خطبههای نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
الحمد للّه ربّ العالمین احمده و اشکره و استعینه و استغفره و اتوکّل علیه و اصلّى و اسلّم على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشیر رحمته و نذیر نقمته سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطیبین الأطهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الى یوم الدّین و صلّ على ائمّه المسلمین و حماه المستضعفین و هداه المؤمنین و صلّ على بقیّهاللّه فى الأرضین. اوصیکم عباداللّه بتقوى اللّه و نظم امرکم.
همهى برادران و خواهران عزیز نمازگزار و خود را دعوت و توصیه میکنم به حفظ تقواى الهى؛ این اصلِ حرکت یک انسان به سمت کمال و تعالى است. اگر به توفیق الهى بتوانیم در عمل فردى، در عمل جمعى، در کار سیاسى، در کار اجتماعى، رعایت تقواى الهى را بکنیم، همهى خیرات و همهى الطاف الهى شامل حال ما خواهد شد.
ایام مبارک دههى فجر است. در دههى فجر، آنچه که بر این حقیر و امثال این حقیر لازم است، دو تشکر است: اول، شکر الهى. با کمال خشوع، با کمال تواضع، جبههى شکر بر درگاه الهى میسائیم که این توفیق را نصیب ملت ایران کرد؛ این حرکت عظیم، این کار بزرگ، این نهضت تاریخساز، به دست ملت ایران و با رهبرى امام بزرگوار انجام گرفت؛ نظام اسلامى تشکیل شد؛ حرکت ملت ایران به سمت خدا، به سمت اهداف الهى، به سمت ارزشهاى الهى آغاز شد. هیچ نعمتى از این بالاتر نیست و شکر الهى بر این نعمت بزرگ همیشه لازم است و در ایام دههى فجر، لازمتر. تشکر دوم، تشکر از ملت ایران است؛ وفادارى کردند، جوانمردى بهخرج دادند، گذشت کردند، ایثار کردند، شجاعت نشان دادند، بصیرت بهخرج دادند؛ حضور دائمى خود را در طول این سى و سه سال آنچنان حفظ کردند که این نهال با همهى خطرها، با همهى مشکلات، روزبهروز تنومندتر شد، بارورتر شد، بالندهتر شد. امروز مثل همان شجرهى طیبهاى که «اصلها ثابت و فرعها فى السّماء»،(۱) در زمین زندگى بشریت ریشه دوانده است و ثمرات و آثار آن بهطور متواتر نائل و واصل میشود.
امسال بخصوص دههى فجر ما حال و هواى دیگرى دارد. امسال در فضاى انقلابهاى پیروز این منطقه، چه در تونس، چه در مصر، چه در لیبى، حرکت انقلابى مردم به نتیجه رسید، کارهاى بزرگى انجام گرفت؛ این براى ما ملت ایران مژدهى بزرگى است، حادثهى شیرین و مبارکى است. امسال ما دههى فجر و بیست و دوى بهمن را در یک چنین فضائى برگزار میکنیم. باید گفت ملت ایران با پیروزى این انقلابها، بهطور نسبى از غربت در آمد؛ که حالا امروز من انشاءاللَّه یک مختصرى در این زمینه عرض خواهم کرد.
در این خطبه، سه سرفصل را براى برادران و خواهران عزیز نمازگزار و براى ملت ایران مطرح میکنم؛ در خطبهى دوم با برادران عرب بیشتر سخن خواهم گفت. این سه مطلب، یکى دربارهى انقلاب خود ماست؛ مسیرى که در این سه دهه طى کردیم، دستاوردهائى که داشتیم، و آیندهاى که در انتظار ماست. مطلب دوم، نگاهى به مسائل منطقه و مسائل جهان است. مطلب سوم هم دو سه نکتهى کوتاه در باب انتخاباتِ پیش رو است.
دربارهى مطلب اول، کتابها حرف وجود دارد براى گفتن. آنچه که من به عنوان خطوط اساسى انقلابمان عرض میکنم، فقط یک دو سه جمله است، که شرح و تفصیل آن بسیار طولانى و مفصل است. این خصوصیات در انقلاب ما وجود داشت. انقلاب ما رژیم ضد اسلام را از بین برد، رژیم اسلامى بر سر کار آورد؛ رژیم دیکتاتور و مستبد را از بین برد، رژیم مردمسالار به جاى آن نشاند؛ وابستگىاى که کشور ما در طول سالهاى متمادى گرفتار آن بود و در دوران پهلوىها به فجیعترین و فضیحترین وضع خود رسیده بود، از بین برد و استقلال همهجانبه را به ملت ما داد؛ اختناق نفسگیرى که بر ملت ما حاکم بود، از بین برد، آزادى به این ملت داد – آراء خودشان را، حرفهاى خودشان را بتوانند آزادانه ابراز کنند؛ فضا، فضاى آزادى شد – تحقیرشدگى تاریخىِ ملت ما را از بین برد، عزت ملى داد. دهها سال ملت ما تحقیر شد. این ملت بزرگ، با این سابقهى تاریخى، با این مواریث عظیم فرهنگى و علمى و تاریخى، در مقابل حکام زورگو و فاسد، و پشت سر آنها در مقابل مستعمران و سلطهگران بینالمللى تحقیر شد. انقلاب ما این را از بین برد، تبدیل کرد به عزت ملى. امروز ملت ایران احساس عزت میکنند، احساس تشخص میکنند. انقلاب، ضعف نفس و خودکمبینى را در ملت ما از بین برد؛ به جاى آن، اعتماد به نفس ملى را به ملت داد. ما خودکمبینى داشتیم؛ فکر میکردیم نه کار علمى از ما برمىآید، نه کار سیاسى از ما برمىآید، نه کار عظیم نظامى از ما برمىآید. ما فکر میکردیم یک ملت ضعیفى هستیم؛ این را به ما تلقین کرده بودند، تزریق کرده بودند. انقلاب این را از ملت گرفت، به جاى آن، اعتماد به نفس ملى به ما داد. ما امروز در همهى میدانها اعتماد به نفس داریم؛ میدانیم که میتوانیم، و دنبال این توانستن حرکت میکنیم، و همه جا هم بحمداللّه به مقاصدمان میرسیم.
ملت ما از مسائل سیاسى منزوى بود، روگردان بود، حوادث کشور را مورد توجه قرار نمیداد. انقلاب این حالت را از ملت ما گرفت، ما را تبدیل کرد به یک ملت آگاه و سیاسى. امروز نوجوانهاى ما هم در دورترین نقاط کشور تحلیل سیاسى میکنند، حوادث سیاسى را درک میکنند، روى هر مسئلهاى تحلیل میگذارند. قبل از انقلاب اینجور نبود. سیاستگرائى و سیاستفهمى مخصوص یک عدهى انگشتشمار در این کشور بود. مردم عموماً دور از حوادث کشور بودند؛ دولتها مىآمدند و میرفتند، قراردادهاى بینالمللى بسته میشد، کارهاى بزرگ در دنیا انجام میگرفت، ملت خبر هم نمیشد. اینها خطوط اصلى این انقلاب است که این حوادث را در این کشور به وجود آورد. این اصول، نهادینه شده است؛ تثبیت شده است. این تحولات، سطحى نیست؛ مقطعى نیست. شعارهاى انقلاب، امروز همان شعارهاى روز اول است؛ که این نشاندهندهى سلامت انقلاب است. شعارها مثل انگشت اشارهاى هستند که به هدفها اشاره میکنند، هدفها را ترسیم میکنند. وقتى شعارها تثبیتشده در یک نظامى، در یک انقلابى باقى ماند، معنایش این است که هدفها در این نظام به شکل اول است؛ هدفها تغییر پیدا نکرده است؛ دستاندرکاران و مردم از صراط مستقیم و هدفهاى اصلى منحرف نشدهاند. امروز شعارهاى ملت ایران، همان شعارهاى اول انقلاب است.
خب، در این دوره، در این سى و چند سال، زندگى ما تحت تأثیر همین خطوط اساسى قرار گرفته است. ما پیشرفتهائى داشتیم، ضعفها و نقصهائى هم داشتیم. پیشرفتهامان را باید بشناسیم، ضعفهامان را هم باید بشناسیم. اگر ضعفهاى خودمان را پنهان کنیم، نشناسیم، تجاهل کنیم، این ضعفها خواهد ماند، نهادینه خواهد شد؛ برطرف نخواهد شد. همهى نقاط قوّت و ضعف را باید بدانیم.
نقاط مثبت و منفى هر دو هست، افت و خیز هست، اما حرکت ادامه داشته است؛ این مهم است. جوانهاى عزیز ما بدانند؛ در طول این سى و دو سه سال مواردى شده است که ما ضعف نشان دادیم، این حرکت افت و خیز داشته است. همیشه یک جور نبوده است؛ گاهى سرعت و شتاب، گاهى کمتر، اما حرکت هرگز متوقف نشده است و ما در همان جهت اصلى پیش رفتیم؛ که امروز محصول آن را داریم مشاهده میکنیم.
