آن‎چه باید درباره رابرت مرداک مالک فارسی‎وان و صدها رسانه دیگر دنیا بدانید
همه فرکانس های یک صهیونیست پولدار

 

روبرت، روپرت، رابرت، مردوخ، مرداخ، مرداک و یا هر چیز دیگری، نامش را هر طور می خواهید تلفط کنید، اصل داستان فرقی نمی کند؛ او هر وقت که بخواهد روی جریان رسانه ای جهان تأثیر می گذارد… .
حتی لازم نیست از دور هم دستی بر آتش داشته باشید، یک حساب سرانگشتی نشان می دهد راه‎اندازی شبکه ای ماهواره ای مثل فارسی‎وان آن‎قدر پول می خواهد که از عهده هر کسی برنیاید. راستی چه کسی حاضر است این همه پول هزینه کند و برای ایرانیان، یک شبکه ماهواره ای راه بیندازد که دیگر مجبور نباشند برای خواندن زیرنویس فیلم ها به زحمت بیفتند! اگر تا حالا گربه ای برای رضای خدا موش گرفته، «رابرت مرداک» هم همین‎جوری و برای پر کردن اوقات فراغت فارسی‎زبان های دنیا، شبکه‎اش را راه انداخته. این گزارش، مرور زندگی مالک فارسی‎وان و صدها رسانه دیگر دنیاست برای این که بدانیم او چطور از یک روزنامه معمولی در استرالیا به یکی از قدرت های رسانه ای جهان تبدیل شده و این که اصلا چرا فارسی‎وان؟!
درباره آدم های معروف همیشه داستان‎هایی نقل می شود که الزاما واقعی نیستند، گاهی پیازداغ داستان زندگی این آدم ها بیشتر و بیشتر می شود تا با جذابیت فوق‎العاده‎ای نقل شوند. درباره مرداک می گویند وقتی چند سال قبل به‎شدت بیمار شد، برخی رسانه ها به نقل از یکی از پزشکانش نوشتند که حتی احتمال مرگ او هم وجود دارد. هنوز خبر احتمال مرگ مرداک به اندازه کافی منتشر نشده بود که قیمت ها در بازار بورس انگلستان تغییر کرد و این هیچ دلیلی نداشت جز احتمال مرگ یک آدم خیلی خیلی پولدار. این ماجرا حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باز چیزی از قدرت مرداک کم نمی کند، برای نشان دادن نفوذ او در دنیا به اندازه کافی نشانه هست. اما واقعا این رابرت مرداک کیست؟!

جادوی سرب
آقای کیث مرداک و خانم الیزابت جوی گرین سال ۱۹۲۸ میلادی با هم ازدواج کردند. آن‎ها صاحب ۴ فرزند شدند: ۳ دختر و یک پسر که سال ۱۹۳۱ به دنیا آمد و اسمش را رابرت گذاشتند.
پدر خانواده، روزنامه نگار کهنه کاری بود که تجربه سال ها خبرنگاری برای بخش سیاسی روزنامه «عصر ملبورن» استرالیا را داشت. «مرداک» پدر که در تأسیس انجمن روزنامه نگاران استرالیا مشارکت کرده بود، سال ۱۹۳۳ سردبیر روزنامه سیدنی مورنینگ هرالد (Sydny Morning Herald) و بعدها مدیر گروه روزنامه ای هرالد اندویکلی تایمز (Herasd &weeklg Tims) استرالیا شد.
رابرت در سن ۱۰ سالگی با اصرار مادر به مدرسه «گیلانگ گرامر» فرستاده شد، ولی هرگز از تحصیل در این مدرسه راضی نبود.
او هرطور بود، دوره ۷ ساله مدرسه را طی کرد و البته در این مدت، بیشتر، روزنامه‎نگاری و حال و هوای چاپخانه، او را جادو کرده بود. رابرت نوجوان در مدرسه، مجله ای به نام«ایف» راه انداخت و این آغاز راهی بود که کمتر از ۶۰ سال بعد به راه‎اندازی بیش از ۵۰ روزنامه ختم شد. او که به بوی تند جوهر، صدای مهیب دستگاه‎های چاپ و فضای سنگنین محل کار پدرش عادت کرده بود، بعد ها جایی در مرور خاطرات دوران کودکی این‎طور گفت: «زندگی یک ناشر بهترین نوع زندگی در سراسر جهان است. وقتی بچه ها در معرض آن قرار بگیرند، بدون شک قادر نخواهند بود در مقابل جذابیت هایش مقاومت کنند.»
رابرت هم نتوانست در برابر جذابیت های روزنامه‎نگاری مقاوت کند و اولین کار جدی خود در حرفه روزنامه نگاری را در حین تحصیل در «دانشگاه آکسفورد» و در روزنامه «دیلی اکسپرس» در شهر لندن از سال ۱۹۵۰ شروع کرد. ۲ سال بعد و در ماه اکتبر اما پدرش مرد و تنها پسر خانواده، تحصیل در آکسفورد را موقتا نیمه‎کاره رها کرد و به استرالیا برگشت تا به‎عنوان ارثیه پدری، چرخ روزنامه «آدلاید نیوز» را بچرخاند. رابرت برای اداره روزنامه از همان ابتدا به شیوه خودش عمل می کرد و معتقد بود: «اگر شما می خواهید دستی در دنیای نشر و ارتباطات داشته باشید، باید فقط آدم خودتان بوده و متکی به هیچ کس دیگر نباشید و اجازه ندهید که عمل براساس روابط دوستانه، شما را وامدار دیگران کند.» این تئوری اساس زندگی او را شکل می داد و البته انگار خیلی هم تئوری بدی نبود، چون او توانست کمتر از ۲ سال بعد مالک همه بخش های روزنامه شود و بلافاصله بخشی از روزنامه «سیدنی قبل» را هم بخرد. زمان زیادی طول نکشید که هر دو روزنامه کوچک به سوددهی رسیدند. آن روزها مرداک جوان فقط ۲۳ سالش بود…

