بیست و ششم رمضان المبارک ۱۴۳۳

بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
خوشامد عرض میکنم به شما برادران عزیز؛ گوهرهاى بازیافته‌ى از ذخیره‌ى ایمان در جمهورى اسلامى. در طول قرنهاى متوالى، یک عنصر جامدِ بى‌ارزش تبدیل میشود به الماس؛ در صورتى که استعداد آن را داشته باشد. دوران اسارت، کوتاه شده‌ى قرنهائى است که انسانهاى بااستعداد را تبدیل کرده است به الماسهاى درخشان: آزادگان. خوشوقتم از دیدار امروز، و متأسفم از اینکه کم توفیق پیدا کردیم شما عزیزان آزاده را در جلساتى شبیه این زیارت کنیم. به وسیله‌ى جمع شما در این جلسه‌ى معنوى و صمیمى و برادرانه، سلام عرض میکنم به همه‌ى آزادگان سراسر کشور؛ قریب چهل هزار آزاده‌ى باارزش و رنجدیده و تربیت شده در دوران سختى.

مسئله‌ى اسارت از ابعاد مختلفى قابل توجه است. یکى از ابعاد، همین خاطرات باارزشى است که دوستان بیان کردید. البته بنده تعدادى از کتابهاى مربوط به خاطرات آزادگان را، و همچنین آنچه که مربوط است به سید عزیز بزرگوار ما، سید آزادگان، مرحوم آقاى ابوترابى، مطالعه کردم. میتوان حدس زد که آنچه در خلال بیانات و نوشته‌ها در مورد دوران اسارت گفته شده است، یک بخش کوچکى است از یک داستان بلند، و ما همچنان احتیاج داریم که این داستان بلند را بشنویم.

من همین‌جا عرض بکنم که انصافاً در طول این بیست و دو سالى که از بازگشت اسیران عزیز ما و آزادگان بلندآوازه‌ى ما میگذرد، کم‌کارى صورت گرفته. ما باید چندین برابرِ آنچه که تاکنون کتاب نوشته شده است، در این خصوص کتاب داشته باشیم. ما باید فیلمهاى هنرى برجسته‌اى از وضع آزادگانمان در اردوگاه‌ها و زندانها داشته باشیم. شما ببینید غربى‌ها و مؤسسات بزرگ فیلمسازى چقدر راجع به ماجراهاى اسارتهائى که در جنگ دوم یا جنگ اول داشتند، فیلم تهیه کردند؛ فیلمهاى خوب، فیلمهاى برجسته؛ در حالى که آنچه در آن فیلمها وجود دارد، نشان‌دهنده‌ى روحیات مادى آن اسیرانى است که گرفتار شده بودند؛ که در زندگى آنها، در حرفهاى آنها، در معاملات آنها به چشم میخورد. همچنان که شنیدم مأمور صلیب سرخ به آزادگان ما در دوران اسارت میگفته است که ما وقتى به اردوگاه‌هاى اسیران جنگ در کشورهاى دیگر میرویم، سرخوردگى و افسردگى و خودزنى و خودکشى و اینها مشاهده میکنیم؛ چرا شما ندارید؟ او باید این سؤال را میکرد. جوابش معلوم است: وقتى دل با معنویت آشنا نبود، با خدا آشنا نبود، نتیجه‌اش همان است. وقتى دل با خدا آشنا بود، وقتى احساس ارتباط کرد، وقتى احساس اعتماد کرد، وقتى خود را تنها ندید، وقتى در درون سلولهاى تنگ و شکنجه‌بار، بهشت معنوى را با خود مشاهده کرد – آنچنان که در بیانات این عزیزان بود و در خاطراتى که نوشته شده، هست – دیگر افسردگى جائى ندارد، سرخوردگى جائى ندارد، خودکشى معنا ندارد. این یک بخش از قضیه است، که ما باید از ذره‌ذره‌ى این بحر عمیق و وسیع – که زندگى آزادگان است – بیشتر از این مطلع باشیم، که مطلع نیستیم.