من چند تا از نقاط قوّتى را که در این مدت داشتهایم، عرض کنم، چند تا هم از نقاط ضعف را عرض کنم. مهمترین نقطهى قوّت ما در این سى و دو سه سال عبارت است از غلبهى بر چالشها؛ این خیلى مهم است. ما یک ملتى نبودیم که سرمان را پائین بیندازیم، راهمان را برویم، کسى به ما کارى نداشته باشد؛ نه، از روز اول قدرتهاى مجهز جهانى، مسلطین جهانى با ما کار داشتند؛ بناى بر اذیت گذاشتند، بناى بر مانعتراشى گذاشتند: علیه ما جنگ تحمیل کردند، صدام را به جان ما انداختند، هشت سال ما را گرفتار کردند، تروریست آوردند، تحریم کردند. ما تا امروز بر همهى این چالشها غلبه پیدا کردهایم؛ یعنى هیچکدام از این چالشها نتوانسته است ملت ما و انقلاب ما را پشیمان کند، به زانو دربیاورد؛ ما بحمداللّه راهمان را با قامت استوار ادامه دادهایم. این مهمترین نقطهى قوّت ماست.
یک نقطهى قوّت دیگر در این مدت، گسترش خدمات به ملت است، کماً و کیفاً. این خدمات نه با گذشتهى نزدیک قبل از انقلاب، بلکه با گذشتههاى دوردست هم قابل مقایسه نیست. خدمات عظیمى که در سراسر کشور گسترش پیدا کرده است، هم کیفیتهاى این خدمات بالاست، خدمات درجهى اول است – مادى و معنوى – هم کمیت و گسترش آنها زیاد است. این یک نقطهى قوّت مهمى است.
نقطهى قوّت دیگر، پیشرفت علمى است. عزیزان من! این پیشرفت علمى را دستکم نگیرید. این پیشرفتها خیلى مهم است. علم، پایهى پیشرفت همهجانبهى یک کشور است. این حدیث را من یک وقتى خواندم: «العلم سلطان»؛(۲) علم، اقتدار است. هر کس این اقتدار را داشته باشد، میتواند به همهى مقاصد خود دست پیدا کند. این مستکبران جهانى به برکت علمى که به آن دست پیدا کردند، توانستند به همهى دنیا زور بگویند. البته ما هرگز زور نخواهیم گفت، اما علم براى ما به عنوان یک پیشرفت حتماً لازم است.
پیشرفتهاى علمى ما در این مدت سى و چند سال، پیشرفتهاى حیرتآورى است. حالا فناورى هستهاى تصادفاً معروف شده است و همه توجه دارند – هم در کشور، هم در دنیا – لیکن فقط این نیست؛ فناورى هستهاى هست، علوم هوافضا هست، علوم پزشکى هست – خوشبختانه امروز کشور ما حائز رشتههاى بسیار مهم و دستنیافتنى پزشکى است و کارهاى بزرگ پزشکى در این کشور انجام میگیرد – زیستفناورى هست، نانوفناورى که از علوم جدید و دانشهاى نوى دنیاست، هست؛ سلولهاى بنیادى که یکى از بزرگترین کارها در عرصهى علم است، هست؛ شبیهسازى، ساخت ابررایانهها، فناورى انرژىهاى نو، رادیوداروهاى مهم و داروهاى ضد سرطان هست؛ و این فهرست ادامه دارد.
اینهائى که من عرض میکنم، رجزخوانى نیست؛ این گواهىِ مراکز علمى معتبر دنیاست. آنها میگویند سریعترین رشد علمى در همهى دنیا در این سالها، در ایران اتفاق افتاده است. این گزارش سال ۲۰۱۱ است که میگوید سریعترین رشد علمى در همهى دنیا در ایران اتفاق افتاده است. طبق گزارشى که مراکز علمى معتبر دنیا دادهاند، رتبهى علمى اول منطقه، ایران است. ما این رتبهى اول علمى را براى سال ۱۴۰۴ در نظر گرفتیم؛ هنوز چهارده سال باقى است. همین سال میلادىِ گذشته گفتند ایران از لحاظ رتبهى علمى در منطقه اول است، در دنیا هفدهم. در سطح دنیا رتبهى علمى کشور ما هفدهم است؛ اینها خیلى مهم است. پس یکى از نقاط قوّت ما، پیشرفت علمى است.
یکى دیگر از نقاط قوّت ما، پیشرفتهاى کشور در ایجاد زیرساختهاى فنى و مهندسى و صنعتى است؛ که هر وقت بینندگان خارجى آمدند دیدند و بازدید کردند، آنها را به تحسین وادار کرده است. این کارهاى عظیمى که در زمینهى ارتباطات، راهها، ارتباطات مخابراتى و زیرساختهاى گوناگون فنى و مهندسى و صنعتى و امثال اینها انجام گرفته است، یک داستان جداگانه است. من واقعاً متأسف میشوم وقتى مىبینم این گزارشهاى روشن و خوب، آنچنان که باید و شاید، به مردم داده نمیشود که مردم خوشحال بشوند؛ بفهمند در کشور چه اتفاقى دارد مىافتد.
یکى دیگر از نقاط قوّت ما در این مدت، انتقال ارزشهاى انقلاب به نسل دوم و سوم بود. امروز شما جوانها را نگاه میکنید، مىبینید این ارزشها را دریافت کردهاند. همین شهید عزیز اخیر ما، مصطفى احمدى روشن – شهیدى که شهادتش دل ما را سوزاند – یا آن شهید جوان قبلى، شهید رضائىنژاد، که اوائل امسال به شهادت رسید، اینها دو تا جوان، دانشمند، سى و دو سه ساله بودند؛ امام را درک نکردند، جنگ را درک نکردند، دوران انقلاب را درک نکردند، اما اینجور با شجاعت، با شهامت درس میخوانند، تحصیلات میکنند، مقامات عالى را طى میکنند؛ میدانند و میفهمند هم که مورد تهدیدند، اما میروند؛ این خیلى مهم است، این ارزش است؛ این ارزشهاى انقلاب است در نسل سوم. احمدى روشن و رضائىنژاد و امثال اینها نسل سوم انقلابند. همین حرکت عظیم این جوانها که بعد از شهادت احمدى روشن اعلام کردند ما حاضریم بیائیم کار کنیم، خیلى مهم است؛ اینها را نباید دستکم گرفت. یکى از نقاط قوّت و مثبت ما همین است که این ارزشها به نسلهاى دوم و سوم منتقل شد. البته ریزش داشتهایم، توبهکار از انقلاب و پشیمان از انقلاب داشتهایم، اما رویشهاى ما بیشتر از ریزشهاى ما بوده است. نیروهاى فرسوده ریزش پیدا کردند، اما نیروهاى جوان و باطراوت بالا آمدند و رویش پیدا کردند.
یکى دیگر از نقاط مثبت ما در این مدت، ارتقاء جهشوار در اثرگذارى در مسائل عمدهى منطقه و مسائل جهان است. امروز نظام جمهورى اسلامى، یک کشور اثرگذار است؛ «آرى» و «نه» او در مسائل منطقه، حتّى در مسائل جهانى اثر میگذارد؛ این براى کشور خیلى مهم است.
یکى دیگر از نقاط قوّت ما، بنیهى قوى و ساخت محکم کشور و نظام در مواجههى با دشمنىهاست. ما در مقابل دشمنىها مضطرب نمیشویم، نگران نمیشویم، دغدغه پیدا نمیکنیم. بنیهى نظام و بنیهى کشور، بنیهى مستحکمى است.
یکى دیگر از نقاط قوّت ما، ارتقاء کمّى و کیفى مراکز علمى ماست؛ یعنى دانشگاهها و حوزههاى علمیه. هم حوزههاى علمیهى ما از لحاظ کمّى و از لحاظ کیفى ارتقاء پیدا کرده است، هم دانشگاههاى ما. اینها نقاط قوّت ماست، و هر کدام از اینها شرحهاى طولانى میطلبد، آمارهائى دنبالش هست، و غیر از اینها هم نقاط قوّت زیادى داریم.
من این جمله را در ادامهى نقاط قوّت عرض بکنم که ملت ایران توجه داشته باشند همهى این پیشرفتهاى علمى و اجتماعى و فنى در شرائط تحریم اتفاق افتاده است؛ این خیلى مهم است. دروازههاى علم را، دروازههاى فناورى را بر روى ما بستند، راهها را مسدود کردند، محصولات مورد نیاز ما را به ما نفروختند و ما اینجور پیشرفت کردیم. این اتفاقها در شرائط تحریم افتاده است؛ این است که امیدها افزایش پیدا میکند.
ما البته ضعفهائى هم داریم؛ این ضعفها را بایستى از بین ببریم. من بعد برمیگردم به این مسئلهى تحریم و شرائطى که تحمیل شده است و یک جملهاى عرض خواهم کرد. ضعفهاى ما خطرهائى است که در سر راه ماست و در این مدت وجود داشته است و باید بعدها جلوى اینها را بگیریم. اولین ضعف ما گرایش به دنیاطلبى بود که گریبان بعضى از ماها را گرفت. بعضى از ما مسئولین دچار دنیاطلبى شدیم، دچار مادیگرائى شدیم؛ براى ما ثروت، تجمل، آرایش، تشریفات و اشرافیگرى یواش یواش از قبح افتاد. وقتى ما اینجور شدیم، این سرریز میشود به مردم. میل به اشرافیگرى، میل به تجمل، میل به جمع ثروت و استفادهى از ثروت به شکل نامشروع و نامطلوب، به طور طبیعى در خیلى از انسانها هست. وقتى ما خودمان را رها کردیم، ول کردیم، دچار شدیم، این سرریز میشود به مردم؛ در مردم هم این مسئله پیدا میشود.