ورود به امپراتوری
سال ۱۹۵۸ را باید سال طلایی زندگی مرداک دانست. او سرمایه گذاری اندکی در روزنامه «ساندی تایمز» کرد و خیلی زود با سودی که به دست آورد، فهمید باید تا می تواند روزنامه بخرد! از این به بعد، هر روز باید منتظر خبری جدید از فعالیت های رسانه ای او بود. سال ۱۹۶۰ NSW یک روزنامه حومه شهری و همچنین Daily Miror در سیدنی و Truth در ملبورن را خرید. دو سال بعد هم تصمیم گرفت خودش را به روزنامه ها محدود نکند و به این ترتیب ۲۵ درصد سهام ایستگاه شبکه ۹ استرالیا در سیدنی و ملبورن و ایستگاه تلویزیونی Wollangong را به نام خودش سند زد.
۴ سال بعد یعنی در ۱۹۶۴ اولین روزنامه ملی استرالیا به نام TneAustralian را تأسیس و منتشر کرد و طی مدت کوتاهی روزنامه هایش، استرالیا را تحت سلطه خود گرفتند.
او که حالا چندین و چند روزنامه و شبکه تلویزیونی داشت، تصمیم گرفت چندتایی هم شرکت انتشاراتی داشته باشد و این کار را با خرید ۲۴ درصد شرکت انتشاراتی Wellington که بعدها منتقل و به بزرگترین شرکت رسانه ای «زلاندنو» تبدیل شد، آغاز کرد. هنوز جوهر قرارداد این خرید خشک نشده بود که توانست سهامش را تا ۴۹ درصد برساند.

