جنگ نرم «شوالیه های سکولار» با «سلحشوران مسلمان» در عالم هنر

افشای آنچه فاش بود !

پیام فضلی نژاد


سکولاریسم به هیچ روی، تاب و توان تحمل اصول گرایی اسلامی را ندارد. برای همین اصلاح طلبان از هر روزنه و فرصتی برای «عملیات سیاه رسانه ای» علیه اصولگرایان بهره می گیرند. حالا «شوالیه های سکولار» به جنگ نرم با «سلحشوران مسلمان» در عالم هنر آمده اند و می خواهند با ترور شخصیت آنان، دستاوردهای «هنرمندان متعهد» را نزد مخاطبان جهانی شان بی اعتبار سازند؛ چون برای اصلاح طلبان «زایش فرهنگی اصول گرایی» حتی خطرناک تر از اقتدار سیاسی آن است. از این رو «فرهنگمردان» را نیز مانند «سیاستمداران» دشمن خویش می پندارند و علیه شان دست به توطئه می زنند. گرچه هر پروژه جنگ روانی، دیر یا زود، دست طراحانش را رو می کند، اما این بار خیلی زود چنین اتفاقی افتاد. چرا چنین قضاوت می کنیم؟
اول؛ یادمان نرود که اصلاح طلبان چه بر سر «هنراسلامی» آوردند. ایدئولوژی اصلاحات برای بسط سکولاریسم، همواره از یک مخزن فرهنگی سازمان یافته تغذیه می کرد و از این رهگذر، به تدریج تمام عرصه های افکار عمومی را به تسخیر خود درآورد. رسانه، سینما و هنر ابزار تسخیر ذهن ها بود، نه ابزار تعالی شهروندان و برای این کار، اصلاح طلبان نه فقط سینماگر و بازیگر، بلکه فقیه و مجتهد نیز در اختیار داشتند. مثلا شیخ «یوسف صانعی» که امروز با سران فتنه سبز همراه است، سال ۱۳۷۸ با صدور فتوایی جواز «نمایش زن مسلمان بی حجاب در سینما و تلویزیون» را می داد و رقص جوانان با موسیقی پاپ را مانند «غسل نشاط» مستحب می شمرد؛ شیخ «اسدالله بیات» که حتی فلسفه حکومت ولایی را انکار می کند، سال ۱۳۷۹ فعالیت خوانندگان زن مانند «گوگوش» و «تک خوانی زن» را بلااشکال می دانست؛ شیخ «حسین موسوی تبریزی» که فقیه اصلاح طلبان شده است، سال ۱۳۸۰ از «سیما بینا» ستایش می کرد و جواز تماشای فیلم های اروتیک را می داد. لطفا این فضا را در ذهن تان مجسم کنید، پیوندهای هنر سکولار و سیاست لیبرال با یکدیگر را ببینید و در کنارش، فیلم های آن روزها را هم به یاد آورید؛ آن وقت قدر « هنرمندان متعهد» را خواهیم دانست. «محسن مخملباف» که اکنون در قلب اپوزیسیون برانداز جای دارد، «تست دموکراسی» را می ساخت تا از بیانیه های سیاسی «حزب مشارکت ایران» نسخه ای تصویری بسازد. «بهرام بیضایی» که عضویتش در فرقه ضاله بهائیت را تکذیب نکرده است، فیلم «سگ کشی» را روی پرده سینماها آورد تا با ایماء و اشاره های هنری، دستاوردهای انقلاب را به سخره بگیرد یا «تهمینه میلانی» که در خیال خود سرآمد شوالیه های فمینیست بود، با فیلم «نیمه پنهان» گرچه آبروی فیلم و فیلم سازی را برد، اما اصلاح طلبان را به سبب مشارکت در انقلاب فرهنگی به توبه از گذشته شان فرا می خواند.
