فلسفه بعثت نبوی با تأکید بر نهجالبلاغه
لعیا هاشمی اقدم
اشاره:
خداوند پیامبران را برای هدایت بشر به روی زمین و به میان انسانها فرستاده است. بیشک یگانهی پیامبران الهی حضرت محمد صلیالله علیه و آله است که کار سلسله پیامبران را به اتمام رساند و توانست به عنوان آخرین پیغامبر الهی به روی انسان دریچههایی بگشاید که تاکنون گشوده نشده بود. اینکه اهداف نبوت به معنای اعم، و نبوت پیامبر اسلام از نقطه نظر امام علی علیهالسلام در نهجالبلاغه به معنای اخص چه بوده است، موضوع اساسی این مقاله است.
تحلیل فلسفه نبوت جز از طریق نظریهپردازی و مطالعه دقیق قرآن و نهجالبلاغه امکانپذیر نیست. از این رو در این مقاله کوشیدهایم موضوع نبوت و اهداف آن را با بهرهگیری از روش توصیفی و پدیدارشناختی مورد توجه قرار داده، آن را از لابهلای آثار معتبر و با تأکید بر کتاب شریف نهجالبلاغه استخراج نماییم. هدف اصلی این مقاله شناخت و شناساندن فلسفه پیامبری است.
در نهجالبلاغه مطالب زیادی درباره پیغمبری و پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله آمده است. امیر مؤمنان از زوایای مختلف به بررسی این دو موضوع پرداخته است. کمتر صفحهای از نهجالبلاغه میتوان یافت که نام و یادی از پیامبر نشده باشد و نیز کمتر صفحهای میتوان یافت که به طور مستقیم یا غیرمستقیم درباره نبوت مطلبی نیامده باشد. از این جهت یکی از مهمترین منابع برای شناخت اهداف نبوت، نهجالبلاغه است. زیرا علی علیهالسلام هم آموزههای اساسی اسلام را بهخوبی میشناسد و هم زمان بعثت را بهخوبی درک کرده و آن را کاویده است. از این رو شناخت آن عصر از دیدگاه امام علی علیهالسلام کمک زیادی به فهم اهداف نبوت میکند.
اولویت علی علیهالسلام در شناخت اهداف نبوت
حقیقت آن است که کسی میتواند به حقیقت نبوت پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله پی ببرد که عمری با آن حضرت بوده باشد. علی علیهالسلام کسی است که در تمام مراحل حیات پیامبرانه محمد صلیالله علیه و آله حضوری فعال داشته است. از این جهت به بهترین وجه میتواند هم معرف شخصیت پیامبر و هم پیامبری آن حضرت باشد. علی علیهالسلام در نهجالبلاغه خود را جزو کسانی میداند که در درون خانه پیامبر حضور داشته است. از این جهت اولویت شناخت وی را ویژه خودش میداند زیرا کسانی که در خانه او هستند بهتر از دیگران موجودی آن خانه را میدانند. از این جهت فرمود: «نحن الشعار و الاصحاب و الخزنه و الابواب؛ ماییم آل پیامبر و یاران او، و ماییم خزانهداران و درهای معارف الهی»۱ و بعد فرمود: اگر کسی از طریق ما پیامبر را بشناسد صحیح خواهد بود، اما اگر از راه دیگری بشناسد به سان کسی خواهد بود که از راه پنجره وارد خانه شده است؛ چنین شخصی دزد خوانده میشود.۲ این سخن علی علیهالسلام ترجمان آیه قرآن است که فرمود: «و أتوا البیوت من ابوابها (بقره،۱۸۹)؛ به خانهها از درها وارد شوید.»