فیلمهاى خوبى باید ساخته شود، کتابهاى خوبى باید نوشته شود، خاطره‌ها باید گفته شود. همین خاطره‌هائى که امروز گفته شد، یک دنیا حرف در اینها هست؛ چقدر خوب است که اینها پخش شود. من نظرم این است که همین خاطراتى که امروز گفته شد، عیناً در صدا و سیما منتشر شود، پخش شود، تا مردم بشنوند؛ اینها ذخائر ماست، اینها سرمایه‌هاى ماست؛ همین سرمایه‌هاست که اسلام را نگه داشت، شیعه را نگه داشت، جمهورى اسلامى را به قدرت و عزت رساند، ملت ایران را در دنیا سرافراز کرد. این یک بعد قضیه است.

بعد دیگر قضیه، مسئله‌ى عبرت و سنت الهى است. بالاخره ما در دوران زندگى کوتاه دنیوى‌مان، این چند ده سالى که در دنیا زندگى میکنیم، دائم مواجه با چالشیم. همیشه چالش با استکبار و آمریکا نیست. چالشهاى گوناگونى هست؛ لیکن در وضع انقلاب اسلامى، چالشهاى درونى، چالش با شیطان، چالش با نفس امّاره، و چالش با سلطه‌گران و انحصارطلبان و زیاده‌خواهان و استکبار هم هست. ما به عبرت و تأمل و تعمق در این سنت الهى احتیاج داریم. شاید آن روزى که اسیر جنگ تحمیلى ایرانى، جوان مسلمان در آن اردوگاه با آن وضعیت، یا در آن سلول با آن شکنجه‌ها زندگى میکرد، به حسب ظاهر دریچه‌ى امیدى به روى او باز نبود؛ شاید تصور میکرد که این وضعیت ممکن است سالهاى بیشترى طول بکشد یا سرانجامى جز مرگ و کشته شدن نداشته باشد. امروز واقعیت را نگاه کنید، ببینید چه اتفاقى افتاده است؛ آنها کجایند، شما کجائید؟ این یک عبرت است؛ این نشانه‌ى درستى و راستى و صدق وعده‌ى الهى است.

به وعده‌ى الهى ایمان بیاوریم؛ به راست بودن وعده‌هاى الهى باور و اعتقاد عمیق پیدا کنیم؛ اگر میفرماید: «و لینصرنّ اللّه من ینصره انّ اللّه لقوىّ عزیز»،(۱) معناى این را درک کنیم. آن روز شما در مقابل مأمور شکنجه یا رئیس زندان یا مأمور بعثى مواجه بودید با آن فشار، امروز ملت ایران در مقابل آمریکا مواجه است با چالشهائى؛ همان قضیه است. «و لینصرنّ اللّه من ینصره انّ اللّه لقوىّ عزیز». وعده‌ى خدا راست است. آن کسانى که وعده‌ى خدا را باور ندارند، خداوند متعال آنها را مطرود میداند، آنها را ملعون و دورافتاده‌ى از ساحت رحمت خود به حساب مى‌آورد. وعده‌ى خدا حق است. امروز هم همین مسئله براى ملت ایران هست. اگر ما به شرائط آنچه که خداى متعال گفته، عمل کنیم – همچنان که شما در دوران اسارت به این شرائط عمل کردید – قطعاً پیروزى با ملت ایران است؛ این یک عبرت است.

آنهائى که به شما میگفتند تا ابد باید در این زندان بمانید، یا میگفتند شما را اعدام خواهیم کرد، خودشان به زباله‌دان تاریخ افتادند، خودشان اعدام شدند، خودشان نابود شدند؛ شما امروز بحمداللّه در جمهورى اسلامى، سرافراز و با عزت دارید زندگى میکنید؛ این درس است. یک بار دیگر هم ما در گذشته این درس را داشتیم. بعضى‌هامان باور نمیکردیم. در دوران اختناق، در دوران طاغوت، فشارها زیاد بود؛ کسانى میگفتند آقا، «مشت است و درفش»، بیخود ایستادگى میکنید، بیخود مقاومت میکنید؛ یک عده‌اى هم میگفتند نه، «صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر».(۲) خداى متعال حادثه‌اى را پیش آورد که در دنیا هیچ کس باور نمیکرد؛ نه اینکه در ایران کسى باور نمیکرد، در دنیا هم کسى باور نمیکرد. کسى باور نمیکرد که آنچه آمریکائى‌ها آن را جزیره‌ى ثبات میدانند، اینجور دستخوش طوفانى بشود که در نهایت به انزواى آمریکا، به انزواى استکبار، به انزواى انگلیس و عمال و مزدورانشان منتهى شود. امروز هم همین است.
امروز هم شما دنیا را نگاه کنید؛ نشانه‌هائى هم پیداست. مکرر عرض کردیم؛ دنیا در حال عبور از یک گذرگاه و رسیدن به یک وضع جدید و ماجراى جدیدى است. رفتار ما، نیت ما، عمل ما در شکل‌گیرى این وضعیت جدید، تعیین‌کننده است. براى اینکه دلهامان قرص شود، براى اینکه راه را گم نکنیم، زندگى شما آزادگان میتواند براى ما یک ستاره‌ى راهنما باشد.