ما امروز متأسفانه دچار اسراف و مصرفزدگى هستیم. من بارها این را عرض کردهام، باز هم عرض میکنم؛ این خطر است در راه ما. مصرفزدگى را باید کم کنیم، حرص به متاع و کالاى دنیا را باید کم کنیم. تا یک شایعهاى درست میشود که فلان چیز کم است، مردم هجوم مىآورند براى اینکه بیشتر آن را جمع کنند، که نبادا دچار کمبود آن شوند؛ در حالى که آن شىء ممکن است جزو چیزهاى لازم زندگى هم نباشد. خب، اگر آن جنس کم هم نیست، همین هجوم مردم آن را کم میکند. ما به این مسئله توجه نمیکنیم. این یکى از ضعفهاى ماست؛ ما این ضعف را باید برطرف کنیم.
یکى دیگر از ضعفهاى ما این است که ما به موازات علم، به موازات پیشرفتهاى علمى، پیشرفت اخلاقى و تزکیهى اخلاقى و نفسى پیدا نکردهایم؛ این عقبماندگى است. البته امروز در مقایسهى با قبل از انقلاب، بمراتب و مراتب بهتر است – در این هیچ شکى نیست – اما باید پیشرفت میکردیم. در علم پیشرفت کردیم، در سیاست پیشرفت کردیم؛ باید در معنویت و در تزکیهى نفس هم پیشرفت میکردیم. در قرآن هر جا تزکیه و تعلیم از زبان پروردگار است، تزکیه مقدم است بر تعلیم؛ آن هم تعلیم کتاب و حکمت – «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمه»(۳) – فقط یک جا از زبان حضرت ابراهیم، تعلیم مقدم است. بنابراین ما از تزکیهى اخلاقى و نفسى غفلت کردیم.
در عدالت اجتماعى هنوز به نقطهى مورد نظر اسلام – که آرزوى خود ما بوده است – نرسیدهایم؛ این هم از نقطهضعفهاى ماست. این ضعفها را بایستى جبران کنیم. اینها ضعفهائى است که نمیشود از آنها گذشت. هم مسئولین، هم آحاد مردم باید احساس کنند وظیفه دارند این ضعفها را برطرف کنند. انشاءاللّه باید از خداى متعال کمک بخواهیم و این ضعفها را برطرف کنیم. و البته میشود برطرف کرد؛ اینها بدون تردید برطرفکردنى است.
خب، به نظر من کارهائى که باید انجام بگیرد براى اینکه این ضعفها برطرف شود، در درجهى اول این نگاه به آینده است؛ در درجهى اول مسئولیتپذیرى ماهاست. همهى ما باید احساس مسئولیت کنیم؛ بخصوص مسئولین کشور و خدمتگزاران مردم باید احساس مسئولیت کنند. تقصیرها را گردن هم نیندازیم. اینجور نباشد که اگر یک جا یک نقصى پیدا شد، مجلس بگوید تقصیر دولت است، دولت بگوید تقصیر مجلس است، آن یکى بگوید تقصیر قوهى قضائیه است؛ نه، حدود مشخص است. قانون اساسى خطوط را مشخص کرده است. وظائف همه معلوم است. رهبرى مسئولیت دارد، دولت مسئولیت دارد، مجلس مسئولیت دارد، قوهى قضائیه مسئولیت دارد، نیروهاى نظامى مسئولیت دارند، دستگاههاى اجرائى هر کدام مسئولیتهائى دارند؛ به گردن هم نیندازیم. اشکالى به وجود مىآید، متوجه رهبرى است؛ رهبرى متواضعانه قبول کند که این اشکال متوجه اوست و سعى کند آن را برطرف کند. این یکى از اساسىترین کارهاست.
کار اصلى دیگر این است که از ارزشهاى اصولى نباید غافل شد. سرگرم مسائل فرعى و فروع نشویم، از اصول غافل بمانیم. این هم شرح مفصلى دارد.
حفظ اتحاد و همدلى، یکى دیگر از وظائف ماست. بارها عرض کردهایم که بین مسئولین باید اتحاد و همدلى باشد. سه قوه و دیگران باید با هم همدل باشند، همگام باشند، همدست باشند؛ ولو یک جاهائى اختلاف نظرهائى دارند. اختلاف نظر اشکالى ندارد؛ اما بایستى در جهتگیرىهاى نظام و کشور و انقلاب پشت به پشت یکدیگر بدهند، دست یکدیگر را محکم بفشرند و به پیش بروند؛ هم اینها، هم مردم با هم، هم مردم با مسئولین. این اتحاد و همدلى، علاج قطعى بسیارى از مشکلاتى است که در کشور وجود دارد.
یکى از کارهاى اصلى که باید انجام بدهیم و همه باید به آن توجه داشته باشیم، این است که فریب لبخند دشمن و وعدههاى دروغ جبههى دشمن را نخوریم. در این سى سال، تجربه هم پیدا کردهایم. گاهى به روى ما لبخند زدند. اوائل گاهى بعضى از ما باور میکردیم. یواش یواش فهمیدیم پشت صحنه چیست. فریب لبخند دشمن را، فریب وعدههاى دروغ دشمن را نخوریم. جبههى قدرت مادىاى که امروز بر دنیا مسلط است، راحت عهد میشکند. بدون هیچ دغدغهاى عهدشکنى میکنند، زیر قولشان میزنند، زیر حرفشان میزنند، نه از خدا خجالت میکشند، نه از خلق خجالت میکشند، نه از طرف مذاکره خجالت میکشند؛ راحت دروغ میگویند! من نمونههاى زنده دارم – که حالا در اینجا جاى بحثش نیست؛ شاید آن وقتى که لازم باشد، عرض بکنم – همین اظهاراتى که آمریکائىها کردند، رئیس جمهور آمریکا کرد؛ نامهاى که به ما نوشت، جوابى که ما دادیم؛ بعد عکسالعمل و اقدامى که آنها با مضمون آن نامهها کردند. اینها یک روزى در اختیار افکار عمومى دنیا – آن وقتى که لازم باشد – قرار خواهد گرفت؛ خواهند دید که اینها چه جورىاند، حرفشان چقدر اهمیت و ارزش دارد، وعدهشان چقدر ارزش دارد. بنابراین یکى از کارهاى اساسى ما این است که فریب لبخند و وعدهى دروغ اینها را نخوریم.
یکى هم پرهیز از تنبلى و کمکارى است. کسالت، کمکارى و تنبلى، یک انسان را، یک خانواده را، یک کشور و یک ملت را تباه میکند. همه باید کار کنند؛ کار جهادى. این که ما امسال گفتیم جهاد اقتصادى، یعنى تحرک اقتصادى باید جهادگونه باشد. خب، این راجع به مسائل انقلاب. حرف زیاد است، اما وقت کم است؛ به آن مسائل بعدى هم باید برسم.
اما مسائل منطقه و جهان. در این یک سالى که بین دههى فجر گذشته و امسال هست، ملتهاى منطقه در به زیر کشیدن چهار طاغوت موفق شدند؛ این خیلى مهم است. براى اینکه یک ملتى یکى از این طاغوتها را به زیر بکشد، تلاشهاى زیادى لازم است. در این سالى که فاصلهى بین آن دههى فجر و این دههى فجر است، چهار طاغوت خطرناکِ خبیثِ این منطقه به زیر کشیده شدند؛ این خیلى حادثهى مهمى است.
یک حادثهى مهم دیگر این است که در تونس و مصر، مردم به اسلام رأى دادند. در مصر حدود هفتاد و پنج درصدِ مردم رفتند پاى صندوقهاى رأى و به گروههاى اسلامى رأى دادند؛ در تونس هم شبیه همین؛ اینها خیلى مهم است. این معنایش این است که همهى تلاشى که آمریکائىها و غربىها و دستگاههاى تبلیغاتى و هالیوود و غیره و غیره از لج جمهورى اسلامى در این سالها انجام دادند براى اینکه اسلامهراسى کنند و حکومت اسلامى هراسى کنند، نقش بر آب شده است؛ مردم طرفدار اسلامند.
یکى از آثار این حرکتها، ضعف و انزواى رژیم صهیونیستى است؛ که این هم خیلى مهم است. چون رژیم صهیونیستى در این منطقه حقیقتاً غدهى سرطانى است و باید قطع بشود و قطع خواهد شد، بنابراین بر اثر این حرکتها دچار ضعف و انزواى بیشتر از همیشه شد. جوانان فلسطینى نشاط پیدا کردند، امید پیدا کردند، به مبارزات خودشان و آیندهى خودشان امیدوار شدند. ملتها امیدوار شدند.
البته در بین این ملتها، ملت بحرین از همه مظلومترند؛ چون متأسفانه مورد سکوت و بایکوت همهى رسانههاى دنیا قرار دارند. در هیچ منطق انسانى و جهانى، درخواست آنها مردود نیست، بلکه درخواست بحقى است، لیکن مظلوم واقع شدهاند؛ بکلى اینها را از دائرهى تبلیغ و ترویج خارج کردهاند، بلکه علیه آنها مرتباً تبلیغ میکنند. البته اثر هم ندارد. آن ملت هم به توفیق الهى پیروز خواهد شد.