ادخلوا الابیات من ابوابها
و اطلبوا الاغراض فی اسبابها
از آنجا که امیرالمومنین علیهالسلام از حدود ۱۰ سالگی تا پایان عمر پیامبر صلیالله علیه و آله در تمام صحنهها با آن حضرت بوده لذا خود را در شناخت و شناساندن پیامبر بر دیگران مقدم میداند. چنانکه در این زمینه میفرماید: «بار خدایا، من اولین کسی هستم که دعوت پیامبر را شنیدم و پاسخ مثبت دادم و در نماز رسول خدا کسی بر من پیشی نگرفته است.»۳ درباره همراهی با آن حضرت در جنگها و مبارزات میفرماید: «به خدا سوگند که من در زمره پیشتازان این حرکت بودم تا آن زمان که جبهه دشمن تار و مار شد و دشمنان گریختند؛ بیآنکه کمترین ضعف یا ترسی داشته باشم.»۴ امیرمومنان رابطه تنگاتنگ خود با پیامبر را چنین ابراز میکند:
«ای رسول خدا، پدر و مادرم به فدایت! نه با مرگ دیگران، که تنها با مرگ تو رشته رسالت گسست و نزول وحی و خبرهای آسمانی بریده شد. هم آن گوهر یگانهای که با فقدانت دیگر هیچ غمی گران نیاید و هم آن پرتو گسترده که در سایهات همه کس جایگاهی برابر یابد.»۵
زمان ظهور پیامبر اسلام از نظر علی علیهالسلام
امیرالمومنین علیهالسلام در خطبهای به تشریح موقعیت زمان بعثت حضرت رسول پرداخته و اوضاع آن زمان و ویژگیهای آن عصر را برشمرده است که ذیلاً به گزیدهای از آنها اشاره میکنیم:
۱- مردم عصر بعثت به بدترین دین گردن نهاده بودند و در بدترین خانهها به سر میبردند.
«همانا خداوند (محمد صلیالله علیه و آله) را به عنوان هشدار دهنده به جهانیان و امین وحی و قرآن مبعوث کرد. در حالی که شما، ای تودههای عرب، تکیه بر بدترین دینهای جهان داشتید و در بدترین دیار میزیستید.»۶
درباره بدترین دین باید به این نکته اشاره شود که ملاک برتری یا بدتری دین در چیست؟ برای دین برتر مهمترین ملاکی را که میتوان در نظر گرفت این است که با فطرت و عقل و منطق سازگار باشد تا بتواند در وضعیتها و زمانها و مکانهای مختلف همچنان پاسخگوی نیازهای بشری باشد و آدمی نیز به آن نیازمند باشد. عکس این امر نیز بیان کننده دین بدتر است. با اضافه کردن این نکته که هرگاه امور مقدس دین برساخته ذهن و دست آدمیان باشد، به یقین آن دین جزو دینهای بدتر خواهد بود. در زمان ظهور پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله مردم به بدترین دین گردن نهاده بودند، زیرا امور مقدس آن مانند هبل را با دست خود ساخته بودند و سپس بدان تقدس بخشیده بودند و او را در مرتبه اعلا قرار میدادند و شعار «اعل هبل» سر میدادند. اما بدترین خانه از آن جهت گفته شده که در عرف مردم «خانه» جایگاهی است که آدمی با قرار یافتن در آن خستگی روحی و جسمی خود را در آن به در میکند؛ اما در خانهای که اعضای آن در جنگ و جدال و نزاع با یکدیگر باشند، هرگز بوی خوشی و راحتی جسمی و روحی به مشام نخواهد رسید. علاوه بر این بد بودن همسایگان نیز میتواند خانه را آشفته سازد؛ چه، خانهای میتواند محل امن و آرامش و راحتی باشد که از همسایگان امین برخوردار باشد، اما در زمان ظهور پیامبر خانههای مردم هم از درون دچار نزاع بودند و هم مردم از همسایگان در هراس و عذاب بودند. چنانچه امیرالمومنین میفرماید: «در بهترین مکان (مکه)، به سر میبردند، ولی نسبت به هم بدترین همسایگان بودند. سرمه چشمشان اشک، و خوابشان بیخوابی بود.»۷
۲- حاکمیت جهل و نادانی و صدرنشینی نادانان و تحقیر عالمان. از نشانههای جوامع پیشرفته ارج نهادن به دانایان و صدرنشینی آنان است و جهل و جاهل پروری مهمترین شاخصه جامعه عقب مانده است. چه، در میان مردم این منطقه صدرنشینی و قدربینی از آن جهال و نادانان بود، نه عالمان و دوراندیشان. به همین دلیل است که علی علیهالسلام جامعه عصر بعثت را نکوهش میکند و به این ویژگی جامعه عقبمانده اشاره مینماید و میفرماید: «آنان در سرزمینی به سر میبردند که بر زبان عالمان لجام بسته بودند و جاهلان بر صدر نشسته بودند.»۸
البته قدربینی جاهلان و کم ارج نهادن به عالمان ثمره خود را هم در عرصه نظر و هم در صحنه عملی زندگی نمایان میسازد. عدم برخورداری از حکمتهای آموزنده و عدم رواج سخنان عبرتآموز و استفاده از اطعمه و اشربه آلوده از نشانههای جوامع عقبمانده است.