دوم؛ یادمان نرود که شوالیه های سکولار چگونه اقتدار قوه قضائیه را به بازی گرفتند. سال ۱۳۸۰ علائم خطر پروژه «عملیات سیاه» در سینمای ایران به اوج خود رسید. «تهمینه میلانی» در مظان اتهام «ارتباط با بیگانگان» و «اقدام علیه امنیت ملی» قرار گرفت. ظن قوی این بود: این کارگردان سینما از اعضاء یک گروهک تروریستی برای ساخت فیلم هایش خط می گیرد. بازداشت میلانی، هیاهویی آفرید و ابتدا قوه قضائیه بر ادامه قرار بازداشت پای فشرد. وقتی میلانی در زندان اوین بود، به دیدار یک مقام بلندپایه قضایی رفتم و او مجازات اتهامات این سینماگر را در حد احکامی چون «حبس ابد» و «اعدام» می دانست. قاضی پرونده، شهید حسن مقدسی در دادگاه انقلاب نیز می گفت تحقیقات امنیتی به احراز و اثبات این اتهامات خواهد انجامید. سپس در جلسه «کمیسیون حقوق بشر اسلامی» پیرامون بررسی این موضوع شرکت کردم؛ کمیسیونی که رئیس آن آقای «حسن ضیایی فر» بود. کمیسیون، دامنه پرونده اتهامی و ادله مدعی العموم را چنان وسیع و نافذ می دانست که خود را از کمک به «تهمینه میلانی» عاجز می دید، اما مافیای اصلاح طلبان در سینمای ایران (که «اتحادیه تهیه کنندگان و توزیع فیلم ایران» مظهرش بود) با ایجاد یک کمپ فشار رسانه ای برای آزادی «تهمینه میلانی» کوشش کرد. امروز دیگر کسی از سرنوشت آن پرونده قضایی جنجالی که ۵ سال بلاتکلیف روی میز ماند، نمی پرسد یا برای بسیاری، هنوز روشن نیست که چگونه فیلم «پارتی» که با حکم قاضی دادسرای مبارزه با مفاسد اجتماعی یک هفته توقیف شد، دوباره روی پرده رفت؟ مافیای اصلاح طلبان در سینما برای مبارزه با قانون، می خواستند قوه قضائیه را از حوزه هنر و سینما خلع ید کنند.
سوم؛ یادمان نرود که کدام سینماگران از «منشور هنر متعهد» دفاع کردند. اگر سکولارها «شوالیه» داشتند، اصولگرایان نیز «سلحشور» داشتند. («شوالیه» و «سلحشور» معنایی مترادف با یکدیگر دارند.) چه هنرمندان بسیاری که در آن غوغای عصر اصلاحات، همان هنگام که اقتدار قانونی دادگستری برای مبارزه با اباحه گری فرهنگی تضعیف می شد، سلحشورانه و دلیرانه به «منشور هنر متعهد» وفادار ماندند. در برابر آن موج سهمگین اباحه گری، رویاروی «مکتب سینماگران سیاه» و مقابل «مافیای سینمای ایران» ایستادند و حتی برای جذب مخاطب، تن به حیله های مشتی سینماگر سکولار ندادند. «فرج الله سلحشور» یکی از سخنگویان برجسته «هنر متعهد» در عصر اصلاحات بود که منشورش را امام خمینی(ره) چنین ترسیم کرد: «تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده، اسلام ناب محمدی(ص)، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت ها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه داری مدرن و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی درد، و در یک کلمه اسلام آمریکایی باشد.» سلحشور از رهگذر جنجال ها و هیاهوها و تبلیغات رسانه ای به شهرت نرسید، بلکه گام به گام با اخلاص پله های ترقی را پیمود تا میراثی ارزنده بیافریند و پخش سریال «یوسف پیامبر» اوج طلوع دلنواز یک هنرمند قرآنی بود.
از این رو، «ولی امر مسلمین جهان» که سرآمد هنرشناسان و زیباشناسان هستند، در اقدامی نادر و برای تجلیل از هنر متعهد، عوامل ساخت سریال را به حضور پذیرفتند تا بر تلاش و اخلاص سلحشور و همکارانش قدر بگذارند.
چهارم؛ یادمان نرود که مافیای سینما مدام علیه هنرمندان متعهد توطئه می کند. این مافیا، یک تکه از پازل اصلاح طلبان است که همچنان به حیاتش ادامه می دهد و برای تحقق اهداف سیاهش می کوشد تا همه را بازی دهد. برای همین، گاهی نهادها و شخصیت هایی که از آنان انتظار نمی رود، ناخواسته در زمین مافیا توپ می زنند. همان مافیایی که «تهمینه میلانی» را از زندان نجات داد، حالا در خیال زندانی کردن «فرج الله سلحشور» است؛ چون او بارها در برابر آنان ایستاد و علیه فساد در سینما سخن گفت. مثلا وقتی «خانه سینما» در مسیر اجرای پروژه «مبادلات مردم به مردم» وزارت خارجه آمریکا قرار گرفت و مدیران ضد ایرانی «سینمای هالیوود» را به ایران آورد،سلحشور به میدان آمد و گفت «مافیای سیاسی و اقتصادی سینمای ایران را افشا