به‎عنوان یک آمریکایی
تحصیل در آکسفورد و آمریکا کار خودش را کرد. او که در سال های دهه ۱۹۵۰ دیدارهای منظمی از آمریکا داشت، با آگاهی و دید ویژه ای نسبت به آمریکا بزرگ شده بود و زمانی که در آکسفورد به تحصیل اشتغال داشت، با پیچیدگی های «جنگ سرد» دست وپنجه نرم کرد. تا این‎که خیلی زود اعلام کرد زمان آن رسیده که موقعیت آمریکا را به‎عنوان یک قدرت فائقه جهانی به‎رسمیت بشناسیم. او به‎زودی دلباخته آمریکا به ویژه شهر «نیویورک» شد.
مرداک دنبال جای پایی در بازار رسانه ای آمریکا بود و واقعا چه کاری بهتر از خرید SanAntonioNews در سال ۱۹۷۳ می توانست چنین کمکی به او بکند.
در همین سال ها بود که The news of the world و روزنامه سان The Sun را به دست گرفت. این دو روزنامه، پایه های مطبوعات تابلوئید انگلیس محسوب می شوند. اما مرداک بیش از انگلستان دلباخته آمریکا بود و چشم به رسانه‎هایش داشت. برای همین هر طور بود، نیویورک پست (News York Post) و نیویورک مگزین (New York Magazin) را تصاحب کرد. او فقط برای News York Post مبلغ ۳۰ میلیون دلار و برای مجله های Newyork و Village Voice و New west حاضر شد مبلغ ۲۶ میلیون دلار بپردازد و میلیون‎ها دلار صرف خرید چندین نشریه دیگر کرد. مرداک پس از این، دامنه کارهای مطبوعاتی‎اش را به‎سمت آمریکا کشاند و سهام زیادی از چندین روزنامه آمریکایی را خریداری کرد. در اوایل ۱۹۸۰ بود که تصمیم گرفت به حضور خود در آمریکا ثبات بیشتری ببخشد. برای همین شرکت نیوز کورپروشین (News Corporation) را راه انداخت و از همان زمان بیشتر به‎عنوان مدیر این شرکت پرآوازه معرفی می شود. در طول مدت کوتاهی «نیوز کورپورشین» به یکی از سودآورترین شرکت های جهانی تبدیل شد؛ به‎طوری که تنها در سال ۲۰۰۲ مجموع درآمدهای آن به ۱۷ میلیارد دلار رسید.
مرداک سال ۱۹۸۵ تابعیت آمریکایی کسب کرد تا آزادی عمل بیشتری داشته باشد. در نتیجه خیلی زود توانست Herald American و چندین روزنامه پرتیراژ در شیکاگو را هم بخرد.
اما وقتی مرداک همه حواسش به خریداری و تصاحب رسانه های آمریکا بود، آیا می توانست از انگلستان غافل شود. البته که این اتفاق نیفتاد و سال ۱۹۸۱ تایمز The Times و ساندی تایمز Sunday Times را به‎عنوان روزنامه های مرجع انگلستان خرید و این آغاز دور جدید سلطه او بر رسانه های انگلیس بود.
مرداک خیلی زود یاد گرفت که باید چطور کار کند تا همه نسخه های روزنامه‎هایش فروش بروند و آموخت که برای مدیریت رسانه های خود از تمام ضربه ها استفاده کند. او در مدت کوتاهی توانست روزنامه «سان» را به یک نشریه جنجالی تبدیل کند. بدین ترتیب که به‎طور مرتب «صفحه سوم» روزنامه را به عکس‎هایی از زنان زیبا اختصاص می داد. از این جا بود که دیگر همه دنیا او را به‎عنوان یک صاحب رسانه شناختند.
مهم ترین اقدام مرداک راه اندازی شبکه تلویزیونی Fox در آمریکا بود. در اوایل دهه ۱۹۹۰ اقدام به توسعه امپراتوری رسانه ای خود در انگلستان و آسیا کرد و چندین شبکه ماهواره ای را خرید یا تأسیس کرد. مرداک مبلغ ۲۲۵ میلیون دلار برای خرید ۶۳ درصد از STAR TV و یک میلیارد دلار برای حق پخش فوتبال از شبکه Fox پرداخت کرد و در سال ۱۹۹۳ خدمات اینترنت Del Phi را نیز صاحب شد.
با این‎حال، کمتر کسی از فهرست دقیق رسانه ها و دارایی های او خبر دارد. از سال ۲۰۰۰ تاکنون او تا دل‎تان بخواهد، روزنامه و رادیو و تلویزیون ماهواره ای و کابلی خریده و فروخته که البته یکی از مهمترین همه آن‎ها، خرید ۹ درصد از کانال ۱۰ رژیم صهیونیستی است و همچنین خرید جنجالی یک شرکت در سال ۲۰۰۷. او در سن ۷۶ سالگی ۵ میلیارد دلار به مالکان «داو جونز» داد و این یکی را هم به فهرست اموالش اضافه کرد. مدیریت ۱۰۵ ساله خانواده بن کرافت بر داو جونز با پیشنهاد ولخرجانه مرداک به پایان رسید و به این ترتیب، تنها رقیب گروه رسانه‎ای رویترز هم در اختیار مرداک قرار گرفت.
در همه این سال ها مهمترین راز موفیقت مرداک این بود: روزنامه ها و شبکه های ورشکسته را بخر، جریان‎سازی کن و آن ها را هرطور شده، درست و حسابی بفروش! لطفا حواس‎تان به‎عبارت «هرطور شده» باشد تا بعد…