امیرالمومنین با اشاره به این نکته میفرماید: «خداوند، محمد (صلیالله علیه و آله) بیم دهنده جهانیان، و امین وحی و کتاب خود، مبعوث کرد و شما گروه عرب در بدترین آیین و بدترین جاها به سر میبردید. در میان سنگلاخها و مارهایی که (از هیچ صدایی نمیرمیدند) اقامت داشتید، آبهای گندیده را میآشامیدید و غذاهای خشن میخوردید و خون یکدیگر را میریختید.»۹
آن حضرت درباره نادانی و کمتوجهی مردم عصر ظهور میفرماید: «خداوند محمد (صلیالله علیه و آله) را در اوضاعی مبعوث کرد که هیچ یک از اعراب کتابی نمیخواند و داعیه پیامبریاش نبود. پس آن بزرگمرد مردم را به پیش رهبری کرد و در جایی سزاوار مقامشان داد و به اوج سعادت و نجاتشان رسانید و بهرهگیری از سرنیزه و در آماج نشاندن دشمن را در روندی درست قرار داد و زیرساخت جامعهشان را استواری بخشید.»۱۰
۳- عبادت و پرستش بتها به جای خدای واحد. وقتی در جامعهای که عقل از جایگاه مناسبی برخوردار نباشد، عقاید و اندیشههای مردم اصلاح نمیشود و هیچ عنصری در صدد نقد آنها بر نمیآید و اعتقادات دینی با نیازهای فطری آدمیان منطبق نمیشود و مردم به انتخاب بدترین دین و ستایش و پرستش بدترین معبودها میپردازند. از نظر علی علیهالسلام عصر ظهور پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله دارای چنین ویژگی بود و مردمان به پرستش بتها میپرداختند: «خداوند محمد (صلیالله علیه و آله) را مبعوث کرد تا مردم را از پرستش بتها به پرستش خودش و از اطاعت شیطان به اطاعت خودش سوق دهد.»۱۱
۴- مردم رهگمکرده و حیران و سرگردان بودند. نتیجه طبیعی و منطقی عدم حضور رسولان باطنی در افکار و اذهان مردم، و رسول ظاهری در اجتماع بشری سرگردانی و حیرانی آنها است؛ چه، عقل درون (رسول باطنی) و پیامبر بیرونی هدایتگر آدمی در حیات دنیویاش هستند. در دیدگاه علی علیهالسلام با توجه به وضعی که در مردم جزیره العرب پیش آمده بود هیچکدام از این دو عنصر ارج و قدر لازم را نمیدیدند؛ لذا مردم در حیرت و سرگردانی به سر میبردند.