می کنم.» همین کافی بود تا با شکایتی او را به «دادسرای کارکنان دولت» فراخوانند، برای اینکه بفهمد قبل از هرگونه افشاگری باید عواقب سخنانش را بداند! سپس رسانه های اصلاح طلب، مانند روزنامه «اعتماد»، پروژه ترور شخصیت کارگردان «یوسف پیامبر» را کلید زدند و رسانه های ضدانقلاب خارج کشور نیزبه سرعت با آنان هم داستان شدند، اما نزد مافیا انگیزه های پنهانی قدرتمند دیگری هم وجود داشت. «سید حسن نصرالله» به سلحشور می گفت شما خباثت اجداد بنی اسرائیل را به زیبایی فاش کردید و براساس ارزیابی «وزارت امور خارجه ایران» نیز پخش سریال «یوسف پیامبر» سبب اقبال فراوان جهانیان به انقلاب اسلامی شده است. ناگهان چهره ای ناشناس علیه سلحشور به میدان آمد و مدعی شد که ایده فیلمنامه «یوسف پیامبر» از آن اوست. او ابتدا در دادسرای کارکنان دولت شکایت کرد، اما قرار منع تعقیب سلحشور صادر گشت. سپس به قرار اعتراض کرد و پرونده برای اظهارنظر به دادگاه ارجاع شد؛ دادگاهی که باید متعرض رای آن شویم چون با تشکیل «هیئت کارشناسی» در واقع به ماهیت پرونده ورود کرد؛ در حالی که فقط باید درباره قرار «منع تعقیب» اظهارنظر می نمود، اما از چارچوب صلاحیت خود خارج شد. هیئت کارشناسی ای که باید متعرض به شأنیت و عملکرد آن شویم، چون استدلال های عجیب و غریبی علیه سلحشور ساخت و شگفت انگیزتر از همه کسی استفاده از عنوان «رئیس هیئت کارشناسی» (در عالم حقوق عنوانی با نام «رئیس» هیئت نداریم) هم به جای وکیل مدافع شاکی نشست و هم به جای قاضی. او در «خبرگزاری شهر» (وابسته به شهرداری تهران) علیه سلحشور یک جنگ روانی گسترده راه انداخت و به دروغ گفت که کارگردان سریال «یوسف پیامبر» به ۳ سال زندان و ۱۵ میلیارد ریال جریمه محکوم شد! (۱) وقتی در مقام تصحیح این اظهارات بی پایه برآمد، کار را خرابتر کرد و گفت که من فقط قانون را شرح داده ام،(۲) در حالی که وظیفه کارشناس فقط اظهارنظر فنی درباره مسائل تخصصی آن صنف است، نه شرح قانون و صدور حکم به جای قاضی- رای غیرقطعی دادگاه – که از قضاء دوباره به دادسرا جهت تحقیقات ارجاع شده است – توسط شاکی در اختیار خبرگزاری «ایلنا» (ارگان رسانه ای اصلاح طلبان) قرار می گیرد و «ایلنا» هم در اقدامی غیرقانونی با نشر نسخه ای از دادنامه، خبر محکومیت کارگردان «یوسف پیامبر» را اعلام کرد (۳) پس از آن یک پروژه هماهنگ رسانه ای کلید خورد تا برای ترور شخصیت سلحشور، از او چهره یک «سارق هنری» را بسازند. سایت «تابناک» پروژه خود را به جایی رساند که با انتشار یادداشتی در حمایت از شاکی، «ذات سلحشور» را خراب دانست؛ مثل ذات حاکمان معبد آمون. (۴) رسانه هایی که پیاپی به دروغ دم از حقوق شهروندی می زنند، برخلاف نص صریح قانون، رای غیرقطعی دادگاه را منتشر می سازند.
پنجم؛ یادمان نرود که «ترور شخصیت» بخشی از پروژه جنگ نرم است؛ مثل ترورهای آکادمیک، اما پروژه ترور شخصیت کارگردان سریال «یوسف پیامبر» پیش از آنکه او را به دام بیاندازد، طراحانش را گرفتار کرد.
عضو هیئت کارشناسی ، خود متهم به استفاده از عنوان رئیس هیئت کارشناسی و نشر اکاذیب علیه کارگردان «یوسف پیامبر» است، رسانه های اصلاح طلب، خود متهم به سرپیچی از نص صریح قانون و در مظان اتهام ایراد تهمت و افترا به سلحشور هستند. رای غیرقطعی دادگاه، متضمن ایراداتی است که نقض آن هم ضروری و هم محتمل به نظر می رسد. این فرجام جنگ نرم «شوالیه های سکولار» با «سلحشور مسلمان» است. گرچه هر پروژه جنگ روانی، دیر یا زود، دست طراحانش را رو می کند، اما این بار خیلی زود چنین اتفاقی افتاد.
یادداشت ها:
۱- «سلحشور به ۳ سال زندان و ۱۵ میلیارد ریال محکوم شد»، خبرگزاری شهر، ۱۲ خرداد ۱۳۸۹، کد خبر: ۱۷۴۸۱
۲- «توضیح رئیس هیئت کارشناسی پرونده سلحشور»، خبرگزاری شهر، ۱۳ خرداد ۱۳۸۹، کد خبر: ۱۷۵۵۹
۳- «سلحشور در دادگاه محکوم شده است»، خبرگزاری ایلنا، ۱۵ فروردین ۱۳۸۹، کد خبر: ۱۱۵۱۸۳
۴- «کارگردانی که حاکم معبد آمون شده بود»، سایت تابناک، ۴ اردیبهشت ۱۳۸۹، کد خبر: ۹۴۵۹۲

نوشته شده توسط در تاریخ سه‌شنبه, 22nd ژوئن 2010 | ۱۰۹۵بازدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.