این سال ها
حاصل این‎همه تجربه و خرید و فروش در تمام این سال ها این است که مرداک دیگر بیشتر از هر چیزی به شبکه های ماهواره ای در سرتاسر دنیا فکر می کند. بر اساس آخرین آمار که البته خیلی هم به روز نیستند، او الان صاحب ۱۷۵ روزنامه، و ۶۰ شبکه تلویزیونی با ۱۳ زبان مختلف است و شبکه های او بیش از هر چیزی برای جوان ها برنامه‎ریزی می کنند. کسی درباره ثروت او اطلاع دقیقی ندارد. براساس طبقه بندی نشریه (Forbes) از ۴۰۰ آمریکایی پولدار در سال ۲۰۰۶، رابرت مرداک در رده ۳۲ است. اطلاعات موجود درباره نوع عملکرد، ثروت کنونی و حتی وضعیت خانوادگی‎اش تا حدی ضد و نقیض بوده و عمدتا در پرده ای از ابهام قرار دارند. برای نمونه در حالی‎که او در ردیف ثروتمندترین مردان جهان قرار دارد، اعداد و ارقامی که از میزان ثروتش ذکر می شوند کاملا متفاوت است. چراکه عده ای میزان سهام مرداک در هر یک از شرکت‎های مطرح را در افت و خیز دائمی می دانند که البته خود این نیز می تواند از شگردهای حرفه ای او باشد. فراموش نکنید که فقط روزنامه سان ۵ میلیون نسخه در روز می فروشد…

نفوذ یک پولدار
یک نفر با این همه پول و رسانه چقدر می تواند نفوذ داشته باشد؟! چند داستان از ماجراهای واقعی زندگی مرداک را بخوانید:
۱- سال ۱۹۸۶ مرداک انتشار الکترونیکی روزنامه های خود را در انگلیس، آمریکا و استرالیا آغاز کرد. این اقدام در انگلیس باعث شد تا ۶۰۰۰ کارمند رسانه‎های انگلیسی از کار اخراج شوند و این موضوع بهانه‎ای برای شورش سندیکاها بود که تا مدتی لندن را با بحران سیاسی مواجه کرد و به‎طور جدی محبوبیت مارگات تاچر نخست‎وزیر وقت را کاهش داد. این ماجرا به پرونده وایپنگ معروف است.
۲- آن‎طور که نیویورک تایمز گزارش داده در پاییز سال ۲۰۰۳، قانونی در کنگره به تصویب رسید که براساس آن، مالکیت شرکت ها بر تلویزیون های محلی که در ۳۵ درصد از منازل آمریکایی ها قابل‎دریافت است، محدود می شد. ایستگاه فاکس متعلق به مرداک تقریبا در ۳۹ درصد خانه ها قابل‎دریافت بود و این می توانست برای آن مشکل‎ساز شود. اما مرداک با استفاده از لابی های قوی ای که داشت، رایزنی‎هایش را آغاز کرد تا در پایان با حمایت کاخ سفید در جلسه ای که در یک نیمه شب برگزار شد، رهبران کنگره را راضی کرد که درصد به ۳۹ تغییر پیدا کند.
۳- مجله نیویورکر هم مدتی قبل در ویژه‎نامه ای درباره مرداک نوشت که چگونه وی در انتخابات شهرداری نیویورک در سال ۱۹۷۷ با حمایت از نامزدی که در نظرسنجی ها شکست خورده اعلام شده بود، نقش تعیین کننده ای را در انتخاب شهردار نیویورک ایفا کرد. «اد کوچ» که تا سال ۱۹۸۹ شهردار نیویورک ماند، گفته بود: حمایت «نیویورک پست» نتیجه رقابت انتخاباتی مرا تغییر داد و من بدون مرداک پیروز نمی شدم. نیویورکر یادآوری می کند که چطور نخست‎وزیر آینده انگلیس از سال ۱۹۹۵، ۱۴ هزار کیلومتر را برای شرکت در یکی از نشست‎های نیوزکورپوریشن طی و نظر مرداک را به خود جلب کرده بود.
۴- در استرالیا و در سال ۱۹۷۲ بعد از موافقت ویتلم رهبر حزب کارگر استرالیا مبنی بر اتخاذ یک سیاست حامی اسراییل، همه رسانه های مرداک برای موفقیت «ویتلم» به کار افتادند. اما مدتی بعد «ویتلم» پسر حرف گوش‎کنی نبود و با خلف وعده و فتح باب مذاکره با اعراب از اعطای امتیاز بهره برداری معدن به «هری اوپنهایمر» رئیس شرکت عظیم «انگلو – آمریکن» و «کارتل طلا» و «الماس دیبرس» خودداری کرد. مرداک هم با همان ابزاری که «ویتلم» را به قدرت رسانده بود او را از قدرت برکنار کرد و «باب هاوک» یکی از طرفداران سرسخت صهیونیسم را جایگزینش کرد.