آن حضرت در اشاره به این مطالب میفرماید: «و من بر این حقیقت گواهم که محمد(ص) بنده و فرستاده خداست. او را در اوضاعی مبعوث کرد که مردم با سختیها درگیر و بر امواج سرگردانی سوار بودند، رشتههای تباهی به سقوطشان میکشاند و زنگار گناه قفلی بر دلهاشان زده بود.»۱۲
در جایی دیگر در وصف عصر جاهلیت و زمان ظهور پیامبر فرمود: «فهم فیها تائهون حائرون جاهلون مفتونون؛ مردم در عصر جاهلیت سرگردان و حیران و نادان و گرفتار بودند.»۱۳
همچنان که گفتیم حیرت و سرگردانی مردم عللی دارد که امیرالمومنین علیهالسلام نیز به برخی از آنها اشاره میکند و میفرماید: «خداوند پیامبر را زمانی فرستاد که مردم به فتنههای بسیار مبتلا بودند که در آن ریسمان دین پاره شده، ستونهای ایمان و یقین متزلزل گشته بود.»۱۴ در چنین وضعیتی است که چراغ هدایت خاموش و تاریکی گمراهی همه را در بر میگیرد. «فالهدی خامل و العمی شامل.»۱۵
زمان رسالت پیامبر زمانی بود که مردم هیچ حرمتی را رعایت نمیکردند و به اهل دانش و حکمت نیز وقغی نمینهادند: «در پی گمراهی ظلمتزای جهل مسلط و جفای خشک و خشن، خداوند به وسیله او، اقصای زمین را روشنی بخشید؛ در حالی که مردم هیچ حریمی را حرمت نمینهادند، حکما را در میانشان ارجی نبود، در رکود فرهنگی میزیستند و با کفر راهی مرگ میشدند.»۱۶
امیر مومنان وضعیت عصر جاهلی را به گونه دیگری نیز آشکار کرده است و آن عصر را به آخرالزمان تشبیه کرده است که در آن ظلمت و جهل، عنصر اصلی آن بود و از روشنایی و هدایت و کتاب مقدس و ایمان و خدا خبری و اثری در میان نبود: «پس آنگاه خدای سبحان محمد(ص) را که درود خدا بر او و خاندانش باد، در اوضاعی به حق مبعوث کرد که دنیا به پایان خود نزدیک میشد و طلیعه آخرت روی مینمود. شادی زندگی دنیا در پی درخششی که به تیرگی میگرایید و مردم در روندی خشونتآمیز دچار جنگ و درگیری بودند. دوران دنیا سر آمده بود، نشانههای تحولش نزدیک و نزدیکتر میشد و مردمش در سراشیبی زوال بودند. حلقههایش میشکست و شیرازهاش میگسست، پرچمها میپوسید، زشتیهای دنیا یکی پس از دیگری نمایان میشد و زمان آن کوتاه بود. آری، خداوند در چنان اوضاعی او را وسیله ابلاغ رسالت خویش و موجب کرامت امت، بهاران اهل زمان، برتری یاران و شرف یاوران حضرتش قرار داد.»۱۷
وقتی پیامبر اسلام به رسالت مبعوث شد زمان نسبتاً زیادی از بعثت آخرین پیامبر الهی گذشته بود و از پیامبر بعدی خبری نبود. از این دوره با عنوان «فترت» یاد میکنند که مردم هم از نعمت پیامبری و هم از نعمت فرهنگ مکتوب و شفاهی محروم بودند. امام علی علیهالسلام در گزارش خود از عصر جاهلیت به این نکته تفطن کرده و فرموده است: «خداوند در هنگامهای رسالتش بخشید که جریان نهضت رسولان به رکود دچار آمده بود؛ تلاش زندگی، روندی انحرافی داشت و امتها به کندذهنی گرفتار بودند.
