید درگیر مسائل کشور باشند. هدف از علم این است که نفع برساند. باید علم براى مردم نافع باشد؛ از برکات آن علم بایستى استفاده کنند.
البته حرکت علمى کشور، نقاط قوت و ضعفى دارد. دوستان در دفتر زحمت کشیدند کار کردند، مواردى را یادداشت کردند، که دیگر مجال نبود من درست یادداشتبردارى کنم؛ اگر هم یادداشت میکردم، حالا مجال گفتنش هم نبود.
دو تا عنوان نباید فراموش بشود: یکى همین مسئلهى منظومهى کامل علمى است – که منظومهى علمى کشور باید یک منظومهى کاملى باشد – که نقشهى جامع علمى همین است. البته اجراى نقشهى جامع علمى مهمتر از تهیهى نقشه است. در تهیهى نقشه، کار مهمى انجام گرفت. دوستان در شوراى عالى انقلاب فرهنگى تلاش کردند، دستگاههاى مسئول همکارى کردند، بخصوص اساتید دانشگاه در طول این چند سال خیلى کمک کردند، و نقشهى جامع را درآوردند؛ خیلى خوب، اما این باید اجرائى بشود. راه اجرائى شدن هم در خود نقشه دیده شده. چندین برابر تلاشى که براى تهیهى نقشه شده، باید براى اجرائى شدنش به کار برود. این کارِ اساسى و مهمى است که اگر این شد، آن وقت منظومهى کامل علمى در کشور تهیه خواهد شد. فلان رشته را افزایش بدهیم، فلان رشته را کم کنیم، فلان رشته را حذف کنیم، فلان رشته را ایجاد کنیم؛ اینها همه بر طبق همین منظومهى کامل شکل خواهد گرفت.
یکى هم مسئلهى چرخهى ایدهى علمى تا مصرف است؛ این هم خیلى مهم است. البته این مربوط به دولت و همکارى دولت و دانشگاههاست، که حالا یک نمونهاش همین پارکهاست که بعضى دوستان اشاره کردند و نمونههاى دیگرى هم دارد. ایدهى کار علمى در ذهن نخبه شکل میگیرد، بعد تبدیل میشود به علم، بعد تبدیل میشود به فناورى، بعد مىآید میشود صنعت، بعد مىآید توى بازار مصرف. بازخورد آن در بازار مصرف، باز تولید ایده میکند. این چرخه باید همین طور استمرار پیدا کند. این، همکارى دولت و دستگاههاى صنعتى و دستگاههاى مدیریتى و دستگاههاى دانشگاهى را لازم دارد و بایستى انجام بگیرد.
خب، روز قدس در پیش است. روز قدس، یک روزِ به معناى حقیقى کلمه، بینالمللىِ اسلامى است؛ روزى است که ملت ایران میتواند با کمک ملتهاى مشتاق دیگر، که امروز خوشبختانه تعدادشان هم متعدد و زیاد شده، یک حرف حقى را فریاد کند که براى پنهان کردن آن حرف حق و خاموش کردن آن فریاد، شصت سال است که دستگاه استکبار دارد سرمایهگذارى میکند – البته حداقل شصت سال است، یعنى از زمان تشکیل دولت غاصب؛ والّا از مقدماتش شاید صد سال هم بیشتر است – شصت سال است که دارند سعى میکنند فلسطین را از نقشهى جغرافیاى جهانى حذف کنند. البته تا حدود زیادى هم موفق شده بودند. انقلاب اسلامى زد توى دهن اینها. ایجاد نظام جمهورى اسلامى و اعلان روز قدس و تبدیل سفارت رژیم غاصب به سفارت فلسطین در تهران، حرکت هشدار دهنده و متوقف کننده و مهاجمى بود که در مقابل این نقشهى استکبارى ایستاد. امروز خوشبختانه این حرکت، روزبهروز توسعه پیدا کرده.
روز قدس پشتوانهى امنیت کشور ما هم هست. این را همهى آحاد مردم عزیز ما بدانند؛ هر یک نفرى که روز قدس توى خیابان مىآید، به سهم خود دارد به امنیت کشور و امنیت ملت و حفظ دستاوردهاى انقلابش کمک میکند. روز قدس روز بزرگى است، روز مهمى است. انشاءاللَّه امسال، هم در کشور ما و هم در کشورهاى اسلامى دیگر، این روز، باعظمتتر از همیشه برگزار خواهد شد.
پروردگارا! آنچه گفتیم، آنچه شنیدیم، آنچه عمل کردیم، آنچه نیت کردیم، براى خودت و در راه خودت قرار بده. پروردگارا! به همهى اینها برکت عنایت کن. پروردگارا! ما را در راه خودت ثابتقدم بدار. اعمال ما را مرضى امام زمان (علیه الصّلاه و السّلام و عجّل اللَّه فرجه) و مورد خشنودى روح مطهر شهدامان و روح مطهر امام بزرگوارمان قرار بده. ما را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمهاللَّه و برکاته
۱) فصلت: ۳۰
۲) کافى، ج ۱، ص ۲۷
۳) نهجالبلاغه، خطبهى ۵۰