من همین جا به این مناسبت، این جمله را عرض بکنم: حکام بحرین ادعا کردند که ایران در قضایاى بحرین دخالت میکند. این دروغ است. نه، ما دخالت نمیکنیم. ما آنجائى که دخالت کنیم، صریح میگوئیم. ما در قضایاى ضدیت با اسرائیل دخالت کردیم؛ نتیجهاش هم پیروزى جنگ سى و سه روزه و پیروزى جنگ بیست و دو روزه بود. بعد از این هم هر جا هر ملتى، هر گروهى با رژیم صهیونیستى مبارزه کند، مقابله کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش میکنیم و هیچ ابائى هم از گفتن این حرف نداریم. این حقیقت و واقعیت است. اما اینکه حالا حاکم جزیرهى بحرین بیاید بگوید ایران در قضایاى بحرین دخالت میکند، نه، این حرف درستى نیست؛ حرف خلاف واقعى است. ما اگر در بحرین دخالت میکردیم، اوضاع در بحرین جور دیگرى میشد!
در جهان هم اوضاع، اوضاع غریبى است. آمریکا دچار ضعف شده است – هم ضعف اقتصادى و مالى، هم ضعف سیاسى – این هم یک واقعیتى است. آمریکا در سیاست خاورمیانهاى خودش شکست خورد، در قضیهى فلسطین شکست خورد، در قضیهى عراق شکست خورد. آمریکائىها میخواستند عراق را مستقیماً خودشان اداره کنند، نتوانستند – ملت عراق ایستاد و نگذاشت – خواستند دولتى دستنشانده بیاورند، نتوانستند؛ خواستند با کاپیتولاسیون بمانند، دولت و ملت عراق اجازه ندادند. امروز دولت عراق یک دولت مردمى است، ملت عراق یک ملت زنده و بیدار است؛ و همین موجب شد که آمریکائىها بدون هیچ دستاوردى، آنچه که میخواستند، نشد، از عراق خارج بشوند. البته دخالتهاى نفتى دارند، دخالتهاى امنیتى دارند؛ که لابد ملت و دولت عراق انشاءاللَّه در آینده براى آن هم فکرى خواهند کرد.
در قضایاى داخلى هم – که آمریکائىها سعى میکنند این را پنهان کنند – آمریکا دچار ضعف است. نمیخواهند اقرار کنند که دچار ضعفند. اوباما در سخنرانى چند روز پیش در کنگره، کمترین اشارهاى به این نکرد که ملت آمریکا بیش از چهار ماه است که توى خیابانهایند! توى این هواى سرد، در سرتاسر آمریکا، در ایالتهاى مختلف، این همه مردم بیایند توى خیابانها بایستند، در مقابل فشار پلیس و ضربههاى سخت پلیس ایستادگى کنند، این قابل اشاره کردن نبود؟! اصلاً اشارهاى نکردند. میخواهند پنهان کنند. این هم حقوق بشرشان است. اروپا هم همین جور است. اروپا هم دچار ضعف است. غیر از مسائل اقتصادى و مالى و پولى – که اینها ضعفهاى عجیبى است و مردم را خشمگین کرده است – از لحاظ سیاسى هم اروپا امروز دچار ضعف است.
من براى شما یک مثال بزنم. دولت فرانسه در دوران ژنرال دوگل که رئیس جمهور فرانسه بود، اجازه نداد که انگلیس وارد اتحادیهى اروپا بشود. چرا؟ گفتند انگلیس وابستهى به آمریکاست؛ نوع ارتباطات انگلیس و آمریکا، اتحادیهى اروپا را از استقلال مىاندازد. دوگل نگذاشت که انگلیس وارد اتحادیهى اروپا شود، به خاطر ارتباط و اتصال و وابستگى به آمریکا. این مربوط به آن روز فرانسه است. این آقائى که امروز در فرانسه سر کار است، حرفهاى آمریکا را رله میکند؛ همان حرفهائى را که آنها میخواهند، آنچه که در دل آنهاست، تکرار میکند؛ شده تابع محض! خب، این ضعف است. کار اروپا به اینجا رسیده است. این فرانسه است؛ کشورهاى دیگر اروپائى هم به طریق اولى همین طورند. این ضعف این دستگاههاست.
امروز غربىها در مسائل اقتصادى دچار ضعفند، در مسائل سیاسى دچار ضعفند، در تصمیمات بینالمللى دچار ضعفند؛ از جمله همین تصمیم به تحریم ما. اینها خواستند در واقع جمهورى اسلامى را، ملت ایران را به خاطر اسلام مجازات کنند. تهدید کردند: تحریمهاى فلجکننده، تحریمهاى دردآور! هى گفتند، گفتند. این تحریمها از دو جهت به نفع ماست: اولاً وقتى ما تحریم بشویم، به استعداد و ظرفیت داخلى رو مىآوریم، از داخل رشد میکنیم؛ همچنان که در این سى سال این مسئله اتفاق افتاده است. اگر در زمینهى سلاح تحریم نمیشدیم، امروز این پیشرفتهاى عجیب را نداشتیم؛ اگر در قضیهى اتمى، اینها نیروگاه بوشهر را خودشان ساخته بودند، ما در غنىسازى پیشرفت نمیکردیم؛ اگر درهاى علم را به روى ما نبسته بودند، ما در سلولهاى بنیادى و هوافضا و فرستادن ماهواره به آسمان، به اینجاها نمیرسیدیم. پس هرچه ما را تحریم میکنند، ما به ظرفیت داخلى خودمان متوجه میشویم و رو مىآوریم و این ظرفیت و استعداد روزبهروز مثل چشمهى جوشانى شکوفا میشود. پس این تحریم به نفع ماست.
جهت دومى که این تحریمها به نفع ماست، این است که اینها همین طور مرتباً در تبلیغاتشان میگویند ما این تحریمها را میخواهیم بر ایران اعمال کنیم تا ایران را وادار به عقبنشینى کنیم؛ حالا مثلاً در قضیهى هستهاى. پس همهى دنیا فهمیدند که این تحریمها براى فشار بر ایران، براى عقبنشینى در قضیهى هستهاى و قضایاى دیگر است. خب، وقتى ما عقبنشینى نکردیم، چه اتفاقى مىافتد؟ این تحریمها براى این است که ایران را وادار به عقبنشینى کنند، ایران هم که عقبنشینى نخواهد کرد؛ نتیجه این میشود که هیبت غرب و هیبت تهدیدهاى غرب در چشم این ملتهاى منطقه که قیام کردند، میشکند و عزت ملت ایران و قدرت ملت ایران در چشم اینها زیاد میشود؛ و این به نفع ماست. بنابراین، این تحریمها براى ضربه زدن به ماست، اما از این دو جهتى که عرض کردم، در واقع خدمت به ماست.
این وضع اروپاست. اروپا دچار مشکلات لاینحل اقتصادى است. مردم در اروپا خشمگینند، به مسائل اقتصادى معترضند. من قبلاً هم این را گفتهام؛ آن روزى که ملتهاى اروپا بدانند که این وضعیت ضعفى که دچارش شدهاند، به خاطر دخالت آمریکا و دخالت شبکهى صهیونیستى جهانى است، این اعتراضهاى به خاطر اهداف اقتصادى، تبدیل خواهد شد به یک نهضت عظیم اجتماعى؛ آن وقت است که دیگر باید منتظر دنیاى جدیدى بود و دنیاى جدیدى به وجود خواهد آمد.
یک جمله هم راجع به این تهدیدهاى آمریکا عرض بکنیم. مرتباً تهدید میکنند؛ تهدید به این زبان: همهى گزینهها روى میز است! یعنى حتّى گزینهى جنگ. این، تهدید به جنگ است با این زبان. خب، این تهدید به جنگ، به ضرر آمریکاست؛ خود جنگ، ده برابر به ضرر آمریکاست. چرا این تهدیدها به ضرر آمریکاست؟ به خاطر اینکه خود این تهدیدها نشاندهندهى عجز آمریکا از مقابلهى منطقى و مقابلهى گفتمانى است؛ یک گفتمانى در مقابل گفتمان جمهورى اسلامى ندارند؛ نمیتوانند در میدان مقابلهى فکرى و منطقى، براى خودشان غلبهاى ایجاد کنند؛ مجبور میشوند توسل به زور و تشبث به زور بکنند. این معنایش این است که آمریکا جز زور، هیچ منطقى ندارد؛ جز خونریزى، هیچ راهى براى پیشبرد خود ندارد. این، اعتبار آمریکا را بیش از آنچه که تاکنون شکسته است، در چشم ملتها و در چشم ملت خودش خواهد شکست؛ این همان چیزى است که سرنوشت رژیمها را معین میکند. آن رژیمى، آن نظامى که اعتبارش در چشم مردم خودش بشکند، سرنوشتش معلوم است؛ مثل رژیم شوروى سابق. اتفاقاً بعضى از صاحبنظران غربى همین چند روز قبل گفتند که امروز وضع آمریکا و غرب شبیه وضع شوروى سابق در سالهاى اواخر دههى ۸۰ میلادى است که منجر به سقوط شد. یعنى وقتى یک رژیمى، یک نظامى از لحاظ گفتمان، از لحاظ منطق، در چشم مردم خودش ساقط بشود، دیگر امیدى به بقاى این رژیم نیست. لذا هرچه تهدید کنند، به ضررشان است. البته آنها و دیگران بدانند – میدانند هم – که ما هم در برابر تهدید به جنگ و تهدید به تحریم نفتى، تهدیدهائى داریم که در وقت خودش، آن وقتى که لازم باشد، انشاءاللَّه اعمال خواهد شد.