اما بعد، بیتردید خدای سبحان هنگامی محمد را –که درود خدا بر او و بر خاندانش باد- بر انگیخت که هیچ عربی کتابی قرائت نمیکرد، و وحی و نبوت را مدعی نبود. پیامبر در چنین جوی با یاری کسانی که سر به فرمانش داشتند، به پیکار با عصیانگران برخاست و با پیشگیری از فرود آمدن فاجعهای ویرانگر و محتوم، همگان را به سوی ساحل نجات پیش راند. در حرکتش، با حرکتلنگان مدارا داشت و چندان درنگ میکرد که پاشکستگان را نیز به منزل برساند، جز تبهروزانی که خیرشان را هیچ امیدی نبود، تا سرانجام همه را راه رستگاری نمود و انسان را در پایگاهی فراخور جای داد. چنین شد که سنگ آسیابهای جامعهشان به گردش در آمد و نیزههاشان راست شد (و کجزینها در راستای جهاد افتاد).»۱۸ در این عصر بود که پیامبر صلیالله علیه و آله به پا خاست و با تمام وجود با عناصر جاهلیت مبارزه کرد و در راستای توحید، با تمامی نیزههای ارتجاع و انحراف به جهاد برخاست.
علی علیهالسلام برای پیامبر اوصاف زیادی را به کار برده است. از مهمترین ویژگی نبوت آن حضرت شبههزدایی است. علی علیهالسلام در نهجالبلاغه در توصیف شبهه فرموده است: «شبهه را از آن جهت شبهه گفتهاند که شبیه به حق است.»۱۹ همین امر باعث میشود که آدمیان راه معرفت را از دست بدهند و نتوانند حق و باطل را تشخیص دهند. عصر جاهلیت عصری است که شبهات در آن حکمفرماست. پیامبر به ظهور میرسد تا به این شبهات پایان دهد.
علی علیهالسلام درباره این ویژگی و کارکرد نبوت پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «گواهی میدهم که محمد بنده و فرستاده خداست، او را با دین بلند آوازه و نشانه برگزیده و کتاب نوشته و نور درخشان و پرتو تابان و فرمان آشکار و آشکار کننده حق از باطل فرستاد، تا شبهات را بزداید و با دلیل و برهان حجتآوری کند و با آیات هشدارشان دهد.»۲۰
از نظر علی علیهالسلام پیامبر کسی است که انسانهای شبههزده و فتنهزده را بهخوبی میشناسد. از این جهت بهسان پزشکان دوره به سراغ بیماران رفته آنان را از این وضعیت نجات میدهد. مطب محمد صلیالله علیه و آله جایگاه و پایگاه خاصی ندارد بلکه آن حضرت به هر محل و مکانی که میرسد آنجا مطب میزند و به درمانگری مشغول میشود. علی علیهالسلام فرمود: «(پیامبر خدا صلیالله علیه و آله) پزشکی است سیار که با طب خویش همواره به گردش میپردازد و مرهمها را به خوبی آماده ساخته و به هنگام نیاز آنها را به کار میبرد.»۲۱
پیامبر اگر پزشک دورهگردی است، در عین وجودش امان الهی است که مردم در سایه آن میتوانند از خطرات زمینی و آسمانی در امان بمانند. در روایات اسلامی پیامبر به امان الهی بودن ستوده شده است. از این جهت میتوان گفت که از دیگر هدفهای خداوند از ارسال محمد صلیالله علیه و آله قرار دادن امان الهی در میان مردمان است. از آنجا که رحمت خداوند بر غضب او غلبه دارد، لذا در جریان آفرینش آدمیان و سایر مخلوقات، اسباب و وسایلی قرار داده تا زمینه کسب رحمت الهی فراهم گردد. از جمله این زمینهها میتوان به پیامبر اسلام و سایر اولیای الهی اشاره کرد که هر جا نزول اقامت کنند، باران رحمت الهی را با خود به همراه میآورند و مردمان را از عنایات الهی برخوردار و بهرهمند میسازند. امیر مومنان با اشاره به امانتهای الهی میفرماید: «در روی زمین دو امان از عذاب خداوند وجود دارد که یکی از آنها از دست رفته و (مدتش تمام شده است) پس خداوند امان دیگری را برای شما فراهم کرده است، بدان امان چنگ زنید؛ اما آن امانی که مرتفع شده رسول خدا صلیالله علیه و آله است و آن امانی که باقی مانده طلب آمرزش از خداوند است. خداوند به این دو امان چنین اشاره کرده است: «و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم، و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون» (انفال،۳۳)؛ «خدا تا تو در میان آنها هستی عذابشان نخواهد کرد و نیز مادامی که آمرزش میجویند به عذابشان دچار نخواهد کرد.»۲۲
اهداف نبوت
امام علی علیهالسلام در نهجالبلاغه اهداف پیامبری را به قرار زیر برشمرده است:
۱-احیای فطرت و بر انگیختن عقل انسانها.