او چطور فکر می کند؟
پول و نفوذ مرداک زمینه را برای اثرگذاری او در جریان های مختلف اقتصادی و البته سیاسی فراهم کرده. اما او چگونه فکر می کند، با چه کسی موافق و با چه کسی مخالف است. واقعیت این است که مرداک هیچ‎جور خاصی فکر نمی کند و تقریبا طرفدار هیچ‎کسی نیست. مروری بر روابط او با چهره های مختلف نشان می دهد که او همیشه جایی می ایستد که باد به‎نفع یکی از صدها شبکه‎اش بوزد.
مرداک در آمریکا به‎عنوان کسی شناخته شده که با راه‎اندازی فاکس نیوز، کفه را به نفع رسانه های محافظه‎کار، سنگین‎تر کرد. اما بسیار دیده شده که در راستای منافع تجاری، حاضر است از ایدئولوژی محافظه‎کارانه‎اش هم دست بکشد. نشریات وابسته به مرداک در انگلیس، حامیان جدی سیاست‎های محافظه‎کارانه مارگارت تاچر و جان میجر جانشین وی بودند. او در جریان انتخابات پیشین ریاست‎جمهوری ایالات متحده برای انتخاب دوباره هیلاری کلینتون نامزد دموکرات ها در سنای آمریکا از طریق «نیویورک پست» بار دیگر همه را شگفت‎زده کرد. در یک نمونه دیگر هنگامی که در یک نظرسنجی، احتمال موفقیت «نیل کینوک» در برابر «تونی بلر» در انتخابات رهبری حزب کارگر زیاد بود، روزنامه «سان» در صفحه اولش نوشت: «اگر «کینوک» در انتخابات پیروز شود، انگلیس به یک ویرانه تبدیل می شود.» در سال ۱۹۹۷ نیز روزنامه های مرداک نقش مهمی در پیروزی «بلر» و حزب کارگر در انتخابات این کشور داشتند. بلر هم البته پس از به قدرت رسیدن با «رومانو پرودی» نخست‎وزیر ایتالیا تماس گرفت و از او خواست تا در راستای توسعه فعالیت های شرکت «نیوز کورپوریشن» متعلق به مرداک در اروپا تلاش کند و به این ترتیب با حامی انتخاباتی‎اش تسویه‎حساب کرد.
اما رابطه او با حزب کارگر و «تونی بلر» در سال ۲۰۰۳ رو به سردی گذاشت. مرداک به «بلر» خاطرنشان کرد که بیشتر از این نمی تواند روی این دوستی حساب کند. او مخالفتش با قانون اساسی اتحادیه اروپا را اعلام کرد و و آن را مایه نابودی حاکمیت اقتصادی انگلیس دانست. این در شرایطی بود که «تونی بلر» یکی از موافقان قانون اساسی اتحادیه اروپا به شمار می رفت. با وجود این، به دلایلی در سال ۲۰۰۴ اعلام کرد که این قانون را به همه پرسی می گذارد. برخی معتقدند که دلیل اتخاذ این تصمیم پیغام مرداک بوده که اگر همه پرسی انجام نشود، مبارزات گسترده ای را بر ضد حزب کارگر در انتخابات بعدی انجام خواهد داد.
رابرت مرداک با همه این احوال اما همیشه به یک چیز وفادار بوده: صهیونیسم!