دربارهى انتخابات هم من چند جملهاى عرض بکنم. برادران و خواهران عزیز! ملت عزیز ایران! انتخابات مصونیتبخش به کشور است. آن چیزى که هیبت این ملت را حفظ میکند، قدرت معنوى او را به رخ دشمنان میکشاند و آنها را از تعرض منع میکند و میترساند، حضور مردمى است؛ که یکى از مظاهرش همین انتخابات است، یکى از مظاهرش هم همین بیست و دوى بهمنى است که شما در مقابل دارید. هرچه حضور پررنگتر باشد، اعتبار و ارزش ملى بالاتر خواهد رفت. انتخابات هم همین جور است. هرچه صندوقهاى رأى شلوغتر باشد، گسترش شرکت مردم بیشتر باشد، اعتبار کشور بالا خواهد رفت، مصونیت کشور بیشتر خواهد شد. مشارکت مردم میتواند آیندهى کشور را تأمین و تضمین کند. یک مجلس صالح و سالم و قوى میتواند بر عملکرد همهى دستگاههاى کشور اثر بگذارد؛ بر عملکرد دولت، بر عملکرد قوهى قضائیه، حتّى بر عملکرد نیروهاى مسلح میتواند اثر بگذارد. مجلس قوى، مجلس صالح، مجلس سالم، یک چنین وضعى دارد. خب، این مجلس را کى میتواند تشکیل بدهد، جز مردم؟ دشمن این را نمیخواهد. الان دو سه ماه است بوقهاى تبلیغاتى دشمن دارند تلاش میکنند که مردم را ناامید و مأیوس کنند تا در انتخابات شرکت نکنند؛ بعضى هم در داخل بدون اینکه بفهمند چه کار دارند میکنند، متأسفانه با آنها همصدا میشوند! آنها مغرضند، اینها غافلند.
مسائل کوچک را نباید بزرگ کرد. نباید القاء بحران کرد. سعى میکنند با هزار وسیله اثبات کنند که در ایران بحران هست. چه بحرانى؟ کدام بحران؟ کشورِ آرام، ملتِ قوى، بانشاط؛ این همه کار از سوى دستگاههاى گوناگون، از سوى آحاد مردم در این کشور دارد انجام میگیرد. به توفیق پروردگار، امنیت کامل برقرار است. دستگاهها با همدیگر همکارى داشته باشند. اگر همکارى بکنند، کارها خیلى بهتر هم خواهد شد. دشمن این را نمیخواهد.
آنچه در انتخابات لازم است، رقابت سالم است؛ رقابتِ بدون تهمتزنى و بدگوئى به یکدیگر است. فضاى انتخابات باید سالم باشد. مردم اگر خودشان نامزدهاى انتخاباتى را میشناسند، طبق تشخیص خودشان حتماً عمل کنند؛ اگر نمیشناسند، از افراد بصیر و متدین در گزینشهاى انتخاباتى استفاده کنند. مجریان انتخابات در اجراى درست انتخابات، دقت کامل را به کار ببرند. اینها چیزهائى است که میتواند یک انتخابات خوب را براى کشور به ارمغان بیاورد. این سى و دو سه انتخاباتى که از اول انقلاب تا امروز داشتیم، خوشبختانه همهى اینها سالم بوده. البته در همهى اینها کسانى معترض بودهاند، اعتراضها رسیدگى هم شده، احیاناً تخلفات بوده است، اما هرگز عدم سلامت در انتخابات وجود نداشته است. بعد از این هم باید همین جور باشد.
من دو سه جمله راجع به این مسئلهى صلاحیتها عرض بکنم. شوراى محترم نگهبان صلاحیتهاى افرادى را احراز میکند، بعضى را هم احراز نمیکند. من اینجا سه تا نکته عرض بکنم: نکتهى اول این است که شوراى نگهبان از لحاظ قانونى موظف است صلاحیتها را احراز کند؛ باید تشخیص بدهد، باید برسد به این که این صلاحیت وجود دارد. البته توصیهى همیشگى ما این بوده است که سطح صلاحیتها را آنقدر بالا نبرند که یک عدهى معدودى ته آن بمانند. آنچه که موجب صلاحیت است، یک قدرى سطح آن را باسماحتتر نگاه کنند.
نکتهى دوم این که بعضىها به این نظارتهاى شوراى نگهبان و عوامل نظارتى معترضند. ممکن است اعتراضشان بجا و واقعاً درست هم باشد؛ منتها توجه کنیم که وقتى یک مقام مسئول قانونىِ مورد اعتماد تصمیمى گرفت، ما تسلیم باشیم. همهمان باید تبعیت کنیم. مثلاً مجلس یک قانونى را میگذراند؛ ممکن است من به آن قانون اعتراض داشته باشم، بگویم این قانون معیوب است؛ اما قانون است، باید بر طبقش عمل کنم. وقتى یک مقام مسئولى که مورد اعتماد هم هست – مثل شوراى نگهبان – تصمیمى گرفت، بایستى تسلیم آن شد، باید تبعیت کرد.
نکتهى سوم: این را من اعلام میکنم، همهى افراد بدانند؛ اینهائى که رد صلاحیت میشوند، لزوماً آدمهاى بىصلاحیتى نیستند. اینجور خیال نشود که حالا چون فلانى در انتخابات رد صلاحیت شد، پس دیگر بکلى از صلاحیت ساقط است؛ نه، طبق قانون، در انتخابات نمیتواند به عنوان نامزد شرکت کند، اما ممکن است مقامى که او را رد صلاحیت کرده، اشتباه کرده باشد. ممکن است براى این کار صلاحیت نداشته باشد، اما صلاحیتهاى فراوان دیگرى داشته باشد. اینجور نباشد که اگر کسى رد صلاحیت شد، این معنایش این باشد که او دیگر از هستى ساقط شد؛ نه، صلاحیتهاى گوناگون دیگرى وجود دارد.
آخرین مطلب در باب انتخابات این که: مسئولان از توطئهى دشمن در کار انتخابات غافل نشوند. آن کسانى هم که در انتخابات رأى نمىآورند، مواظب باشند آن کلاهى که بر سر رأىنیاوردگان سال ۸۸ رفت، بر سر آنها نرود؛ فریب نخورند. همهى نامزدهاى انتخابات و همهى هوادارانشان، خودشان را در مقابل توطئهى احتمالى دشمن مسئول امنیت بدانند. انتخابات را متهم نکنند؛ کسى آب به آسیاب دشمن نریزد؛ در تبلیغات، القاء فضاى اختلاف و ناامیدى نشود، تا انشاءاللَّه انتخابات خوبى داشته باشیم.
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
والعصر. انّ الانسان لفى خسر.
الّا الّذین ءامنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.
خطبهى دوم
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطیبین الأطهرین سیّما بقیّهاللّه فى الأرضین و صلّ على علىّ امیرالمؤمنین و فاطمه الزّهراء سیّده نساءالعالمین و صلّ على الحسن و الحسین سیّدى شباب اهل الجنّه و على علىّبنالحسین و محمّدبنعلىّ و جعفربنمحمّد و موسىبنجعفر و علىّبنموسى و محمّدبنعلىّ و علىّبنمحمّد و الحسنبنعلىّ و الخلف القائم المهدىّ حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صلّ على ائمّه المسلمین و حماه المستضعفین و هداه المؤمنین.
بار دیگر همهى برادران و خواهران عزیز نمازگزار را دعوت میکنم به تقواى الهى. آنچه را که در خطبهى دوم به طور معمول عرض میکنیم، در خطبهى اول به عرض شما برادران و خواهران رساندم. در این خطبه، با معذرت از همهى نمازگزاران عزیز، خطاب من به برادران عرب ماست که دوران حساسى را میگذرانند. خطبه را عربى خواهم خواند.
ترجمهى خطبهى عربى [متن خطبه عربی]
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام على سیّدنا و نبیّنا محمّد و ءاله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الى یوم الدّین.
برادران مسلمان ما در هر جا که باشید! سلام علیکم و رحمهاللّه و برکاته
میخواهم در ماه ربیع و در آستانهى میلاد رسول خاتم(ص)، نخستین سالگرد بهار بیدارى اسلامى و برانگیختگى برادران و خواهران عرب را از مصر و تونس و لیبى تا بحرین و یمن و بعضى از سرزمینهاى اسلامى دیگر، از سوى ملت ایران و همهى مسلمین جهان تبریک بگویم.