علی علیهالسلام در یکی از خطبههای نهجالبلاغه فرمود: «ذات وارسته خداوندی از فرزندان پیامبرانی برگزید و بر پایه وحی از ایشان پیمان گرفت و تبلیغ رسالت الهی را ،به عنوان امانت خویش، به آنان سپرد. و این گزینش در حالتی انجام یافت که بیشتر خلق خدا پیمان الهی را دگرگون کرده بودند. آنان در حق او به جهالت گرفتار آمده، بتان را به عنوان رقیبانش گرفته بودند، و این شیطانها را فرصتی دلخواه بود تا آدمیان را از شناخت حق بازدارند و رشته پیوند بندگیشان را با خدا بگسلند. چنین بود که خداوند فرستادگانش را در میان آنان برانگیخت و پیامبران خود را پی در پی به سویشان گسیل داشت، تا میثاق فطرت توحیدی را از آنان مطالبه کنند و نعمتهای از یاد رفته خداوندی را فرا یادشان آرند و با تبلیغ حقایق توحیدی احتجاج کنند و عقلهای مدفون را رستاخیزی فراهم آرند؛ و آیههای دقیق و سنجیدهای را در خداشناسی (از سقفی که برفراز سرشان افراشته، فرشی که زیر پایشان گسترده، اسباب زیستی که ماندگاریشان را بایسته است، اجلهای که فرو افکندن به مغاک فناشان را به کمین نشسته است، عوارض گوناگونی که پیر و فرسودگیشان را سبب میشود و پیشامدهای روزگار که پی در پی بر سرشان فرو مییزد) برایشان به نمایش گذارند.
بدین سان، خدای سبحان هرگز خلق خویش را بیپیامبری رسالتیافته، کتابی فرودآمده، برهانی الزامآور و راهی روشن و استوار، واننهاده است. (در هر دورانی) پیامآوران و رسولانی را به یاری ایشان گسیل داشته است که با اندک بودن یاران و انبوهی و قدرت مخالفان، در بهسامان کردن رسالتشان هرگز کوتاهی نکردند. چه از پیشآمدگانی که رسولان بعد از خود را روشن و با نام معرفی میکردند و چه پسینآمدگانی که رسول پیشین آنان را شناسانده بودند.»۲۳
۲- هشدار برای آدمیان. امام علی علیهالسلام ارسال رسل و انزال کتب را ابزاری برای هشدار دادن به انسانها دانسته است: «این سخنان را بهحق به شما میگویم که برای آگاهی و بیداریتان، عبرتها، بیپرده رخ نمودهاند. هشداری نیست که به شما داده نشده باشد، و پس از فرشتگان جز انسان تبلیغ کنندهای نیست.»۲۴
۳- احیای توحید و اجرای عدالت. خدا از ارسال پیامبر دو هدف عمده داشت: یکی دعوت به توحید و دیگر اجرای عدالت اجتماعی، از دیدگاه امیرالمومنین علیهالسلام مبعوث کردن پیامبران به خاطر این بود که دو هدف یاد شده تحقق بیابد.