او یک یهودی است
«من یک مسیحی ارتدوکس هستم» این را خود مرداک گفته و البته کیست که نداند او یک یهودی و حتی یک یهودی متعصب است. برای بررسی این موضوع باید از دوران نوجوانی‎اش شروع کرد؛ جایی‎که او تصمیم گرفت برای نام فامیلی‎اش از عنوان «مرداک» که از نام اول پدربزرگ مادری‎اش گرفته است و ریشه یهودی دارد استفاده کند.
او البته و خیلی زود به این نتیجه رسید که بهتر است یهودی بودنش را جار نزند و حتی پنهان کند، این یک قاعده مرسوم در بین یهودی های پرنفوذ است که دین خودشان را کتمان می کنند و برای این کار هم همیشه دلایلی وجود داشته.
رابرت مرداک در مورد خودش گفته: «روزنامه ها درباره تولد دوباره من به‎عنوان یک مسیحی و کاتولیک چیزهایی می نویسند. واقعیت این است که من مانند یک مسیحی عبادت می کنم و گاهی به کلیسای کاتولیک می روم، زیرا همسرم یک کاتولیک است، اما من به‎طور رسمی تغییر مذهب نداده ام و یک فرزند مذهبی شدید نیستم.»
«ریگ وارن» روحانی مسیحی هم می گوید: «رابرت مرداک یک مسیحی متولد شده و من پیشوای روحانی او محسوب می شوم.»
با این حال به‎جز اصل و نسب خانوادگی، ملاحظات غیرقابل‎انکاری برای صهیونیست بودن مرداک وجود دارد. حمایت های بی‎دریغ و سخاوت‎مندانه او از صهیونیسم باعث شده که خیلی ها ادعای مسیحی بودنش را جدی نگیرند.
جورج پتاکی، فرماندار نیویورک، یک‎بار گفته بود هیچ روزنامه ای در ایالات متحده بیش از نیویورک پست (متعلق به مرداک) حامی و پشتیبان اسراییل نیست. علاوه‎بر‎این، مرداک عضو فعال بسیاری از سازمان های صهیونیستی از جمله لیگ ضد افترا، اتحادیه استیناف یهودی و موزه یهود در نیویورک، مرکز یادبود کوره های آدم‎سوزی است. وی در برخی از آن‎ها همچون اتحادیه استیناف یهود، موفق به کسب جایزه بشردوست سال از دست افرادی مثل هنری کیسینجر یهودی شده است. او همزمان آشکارا از شاخه صهیونیست «راست افراطی» صهیونیستی و افرادی مانند «بنیامین نتانیاهو» و «آریل شارون» حمایت می کند.
او در مراسم جمع‎آوری کمک مالی برای موزه یهود – مرکز یادبود قربانیان کوره های آدم‎سوزی- ، در ۲۹آوریل ۲۰۰۱گفته بود: «من همیشه به آینده اسراییل معتقد بوده و از اهداف جامعه بین‎الملل یهود طرفداری کرده‎ام.»
مرداک، حتی مدتی قبل با به مزایده گذاشتن کارت دعوت یک مراسم ناهار در نیویورک که خودش میزبان آن خواهد بود، اعلام کرد قصد دارد برای دانشگاهی در بیت‎المقدس کمک جمع‎آوری کند. این کار با انتشار یک آگهی در سایت eBay و با قیمت پایه ۲۵ هزار دلار به مزایده گذاشته شد. مرداک وعده داد هر کسی که این مزایده را ببرد، می تواند با چهار نفر از دوستانش در ستاد مرکزی شرکت خبری، مهمان او باشد.
اما چرا او باید یهودی بودنش را کتمان کند؟ برای این کار دلایل مهمی وجود دارد که اولین آن‎ها یک استراتژی قدیمی صهیونیست‎هاست که بر اساس آن، افرادی را انتخاب می کنند تا با بودجه صهیونیست‎ها ولی به نام شخصی افراد، رسانه های گروهی جهان را به زیر سیطره صهیونیسم بکشانند. این افراد، صهیونیست بودن‎شان را کتمان می کنند تا به‎عنوان افرادی بی‎طرف و غیر‎متعصب تبلیغات مؤثرتری داشته باشند.
دلیل دیگر باز هم به منفعت‎طلبی او برمی گردد. مرداک ادای یک مسیحی ارتدوکس را درمی آورد و گاه‎گاهی به کلسیا می رود و دعای مسیحی می خواند و در رسانه ها و مجامع عمومی، خود را یک مسیحی معرفی می کند تا جلب نظر اکثریت مسیحی آمریکا آسان‎تر باشد.