یک سال پُرماجرا گذشت. در تونس و مصر، رأى ملتها براى نخستینبار محترم شمرده شد و در هر دو کشور به جریانهاى اسلامگرا تعلق گرفت. در لیبى نیز چنین خواهد شد و این اسلامگرائى با صفاتى چون ضد صهیونیستى بودن، ضد دیکتاتورى بودن، استقلالطلبى، آزادیخواهى و پیشرفتطلبى در سایهى قرآن، مسیر محتوم و ارادهى قاطع همهى ملتهاى مسلمان خواهد بود. این موج که سه دهه پیش سرنوشت ایران اسلامى را نیز در چنین ایامى (مصادف با ۲۲ بهمن) رقم زد و نخستین ضربهى سنگین را بر جبههى آمریکا، ناتو و صهیونیزم فرود آورد و بزرگترین دیکتاتورى سکولار و دستنشاندهى منطقه را فروپاشاند، در همین ایام و با همان سبک و همان مطالبات، کل خاورمیانهى اسلامى و عربى را در برگرفته است.
ارادهى خداوند به بیدارى ملتها تعلق گرفته است و قرن اسلام و عصر ملتها فرا رسیده و در آینده، سرنوشت کل بشریت را تحت تأثیر قرار خواهد داد. و مگر جوانان و روشنفکران در واشنگتن و لندن و مادرید و رُم و آتن، با الهام از میدان تحریر، به خیابانها نیامدند؟
حساسترین بخشهاى جهان اسلام را نهضت بازگشت به اسلام و اعاده عزت و هویت و رهائى فراگرفته است و همه جا شعار «اللّه اکبر» به گوش میرسد. ملتهاى عرب، دیکتاتورهایشان را نمیخواهند؛ سیطره دستنشاندگان و طواغیت را بر خود، دیگر تاب نمىآورند؛ از فقر و عقبماندگى و تحقیر و وابستگى به ستوه آمدهاند؛ سکولاریزم را در سایهى سوسیالیزم و لیبرالیزم و ناسیونالیزم قومى آزمودند و همگى را بنبست یافتند؛ و البته ملتهاى عرب به دنبال افراطىگرى، خشونت مذهبى، بازگشت به عقب، تعصبات فرقهاى و قشریگرى با برچسب اسلامگرائى نیز نیستند.
انتخابات تونس و مصر و شعارها و رویکردهاى مردم یمن و بحرین و سایر سرزمینهاى عربى، علامت میدهد که همه میخواهند «مسلمان معاصر» بدون افراط خشکسرانه و تفریط غربگرایانه باشند و با شعار «اللّه اکبر» میخواهند مسلمانانه، با ترکیب «معنویت»، «عدالت» و «عقلانیت»، و با روش «مردمسالارى دینى»، از پسِ تحقیر و استبداد و عقبماندگى و استعمار و فساد و فقر و تبعیضِ صد ساله رهائى یابند؛ و این، درستترین راه است.
رژیمهاى عربى که در معرض خشم مردمشان قرار گرفتهاند، چه خصوصیاتى داشتهاند؟ دینستیزى، سرسپردگى و دستنشاندگى غرب (آمریکا، انگلیس و …) همکارى با صهیونیستها و خیانت به فلسطین، دیکتاتورىهاى خانوادگى و وراثتى، فقر مردم و عقبماندگى کشور در کنار ثروتهاى انبوه خانوادههاى حاکم، تبعیض و بىعدالتى و فقدان آزادى قانونى و پاسخگوئى قانونى، از خصوصیات مشترک آنها بوده است. حتّى تظاهر به اسلام یا جمهوریت در برخى موارد نیز نتوانسته مردم را فریب دهد. اینها واضحترین علائم براى شناخت ماهیت خیزش ملتهاى عرب است؛ اعم از آنها که پیروزىهاى بزرگى به دست آوردند، یا آنان که انشاءاللّه به دست خواهند آورد.
هر ادعاى دیگرى در مورد ماهیت این جنبشها که با شعار «اللّه اکبر» صورت گرفته، نادیده گرفتن واقعیت در جهت بهرهبردارىهاى دیگر و تحمیلها و انحرافات بعدى است. آیندهى این انقلابها با همین اصول سنجیده خواهد شد و معیار اصالت یا انحراف انقلابها همین آرمانها خواهد بود. ضد را به ضد میتوان شناخت و انقلابها را به ضدیت با صفات رژیمهائى که به لرزه افتادهاند. انقلابیون همچنان باید مراقب هدفتراشىها و تلاشهائى که براى تغییر شعارها صورت میگیرد، باشند.
بىشک غرب میکوشد انقلابها را تبدیل به ضد انقلاب کرده و نهایتاً با بازسازى رژیمهاى قدیمى به شیوهى جدید و تخلیهى احساسات تودهها و جابهجائى اصول و فروع و تغییر مهرههاى خود و اصلاحات صورى و تصنعى و ظاهرسازى دموکراتیک، دوباره براى دهها سال دیگر سیطرهى خود را بر جهان عرب حفظ کند.
غرب در دهههاى بیدارى اسلامى و بویژه سالهاى اخیر پس از شکستهاى پیاپى از ایران و افغانستان تا عراق و لبنان و فلسطین و اینک مصر و تونس و … کوشیده است پس از شکست تاکتیک اسلامستیزى و خشونت علنى، به تاکتیک بدلسازى و تولید نمونههاى تقلبى دست بزند، تا عملیات تروریزم ضد مردمى را به جاى «شهادتطلبى»، «تعصب و تحجر و خشونت» را به جاى «اسلامگرائى و جهاد»، «قومیتگرائى و قبیلهبازى» را به جاى «اسلامخواهى و امتگرائى»، «غربزدگى و وابستگى اقتصادى و فرهنگى» را به جاى «پیشرفت مستقل»، سکولاریزم» را به جاى «علمگرائى»، «سازشکارى» را به جاى «عقلانیت»، «فساد و هرج و مرج» اخلاقى را به جاى «آزادى»، «دیکتاتورى» را به نام «نظم و امنیت»، «مصرفزدگى، دنیاگرائى و اشرافیگرى» را به نام «توسعه و ترقى»، «فقر و عقبماندگى» را به نام «معنویتگرائى و زهد» قلمداد کند.
دو قطبىِ سرمایهدارى و کمونیزم که جنگ بر سر قدرت و ثروت بود، پایان یافت و امروز دو قطبى میان مستضعفین جهان به رهبرى جنبش مسلمین با مستکبران به رهبرى آمریکا و ناتو و صهیونیزم است. دو اردوگاه اصلى تشکیل شده است و اردوگاه سومى وجود ندارد.
این فرصت کوتاه را نمیخواهم با بازخوانى گذشته و تقدیر از ملتهاى عرب بگذرانم. بىشک همهى ما و جهانیان چشم به منطقه دوختهایم و ملتهاى برخاسته از جزیرهالعرب تا شمال آفریقا را تحسین میکنیم؛ ولى اینک مایلم از امروز و فردا بگویم.
سال گذشته در همین نماز جمعه با مردم شریف مصر، در حالى که هنوز سایهى نامبارک حسنى مبارک بر سرشان بود، سخن گفتم و امروز که دوران جدید آغاز شده و دیکتاتور در حال محاکمه است، همهى ما امیدوارانهتر به آیندهى جنبش مصر عزیز و سایر اعراب مىاندیشیم.
مؤلفههائى که از اطراف گوناگون در صحنهى انقلابها حضور دارند، چه کسانىاند؟
۱) آمریکا، ناتو، رژیم صهیونیستى و متحدین و وابستگانشان در برخى رژیمهاى عربى
۲) ملتها و جوانان
۳) احزاب و فعالان سیاسىِ اسلامى و غیر اسلامى
هر یک در چه موقعیتى و با چه اهدافىاند؟
گروه اول، بازندگان اصلى در مصر و تونس و سایر نهضتها بوده و خواهند بود. مشروعیت و اینک موجودیت قطب سرمایهدارى و الگوى لیبرال دموکراسى غرب، حتّى در خود اروپا و آمریکا نیز با خطر اضمحلال روبهرو شده و در شرائطى شبیه شرائط بلوک شرق کمونیستى در دهه ۸۰ میلادى قرار گرفتهاند. فروپاشى اخلاقى و اجتماعى، بحرانهاى بىسابقهى اقتصادى، شکستهاى بزرگ نظامى در عراق و افغانستان و لبنان و غزه، سقوط یا تزلزل اکثر دیکتاتورهاى وابسته و دستنشاندهى آنان در کشورهاى مسلمان و عربى و بویژه از دست دادن مصر، به خطر افتادن رژیم صهیونیستى از شمال و غرب و از درون به نحوى بىسابقه، افشاء شدن ماهیت وابستهى سازمانهاى بینالمللى و برخوردهاى گزینشى و سیاسى با مسئلهى دموکراسى و حقوق بشر، تناقضگوئى و پریشانگوئى در موضعگیرى دوگانه در برابر مسائل لیبى، مصر، بحرین، یمن و …
اینها دستهى اول را در بحران اعتماد جهانى و بحران تصمیمگیرى عمیقى فرو برده است و اینک بزرگترین هدفشان پس از ناتوانى از مهار و سرکوب ملتها، تلاش در جهت تسلط بر اتاق فرمان انقلابها و نفوذ به درون احزاب مؤثر، حفظ حداکثرى ساختارهاى قبلى رژیمهاى فاسد و اکتفاء به رفرمهاى سطحى و نمایشى، بازسازى نیروهاى بومىِ خود در کشورهاى انقلاب کرده، تطمیع، تهدید و احتمالاً در آینده، ترور و یا تلاش براى خریدن برخى افراد و گروهها در جهت متوقف ساختن یا ارتجاع در انقلابها و سرد کردن، مأیوس کردن یا درگیر کردن مردم با مسائل فرعى و با یکدیگر، دامن زدن به تضادهاى قومى و قبیلهاى یا مذهبى و یا حزبى، جعل شعارهاى انحرافى در جهت تغییر ماهیت جنبشها، کنترل مستقیم یا غیرمستقیم بر ذهن و زبان انقلابیون و کشاندن آنان به درون بازىهاى سیاسى و یا تفرقهاندازى میان آنان و از طریق آنان، میان گروههاى مردمى، تلاش براى سازش پشت پرده با برخى خواص با وعدههائى دروغ همچون کمک مالى و… و دهها ترفند دیگر است که به نمونههائى از آنها در کنگرهى بینالمللى بیدارى اسلامى در تهران قبلاً اشاره کردم.