آن حضرت در این زمینه میفرماید: «…تا اینکه سرانجام خداوند سبحان، محمد فرستاده خود را –که درود خدا بر او باد- برای تحقق وعدههایش و به انجام رساندن سلسله پیامبری، مبعوث کرد، تا در حالی که از تمامی پیامبران پیشین، برایش پیمان گرفته بود و او به ویژگیهای پر آوازه بود و سرزمینی گرانقدر زادگاهش.»۲۵ امیرالمومنین در نهجالبلاغه به دو هدف یاد شده در جاهای مختلف اشاره کردهاند. از جمله درباره برقراری توحید که یکی از اساسیترین اهداف پیامبران الهی است میفرماید:
«خداوند در هنگامی رسالتش بخشید که جز این رسالت به رکود انجامیده بود و چخماق زبانها آتش جنگ بر میافروخت. پس او را پیگیر راستین راه رسولان ساخت و به او جریان وحی را پایان بخشید و چنین بود که در راستای توحید، با تمامی نیروهای ارتجاع و انحراف به جهاد برخاست.»۲۶ و پس از ۲۳ سال مبارزه پرچم توحید و یکتاپرستی را برافراشت. درباره عدالت گستری آن حضرت میفرماید:
«حضرتش هر تقواپیشهای را امام و هر هدایتجویی را بینش است. چراغی است درخشان، شهابی است با نوری خیره کننده و درخشش چخماقی است ظلمتسوز. سیرهاش تعادل، سنتش تکامل، سخن وی مرزگذار، و داوری حضرتش عدل تمام است.»۲۷
هدف دیگری که امیرالمومنین از ارسال حضرت رسول خدا صلیالله علیه و آله به دست میدهد، این است که خداوند خواست با ظهور محمد صلیالله علیه و آله کینههای رایج در بین مردم را از بین بردارد: «خداوند، با او کینهها را دفن کرد و آتشها را خاموش ساخت. بیگانگانی را پیوند برادری داد، و خویشاوندانی را پراکند. با او عزتهای ناروا را به ذلت و ذلتهای نابجا را به عزت بدل کرد.»۲۸
این سخن علی علیهالسلام در واقع ترجمان آیتی است از قرآن که فرمود: «و کنتم علی شفا حفره من النار فانقذکم منها؛ (آل عمران،۱۰۳)؛ شما بر لبه پرتگاه آتش بودید و او شما را از آن نجات داد.»
درباره بند اخیر سخن علی علیهالسلام در نهجالبلاغه درباره تفسیر انقلاب اسلامی پیامبر صلیالله علیه و آله چنین میخوانیم: «سوگند به خداوندی که او را بهحق برگزیده است، شما همگی در هم میشوید و سپس یک بار دیگر غربال میگردید و بهسان آمیزه محتوی دیگی جوشان زیر و زبر میشوید تا فراآمدگان فرو روند و فروماندگان فراز آیند، پیشتازان منزوی پیش افتند و فرصتطلبان پیشافتاده بازپس رانده شوند.»۲۹
۴- درمانهای دردهای روحی،روانی بشر. پیامبر از نظر علی علیهالسلام بیشک حاذقی است که دردهای روحانی بشر را درمان میکند:
«او پزشکی است که با ابزار و وسایل درمان در پی بیماران میگردد. مرهمهایش را با ضوابطی خدشهناپذیر آماده ساخته، داغ و درفشهایش را به کمال گداخته، تا آنها را بر حسب نیاز برای درمان قلبهای کور، گوشهای کر و زبانهای لال، به کار گیرد. با داروهای کارآمدش، جایگاههای از خود بیگانگی و پایگاههای سردرگمی را جستجوگر است که مردمش از پرتو هر حکمت محرومند و از درخشش چخماق هر دانش بینصیب، پس چهار پایان چراگاهان و سنگهای سخت کوهساران را مانندهاند.
خداوند او را با برهانی بسنده، پندی شفابخش و دعوتی جبران کننده، رسالت بخشید. با رسالتش، شریعتهای ناشناخته را شناساند، ریشه بدعتهای راه یافته در شرایع حق را بر کند و احکام را به تفصیل روشن ساخت. از این پس، هر که دینی جز اسلام بجوید، شقاوتش ثابت، پیوندش گسسته، سقوطش بسی سهمگین است؛ و جز رنجی بیکران و شکنجهای پر درد، سرنوشتی نتواندش بود.»۳۰
۵- تعدیل غرایز. خداوند پیامبر را فرستاده است تا بشر بتواند با کمک عقل به تعدیل غرایز توفیق یابد. علی علیهالسلام در این باره فرمود: «در چنین هنگام، مربیان الهی با نور وحی و برنامه صحیحی شرایط رشد و نمو را فراهم میسازند و انحرافات و تجاوزهای غرایز را تعدیل مینمایند.»