من عقیده دارم و تأکید میکنم که حتماً ماجراهاى اسارت گفته شود، نوشته شود، به تصویر کشیده شود، کارهاى هنرى فاخر بر روى آن انجام بگیرد. این معنایش حمایت از یک قشر، دفاع از یک حادثه نیست؛ این معنایش امضاء کردن و محکم و قطعى کردن سند پیروزى ملت ایران است؛ و این کار باید انجام بگیرد. من از هنرمندان کشورمان و از مسئولان رسانه‌ها میخواهم که این کار را بکنند، و شما باید کمک کنید. خوشبختانه آنطور که حالا از بیانات دوستان استفاده شد و بنده هم بى‌اطلاع نیستم، سندهاى زیادى وجود دارد، بعلاوه خود شما سندهاى زنده هستید؛ از حافظه‌ها کمک بگیرید، بدون کم و زیاد، بدون افراط و تفریط؛ آنچه که واقع شده، بگوئید. وقتى این با بیان هنرى همراه شود، در دلها و روحیه‌ها غوغا میکند. این هم یک بعد قضیه‌ى اسارت شما و آزادگى شماست.

یک بعد هم، بعد ثواب الهى است. آن روزى که اولْ‌بار آزادگان عزیز وارد کشور شده بودند و یک جماعتى از آنها – شاید چند هزار نفر – در همین حسینیه خدمتشان رسیدیم و آنها را ملاقات کردیم و سید عزیزِ بزرگوارمان مرحوم آقاى ابوترابى سخنرانى کرد، من از دیدن این منظره و این جوانها و بازیافت این ارزشهاى بزرگ که برگشته بودند، قلبم خیلى متلاطم بود؛ گفتم که بدانید لحظه‌لحظه‌ى عمر شما در دیوان الهى محفوظ است. الان هم بر همان عقیده هستم: این لحظه‌لحظه‌ها پیش خداى متعال محفوظ است؛ لحظه‌هائى که قابل توصیف نیست، با هیچ بیانى نمیتوان عمق آن را آشکار کرد، و شما سالها چنین ساعات و لحظاتى را گذراندید. یک دانه از مجاهدتهاى شما، یک لحظه از لحظات سختى شما از دیوان الهى ساقطشده نیست. ما فراموش میکنیم، خود شما فراموش میکنید، اما کرام‌الکاتبین الهى فراموش نمیکنند؛ آن مجاهدتها محفوظ است. منتها سعى کنید اینها را حفظ کنید؛ این دیگر، هم نصیحت به خود ماست، هم نصیحت به شما عزیزان است.

اجر آزادگان یک طرف، اجر خانواده‌ها – همسران، فرزندان، پدرها، مادرها، نزدیکان – یک طرف. ما گاهى که توفیق پیدا میکردیم در خانه‌ى شهیدى با پدر و مادر یا کسان اسیرى ملاقات کنیم، انسان میفهمید که این خانواده‌ى اسیر چه حالى دارند، چه احساسى دارند؛ احساس آنها سخت‌تر و تلخ‌تر از احساس خانواده‌ى شهید بود. برادر یک اسیر مفقودالاثرى به من گفت: شما دیدید که خانواده‌هائى که یک جوانى در جبهه دارند، شب عملیات چه حالى دارند؟ راست میگفت دیگر؛ شب عملیات که میشد و همه میفهمیدند امشب عملیات است، آن خانواده‌هائى که یک جوانى در جبهه داشتند، دلشان متلاطم بود. این برادرِ آن مفقودالاثر به من گفت که براى ما هر شب، شب عملیات است؛ هر شب دلمان متلاطم است که او در چه حالى است، در چه وضعى است و امروز چه خواهد شد. این سختى‌هائى است که خانواده‌ها تحمل کردند؛ لذا اجر آنها هم خیلى والا و بلند است.