برخى رژیمهاى وابسته و محافظهکار عرب نیز در کنار آمریکا و ناتو، براى حفظ خود هم که شده، با تمام قوا میکوشند عقربههاى زمان را متوقف کرده و انقلابهاى منطقه را به عقب برگردانده و یا به ناکجاآباد بکشانند و تنها سرمایهشان براى این اثرگذارى، دلارهاى نفتى است و هدف اصلى ایشان، شکست مردم مصر، تونس، یمن، لیبى و بحرین و … و حفظ ثبات و تضمین بقاء رژیم صهیونیستى و ضربه به جبههى مقاومت در منطقه است.
اما گروه دوم و اصلى، ملتهایند. ملتها چه میخواهند؟ نظرسنجىهاى مکرر آمریکائىها در مصر و اکثر کشورهاى اسلامى، واقعیت را به آنها گفته است. از ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ میزان گرایش به مسجد و شعائر اسلامى، از جمله حجاب و پوشش زنان، بین ۴۰% تا ۷۵% در ملتها از مصر و اردن تا ترکیه و مالزى و… افزایش یافته و میزان نفرت از آمریکا با میانگین ۸۵% در کشورهاى اسلامى و عربى بالا رفته و بویژه پس از دیدن پیروزى جوانان حزباللّه و حماس در جنگهاى ۳۳ روزه و ۲۲ روزه و شکست و خروج آمریکا بدون هیچ دستاوردى در عراق، امید به پیروزى و آینده، در جوانان عرب مضاعف شده است.
شخصیتهاى محبوب میان جوانان مصر، مجاهدان ضد صهیونیستىِ مسلمان بودهاند. نفرت از صهیونیزم، توجه به قضیهى فلسطین و عزتطلبى اسلامى، از شاخصهاى اصلى ملتهاست. در انتخابات اخیر ۷۵% مردم مصر به شعارهاى اسلامى رأى دادند. در تونس نیز اکثریت، همین پرچم را بالا بردند. در لیبى، این درصد اگر بالاتر نباشد، پائینتر نیست. مردم از نمایندگانشان و از حکومتهاى جدید، براى آینده نیز همینها را میخواهند. مردم، مصر عزیز و محترم و آزاد را میخواهند؛ مصرِ کمپدیوید را نمیخواهند، مصرِ فقیر و وابسته را نمیخواهند، مصرِ تحت فرمان آمریکا و متحد اسرائیل را نمیخواهند، مصرِ متحجر و افراطى و نیز مصر غربگرا و لائیک و وابسته را نمیخواهند. مصر آزاد، عزیز، اسلامى و مترقى، مطالبهى اصلى مردم و جوانان است و به دنبال درگیرى نیستند. بدنهى ارتش مصر با مردم است و کسانى در داخل و خارج مصر میخواهند ارتش را در آینده با مردم درگیر کنند و همه باید مراقب باشند. بدنهى ارتش مصر، نفوذ آمریکا و دوستان اسرائیل را برنخواهد تابید.
همچنین وقتى از اسلامگرائى در مصر یا تونس و لیبى سخن میرود، اسلام رسولاللّه (ص) است که در مدینه سایهى رحمت و امنیت بر سر اهل ذمّه از مسیحى و یهودى گسترد. سخن از اسلام، به معنى دعوت به جنگ دینى میان خداپرستان و یا جنگ مذهبى و فرقهاى میان مسلمانان نیست. مصر، مصر مجمع تقریب مذاهب اسلامى و شیخ شلتوت است.
مردم مصر و تونس و لیبى بدانند که آنچه اینک دارند، هنوز یک انقلاب ناتمام است و گرچه گامهاى بلندى برداشتند، ولى ماجرا تازه آغاز شده است. مسائلى که پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و براى ما پیش آوردند و هنوز ادامه دارد و به فضل الهى در همهى آنها شکست خوردهاند و خواهند خورد، صدها برابر مشکلاتى بود که انقلاب تا پیش از سرنگونى شاه داشت. باید هوشیار باشید و انقلابهایتان را گامبهگام تا آخرین مراحل و در یک برنامهى میانمدت و بلندمدت پیش ببرید.
رژیم طاغوتهاى مصر، اولین حکومت عربى بود که به آرمان فلسطین خیانت کرد و راه سازش اعراب را گشود، تا آنجا که به جز یک رژیم عربى – که همان سوریه است – بقیه همگى فلسطین را فروختند و با صهیونیزم از درِ آشتى درآمدند. رژیم مصر، یکى از دو رژیم اصلى عربى مورد اعتماد آمریکا و اسرائیل بود و رئیس جمهور ریاکار کنونى آمریکا براى ارسال پیام فریب و نفاق به مسلمانان، سفر به مصرِ حسنى مبارک را برگزید؛ اما مردم مصر در انقلابشان نظر خود را گفتند و همه را از توهم بیرون آوردند.
امروز مصر باید دوباره در صف اول دفاع از آرمان فلسطین قرار گیرد و پیمان خیانت کمپدیوید را زیر پا بگذارد و بسوزاند. مصر انقلابى، دیگر نمیتواند انرژى و گازِ رژیم رو به زوال صهیونیستى را از جیب ملت فقیر و گرفتار خود بدهد.
مخاطب سوم ما، احزاب و نخبگان سیاسى در مصر و سایر کشورهاى به پا خاستهاند. متفکران و مبارزان اسلامى در شمال آفریقا، از مصر و تونس تا الجزائر و مغرب، و بویژه مصر، از پدران فکر بیدارى اسلامى و داعیان به وحدت و عزت امت و سپس رهائى قدس بودهاند. امروز شما وارثان خون هزاران شهید و دهها هزار زندانکشیدگان و تبعیددیدگان و شکنجهشدگان و مجاهدان و مبارزانى هستید که ظرف دهههاى متوالى براى چنین روزها و پیروزىهائى فداکارى کردند.
برادران و خواهرانم! مراقب این امانت بزرگ باشید. غرور و نیز سادهانگارى، دو آفت بزرگ پس از نخستین پیروزىهایند. شما مسئولترین افراد در عرصهى نظامسازى، حفظ دستاوردهاى مردم و حل مشکلات جنبش هستید. قدرتهاى ضربه خوردهى جهان و منطقه، بىشک در افکار شیطانى به سر میبرند؛ از فکر حذف و انتقام، تا طرح فریب دادن و متزلزل کردن و ترساندن و به طمع انداختن شما و سپس به نابود کردن انقلابها و پدید آوردن اوضاع – و العیاذ باللّه – بدتر از گذشته مىاندیشند. تصمیمات، مواضع و اقدامات شما، ابعاد تاریخى خواهد یافت و این دوره، «شب قدر» تاریخ کشورهاى شماست.
به آمریکا و ناتو اعتماد نکنید. آنان هرگز به مصالح شما و منافع ملت شما نمىاندیشند. همچنین از آنان نترسید. آنان پوشالىاند و بسرعت ضعیفتر نیز شدهاند. حاکمیت آنان بر جهان اسلام، صرفاً محصول ترس و جهل ما در ۱۵۰ سال گذشته بوده است. به آنان امید نبندید و از آنان حساب نبرید. تنها به خداى متعال اعتماد کنید و فقط مردم خود را باور کنید. آنان در عراق شکست خوردند و با دستهاى خالى خارج شدند؛ در افغانستان چیزى به دست نیاوردهاند؛ در لبنان از حزباللّه، و در غزه از حماس شکست خوردند و اینک در مصر و تونس به دست مردم، به پائین کشیده شدهاند. هیچ چیز طبق برنامهى آنان پیش نرفته است، بت غرب نیز چون بت کمونیزم شکست و ترس ملتها ریخت. مراقب آینده باشید که شما را نترسانند.
مراقب بازىهاى آنها باشید. همچنین وارد بازى دلارهاى نفتىِ وابستگان و متحدان غرب در میان اعراب نشوید، که در آینده از این بازىها سالم بیرون نخواهید آمد. اسرائیل رفتنى است، نباید بماند و نخواهد ماند. شروع انحراف در نهضتهاى کنونى، تن دادن به بقاء رژیم صهیونیستى است و ادامهى مذاکرات سازش و تسلیم که رژیمهاى ساقط شده آن را پایهگذارى کردند.