امیر مومنان درباره تعدیل غرایز فرمود: «آفریدگار، در آغاز آفرینش پیمانی به نام پیمان آفرینش یا میثاق خلقت و فطرت گرفت.» مقصود از این پیمان آفرینش چیست؟ مقصود این است که خداوند آفریدن غرایز مفید، با آمیختن سرشت انسانها با دهها اخلاق پسندیده از آنها پیمان فطری گرفت که پیرو غرایز و اخلاقیات نیک باشند. اگر دادن چشم، یک نوع پیمانگیری از انسان است که درچاه نیافتد، همچنین دادن حس خداشناسی، دادگری و… پیمانگیری است که خداشناس و دادگر شود. وظیفه پیامبران این است که مردم را وادارند که به پیمان خلقت عمل نمایند و پردههایی را که احیاناً به روی فطرت سایه میافکند، پاره کنند. از این لحاظ میگویند که اساس شرایع آسمانی را امور فطری تشکیل میدهند.»۳۱
پینوشتها:
۱- نهجالبلاغه، خ ۱۵۲٫
۲- «لا توتی البیوت الامن ابوابها، فمن أتاها من غیر ابوابها، سمی سارقاً»، همان.
۳- همان، ترجمه معادیخواه، ص ۱۴۹٫
۴- همان، ترجمه فیض الاسلام، خ۳۳، تهران، مرکز نشر آثار فیض الاسلام، بیتا.
۵- معادیخواه، عبدالمجید، فرهنگ آفتاب، معادیخواه، تهران، نشر ذره، ۱۳۷۲-۱۳۷۳، ص ۴۸۵۷٫
۶- نهجالبلاغه، ترجمه معادیخواه، ص۲۲۷٫
۷- همان، خ۲، نسخه فیض الاسلام، ج۱، ص۴۳٫
۸- همان.
۹- همان، نسخه فیض الاسلام، خ۲۶، ج۱، ص۹۲٫
۱۰- همان، ترجمهی معادیخواه، ص۴۹٫
۱۱- همان، ج۳، ص۴۴۶٫
۱۲- همان، ترجمه معادیخواه، صص۲۵۷-۲۷۶٫
۱۳- همان، نسخهی فیض الاسلام، ج۸، ص۴۳٫
۱۴- همان، ج۸، صص ۴۲-۴۳٫
۱۵- همان.
۱۶- فرهنگ آفتاب، ص۲۷۸۸٫
۱۷- همان، ص۲۶۴۰٫
۱۸- فرهنگ آفتاب، ص۲۷۸۷٫
۱۹- نهجالبلاغه، خ۴۲٫
۲۰- عزیزی، عباس، نهجالبلاغه موضوعی، تهران، انتشارات صلاه، ۱۳۸۴، خ۲، ص۱۴۸٫
۲۱- نهجالبلاغه موضوعی، خ۱۰۸، ص۱۴۸٫
۲۲- نهجالبلاغه، ترجمه معادیخواه، ص۴۱۰٫
۲۳- فرهنگ آفتاب، ترجمهی معادیخواه، ص ۴۸۴۵٫
۲۴ همان، ص۴۸۴۵٫
۲۵- نهجالبلاغه، ترجمهی معادیخواه، ص۲۰٫
۲۶- همان، صص ۱۵۱-۱۵۲٫
۲۷- همان.
۲۸- همان، ص۱۰۷٫
۲۰- همان، ص۳۳٫
۳۰- فرهنگ آفتاب، ص۲۳۵۶-۲۳۵۷٫
۳۱- سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، ۱۳۷۲، ص۲۱۷٫
منبع:www.ido.ir