خب، این فصل از ماجرا در زندگى ملت ایران گذشت و ملت ایران سود برد. یک ملت عزتش، قدرتش، صدرنشینى‌اش در تاریخ، به مجاهدت فرزندانش بستگى دارد. این مجاهدت گاهى در جبهه است، گاهى در میدان اسارت است؛ با این قهرمانى‌هائى که شماها در میدان اسارت نشان دادید؛ این استقامتها، این ایستادگى‌ها. خب، کسانى در همان دوران شهید شدند؛ شهید تندگویان و بسیارى از شهداى دیگرى که از اسارت برنگشتند؛ اکثر هم با سرافرازى برگشتند. امیدواریم خداى متعال اجر شما را محفوظ بدارد و آن کسانى که در این دوران تأثیرگذار بودند، خدمتگزار بودند، دیگران را هدایت کردند، و در رأس همه، سید بزرگوار عزیز ما مرحوم آقاى ابوترابى، ان‌شاءاللّه خداوند درجاتشان را عالى کند.
خب، ما امروز یک مسئله‌ى اساسى در دنیاى اسلام داریم و آن، مسئله‌ى قدس است. چرا عرض میکنیم مسئله‌ى اساسى؟ چون ماجراى تقسیم غلط و مهندسى معیوب خاورمیانه – این منطقه‌ى زندگى ما و کشورهاى ما – بر اساس توطئه‌ى اسکان صهیونیستها در اینجا به وجود آمد. اگر چنانچه این توطئه وجود نمیداشت، شاید امروز وضعیت این منطقه وضعیت دیگرى بود. این جدائى‌ها، این جنگهائى که در این منطقه اتفاق افتاد، این دخالتهائى که قدرتهاى سلطه‌گر و زورگو در این منطقه کردند، ناشى از این قضیه بود؛ که این، داستان طولانى و مفصلى دارد. سعى آنها این است که امروز این مسئله را به حاشیه برانند. دنیاى اسلام نباید بگذارد. در طول سالهاى متمادى سعى کردند کارى کنند که ماجراى فلسطین از یادها برود؛ تا حدودى هم موفق شدند. ماجراى کمپ دیوید و دنباله‌هاى آن – که یکى از نقاط تاریک تاریخ معاصر ماست – براى این بود که مردم منطقه فراموش کنند که یک کشورى به نام فلسطین وجود داشته. آنچه که توى دهن آنها زد، انقلاب اسلامى بود، امام بزرگوار بود. از روز اوّلى که این انقلاب به پیروزى رسید، بلکه از قبل از پیروزى، از اوائل نهضت، مسئله‌ى فلسطین یکى از مسائل اصلى این انقلاب بود؛ و یکى از عوامل توجه دنیاى اسلام به این انقلاب هم همین مسئله بود؛ اگرچه جهات دیگر هم بود. امروز سعیشان این است که این را خنثى کنند. دنیاى اسلام نباید اجازه بدهد.

دنیاى اسلام را به مسائل حاشیه‌اى سرگرم و مشغول کردند. یک نفر در مى‌آید مسئله‌ى شیعه و سنى را مطرح میکند، هلال شیعى را مطرح میکند. زیر گوش شما، صهیونیستها چند میلیون فلسطینى را شصت سال است که زیر فشار قرار داده‌اند، آن را نمى‌بینید؛ حکومت جمهورى اسلامى را که این پرچم را بلند کرده است و این حماسه را در دنیا بازسازى کرده، به عنوان خطر معرفى میکنید؟! خیانت از این بالاتر؟ ملت ایران نگذاشته و نخواهد گذاشت. ملت ایران امسال هم به توفیق الهى، به خواست الهى، روز قدس آنچنان حرکتى خواهد کرد که مشتى بر دهان دشمنان اسلام و دشمنان فلسطین باشد.