خواست عمومى ملتهایتان بازگشت به اسلام است؛ که البته به مفهوم «بازگشت به گذشته» نیست. اگر انقلابها باذناللّه واقعى بمانند و ادامه یابند و دچار توطئه یا استحاله نگردند، مسئلهى اصلى شما، چگونگى نظامسازى، قانوننویسى و مدیریت کشور و انقلابها خواهد بود؛ این همان مسئلهى مهم تمدنسازىِ اسلامى مجدد در عصر جدید است.
در این جهاد بزرگ، کار اصلى شما این خواهد بود که چگونه یک تاریخِ عقبماندگى و استبداد و بىدینى و فقر و وابستگى حاکم بر کشورهایتان را در کوتاهترین زمانها انشاءاللّه جبران کنید و چگونه با رویکرد اسلامى و به شیوهاى مردمسالارانه و رعایت عقلانیت و علم، جامعهسازى کنید و تهدیدهاى داخلى و خارجى را یک به یک از سر بگذرانید؛ چگونه «آزادى و حقوق اجتماعى» منهاى «لیبرالیزم»، و «برابرى» منهاى «مارکسیزم»، و «نظم» منهاى «فاشیزم غرب» را نهادینه کنید؛ چگونه تقید خویش به شریعت مترقى اسلام را حفظ کنید، بىآنکه گرفتار جمود و تحجر شوید؛ چگونه مستقل شوید، بىآنکه منزوى شوید؛ چگونه پیشرفت کنید، بىآنکه وابسته شوید؛ چگونه مدیریت علمى کنید، بىآنکه سکولاریزه و محافظهکار شوید.
تعریفها باید بازخوانى و اصلاح شوند. دو الگوى «اسلام تکفیرى» و «اسلام لائیک» از سوى غرب به شما پیشنهاد شده و خواهد شد تا الگوى «اسلام اصولگراى معتدل و عقلانى» در میان انقلابهاى منطقه تقویت نشود. کلمات را دوباره و بدقت تعریف کنید.
«دموکرات بودن» اگر به معناى مردمى بودن و انتخابات آزاد در چارچوب اصول انقلابهاست، همه دموکرات باشید؛ و اگر به معناى افتادن به دام لیبرال دموکراسى درجهى دوم و تقلیدى باشد، هیچ یک دموکرات نباشید.
«سلفىگرى» اگر به معناى اصولگرائى در کتاب و سنت و وفادارى به ارزشهاى اصیل و مبارزه با خرافات و انحرافات و احیاء شریعت و نفى غربزدگى باشد، همگى سلفى باشید؛ و اگر به معناى تعصب و تحجر و خشونت میان ادیان یا مذاهب اسلامى ترجمه شود، با نوگرائى و سماحت و عقلانیت – که ارکان تفکر و تمدن اسلامىاند – سازگار نخواهد بود و خود باعث ترویج سکولاریزم و بىدینى خواهد شد.
به اسلام مطلوب واشنگتن و لندن و پاریس بدبین باشید؛ چه از نوع لائیک و غربگرا، و چه از نوع متحجر و خشن آن. به اسلامى که رژیم صهیونیستى را تحمل میکند، ولى با مذاهب اسلامىِ دیگر بیرحمانه مواجه میشود، دست آشتى به سوى آمریکا و ناتو دراز میکند، ولى در داخل به جنگهاى قبیلهاى و مذهبى دامن میزند و اشدّاء با مؤمنین و رحماء با کفار است، اعتماد نکنید. به اسلام آمریکائى و انگلیسى بدبین باشید، که شما را به دام سرمایهدارى غرب و مصرفزدگى و انحطاط اخلاقى میکشانند. در دهههاى گذشته، هم نخبگان و هم حاکمان، به وابستگى بیشتر خود به فرانسه و انگلیس و آمریکا و یا شوروى افتخار میکردند و از سمبلهاى اسلامى میگریختند؛ و امروز همه چیز برعکس شده است.
بدانید که غرب در صدد انتقام بر خواهد آمد؛ انتقام اقتصادى، نظامى، سیاسى و تبلیغاتى! اگر ملتهاى مصر و تونس و لیبى و … انشاءاللّه در مسیر خدا ادامه دهند، ممکن است به تحریمها تهدید شوند.
و اما کلام آخر: اعلام آمادگى جمهورى اسلامى و ملت بزرگ ایران براى همکارى و خدمت به شماست، و خدمت ما و شما به همدیگر. انقلاب اسلامى ایران موفقترین تجربهى اسلامى عصر جدید بود در عرصهى خودباورى ملتها و مردمباورى نخبگان، در عرصهى نفى اسطورهى شکستناپذیرى رژیمهاى طاغوتى و اربابشان، در عرصهى شکستن غرور کمونیزم و سرمایهدارى، ارائه مدلهاى کارآمد در پیشرفتهاى بزرگ کشور، با حفظ مردمسالارى و دفاع از ارزشهاى اساسى.
برادران و خواهران! سالهاست که علیه برادران ایرانىتان به شما دروغ میگویند، و اینک حقیقت در مورد ایران اسلامى همین است که به شما عرض میکنم:
انقلاب ما پیروزىها و البته ضعفهائى در مجاهدات سه دههى خود داشته است؛ اما هیچ جنبش اسلامى در جهان پس از تسلط غرب و شرق بر مسلمین در قرن گذشته، تا این حد جلو نیامده بود و این همه موانع را از سر نگذرانده بوده است.
انشاءاللّه گفتگوهاى بسیارى میان ما و شما برادران در پیش است. در رسانههاى سرمایهدارى و صهیونیزم جهانى، ایران متهم به «تروریزم» میشود؛ تنها بدان علت که حاضر نشد برادران عرب خود را در فلسطین و لبنان و عراق و … تنها بگذارد و اشغالگران را به رسمیت بشناسد؛ حال آنکه ما خود بزرگترین قربانى تروریزم در جهان هستیم و این ترورها همچنان ادامه دارد.
اگر انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى، برادران مظلوم افغانى و بوسنیائى و لبنانى و عراقى و فلسطینى خود را همچون سایر حکومتهاى بظاهر مسلمان، تنها میگذارد، و اگر همچون بیشتر رژیمهاى عربى که به فلسطین خیانت کردند، ما هم ساکت میماندیم و از پشت خنجر میزدیم، هرگز ما را پشتیبان تروریزم و مداخلهگرى معرفى نمیکردند. ما به آزادى قدس شریف و تمامى سرزمین فلسطین مىاندیشیم؛ این است آن جرم بزرگ ملت ایران و جمهورى اسلامى.
از امپریالیزم ایرانى یا شیعى میگویند؛ حال آنکه همه میدانند ما هرگز انقلاب اسلامى را، انقلابى صرفاً شیعى یا ملىگرا و ایرانى ندانسته و نخواندهایم و در این سى سال هرچه هزینه داده و تهدید شدهایم، به علت اسلامگرائى و امتگرائى و شعار وحدت و تقریب مذاهب و آزادى و عزت برادران مسلمان از شرق آسیا تا عمق آفریقا و اروپا بوده است.
ایران اسلامى در عرصهى علم، تکنولوژى، حقوق اجتماعى، عدالت اجتماعى، توسعه، بهداشت، تأمین کرامت زنان و حقوق اقلیتهاى دینى و … گامهاى بزرگ و بىنظیرى برداشت. ما ضعفهاى خود را نیز میشناسیم و بعوناللّه درمان میکنیم انشاءاللّه.
معادلهى مقاومت در منطقه با کمک جمهورى اسلامى تغییر یافت. تبدیل و ارتقاء سنگ در دست فلسطینیان به «موشک جواب موشک» در غزه و سایر مقاومتهاى اسلامى در برابر اشغالگران، الهام از انقلاب اسلامى بود.
ایران به دنبال ایرانى کردن اعراب یا شیعى کردن سایر مسلمین نیست؛ ایران به دنبال دفاع از قرآن و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و احیاء امت اسلامى است. براى انقلاب اسلامى، کمک به مجاهدان اهل سنت سازمانهاى حماس و جهاد و مجاهدان شیعى حزباللّه و امل، به یک اندازه واجب شرعى است و احساس تکلیف میکند. ملت و حکومت ایران با صداى بلند و قاطع اعلام میکند که به قیام ملتها (و نه به ترور)، به وحدت اسلامى (نه غلبه و تضاد مذاهب)، به برادرى مسلمین (نه به برترى قومى و نژادى)، به جهاد اسلامى (نه خشونت علیه بىگناهان)، انشاءاللّه معتقد و ملتزم است.
براى سعادت همهى ملتهاى مسلمان دعا کنیم و در کنار آن، وظیفهى سنگین خود را بشناسیم و به آن عمل کنیم و بدانیم که «و اللّه غالب على امره».(۴)
عباد اللّه اتّقوا اللّه و کونوا للظّالم خصما و للمظلوم عونا. اقول قولى هذا و استغفر اللّه لى و لکم.
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
اذا جاء نصر اللّه و الفتح. و رأیت النّاس یدخلون فى دین اللّه افواجا.
فسبّح بحمد ربّک و استغفره انّه کان توّابا.
والسّلام علیکم و رحمهاللّه و برکاته
۱) ابراهیم: ۲۴
۲) شرح نهجالبلاغه، ج ۲۰، ص ۳۱۹
۳) آل عمران: ۱۶۴
۴) یوسف: ۲۱