طرح مسئله‌ى فلسطین براى جمهورى اسلامى یک امر تاکتیکى نیست؛ یک امر بنیانى است، از اعتقاد اسلامى ناشى میشود. وظیفه‌ى ماست که این کشور اسلامى را از سلطه و چنگ قدرت غاصب و پشتیبانهاى بین‌المللى‌اش در بیاوریم، به دست مردم فلسطین بسپاریم؛ این وظیفه‌ى دینى است، وظیفه‌ى همه‌ى مسلمانهاست؛ همه‌ى ملتهاى اسلامى، همه‌ى دولتهاى اسلامى وظیفه دارند که این کار را انجام بدهند؛ این یک وظیفه‌ى اسلامى است. ما با این چشم به قضیه‌ى فلسطین نگاه میکنیم، دیگران هم باید با همین دید نگاه کنند. این قضیه را در بازى‌هاى سیاسى، در تبادلات سیاسى، در بده‌بستانهاى سیاسى و احیاناً خائنانه قرار ندهند؛ قضیه، قضیه‌ى دینى است، قضیه‌ى اعتقادى است و بایستى دنبال شود.

و من به شما عرض کنم؛ همچنان که ستاره‌ى صبح امید درخشید، یک بار در انقلاب اسلامى، یک بار در جنگ تحمیلى، یک بار در زندگى شما آزادگان، در این قضیه هم قطعاً شفق امید خواهد درخشید و قطعاً فلسطین به دست مردم فلسطین برخواهد گشت و این زائده‌ى دروغى و جعلى از صحنه‌ى جغرافیا محو خواهد شد؛ در این تردیدى نیست.

مسئله‌ى غم‌انگیز این روزهاى ما، مسئله‌ى زلزله است؛ که من لازم است نسبت به این قضیه تذکر بدهم و تأکید کنم. همه‌ى ملت ایران در این مسئله قطعاً داغدار و دردمندند؛ چون جمعى از عزیزان و هم‌میهنان ما دچار حادثه شدند. حادثه‌ى تلخى هم هست؛ در روزهاى ماه رمضان اتفاق افتاده است. امیدواریم ان‌شاءاللّه خداى متعال با کمک خود، با الطاف خود، به مسئولین کشور و به مردم عزیزمان کمک کند که بتوانند از رنجهاى مردم زلزله‌زده‌ى آذربایجان کم کنند و بکاهند و ان‌شاءاللّه آنها را در پیشرفت کارهاشان کمک کنند. خداوند ان‌شاءاللّه به آنها صبر بدهد و دلهاى آنها را آرام کند. امیدواریم خداوند متعال برکات خودش را بر ملت عزیز ما نازل کند و این ماه رمضان را براى ملت ما و جمهورى اسلامى ان‌شاءاللّه ماهِ به معناى حقیقى مبارکى قرار بدهد.

پروردگارا! این رنجدیدگان راهِ خودت را مشمول رحمت و برکت خود قرار بده. پروردگارا! همه‌ى کسانى که قدمى در راه اعلاى کلمه‌ى حق برداشتند، آنها را مثاب و مأجور بفرما. پروردگارا! امام بزرگوار ما را که این راه را در مقابل ما باز کرد، با اولیائت محشور کن. پروردگارا! شهداى دوران اسارت و درگذشتگان دوران اسارت و مرحوم مغفور آقاى ابوترابى، عالم مجاهد و صبور و مدبر و بنده‌ى صالح خودت را با اولیائت محشور کن؛ پدر بزرگوار ایشان را هم با اولیائت محشور کن. پروردگارا! ما را در خدمتگزارى به کسانى که استحقاق خدمت صادقانه‌ى ما را دارند، موفق بگردان.
والسّلام علیکم و رحمهاللّه و برکاته‌

۱) حج: ۴۰
۲) احزاب: ۲۳

نوشته شده توسط در تاریخ پنج‌شنبه, 16th آگوست 2012 | ۱۴۵۷بازدید
برچسب: ، ،

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.