او چه می خواهد؟
یک نفر مگر چقدر پول می خواهد؟ این همه پول به چه کار یک نفر می تواند بیاید؟ رابرت مرداک حالا با این همه ثروت به چیزی غیر از پول فکر می کند. او می خواهد سبک زندگی مردم دنیا هرچه بیشتر جوری باشد که رسانه‎هایش تبلیغ می کنند، بیش از ۱۳۰ روزنامه او در دنیا که محتوای خیلی از آن‎ها با تمرکز بر ۳ موضوع روابط نامشروع جنسی، حوادث و ورزش به سمت ادبیات عامه‎پسند و مبتذل سوق داده شده است. شبکه‎های تلویزیونی بی‎شمار مرداک هدف اصلی خود را جوانان قرار داده اند و به همین دلیل روی مسائل جنسیتی، روابط آزاد اجتماعی، سرگرمی و ورزش تأکید ویژه‎ای دارند. او حالا آن‎قدر نفوذ دارد که حتی انگلیسی ها را هم نگران کرده. BBC که از پول دریافتی از بینندگان داخلی و بودجه دولتی تغذیه می شود، در برابر شبکه ثروتمندی مانند SKY که سود آن تنها در چهار ماهه نخست سال ۲۰۰۳، دو برابر کل بودجه سالانه BBC در سال پیش اعلام شده، هیچ بختی برای رقابت ندارد.
منتقدان و روشنفکران انگلیسی که می‎دانند مرداک برای پول بیشتر و تسلط گسترده‎تر بر رسانه ها از هیچ کاری فروگذار نمی کند، همچنان نگران اقدامات او هستند. او سراغ هر قومی و فرهنگی با نسخه مخصوصی می رود. همه این ها برای این بود که بدانید چه کسی و چرا برای ترویج فارسی‎وان تلاش می کند، یک یهودی پولدار که فرکانس شبکه‎هایش تقریبا همه جا هستند…

ازدواج اول و ازدواج های بعدی
مرداک سال ۱۹۵۶ با «پاتریشیا بوکر» ازدواج کرد و از او دارای یک فرزند دختر شد اما این ازدواج دیری نپایید و در سال ۱۹۶۰ به طلاق کشیده شد. این اولین ازدواج رابرت بود ولی هرگز آخرین آن نبود. او یک بار دیگر در سال ۱۹۶۷ با «آناماریا تورف» ازدواج کرد و از او دارای یک دختر و ۲ پسر شد و این بار هم در سال ۱۹۹۹ از همسرش جدا شد. طلاق «تورف» به یکی از پرسروصداترین طلاق ها تبدیل شد، زیرا او بیشترین مقدار دارایی و اموال به میزان ۷/۱ میلیارد دلار به‎صورت املاک و ۱۱۰ میلیون دلار پول نقد را از طلاق خود به دست آورد. مرداک ۲ هفته بعد از این ماجرا در سن ۶۹ سالگی با سومین همسر خود یعنی «وندی دنگ» ۳۱ ساله و اهل چین که معاون مدیر استار تی وی بود ازدواج کرد که از وی دارای ۳ فرزند است. رابرت و وندی هنوز از هم جدا نشده اند و یا اگر این اتفاق افتاده، دست‎کم کسی خبر ندارد…

دوستان مرداک
با چه کسانی دوست است؟

آریل شارون
او با «آریل شارون» دوستی خوبی داشت و در هنگام رقابت بین شارون و نتانیاهو برای رهبری حزب لیکود در سپتامبر ۲۰۰۵ به‎شدت از او حمایت کرد و حتی در جریان سفر شارون به آمریکا در ژوئن همان سال برایش ترتیب یک ضیافت شام را داد و به دفاع از دیدگاه های او پرداخت.
سام کلی، روزنامه‎نگار کهنه‎کار امور خاورمیانه در نشریه تایمز با اشاره به دوستی نزدیک این دو نفر چنین نوشته: «دوستی مرداک با نخست‎وزیر اسراییل موجب شده بود که کارمندان عالی‎رتبه در روزنامه، شماره های مهم نشریه را بازنویسی کنند.
مدیران اجرایی مرداک از این که مبادا کاری کنند که باعث ناخشنودی او شود، وحشت دارند. »
تونی بلر
دوستی این دو اگر چه قدمت دارد اما دوام نداشت. مرداک که از بلر در انتخابات حزب کارگر دفاع کرده بود، ناگهان روابط خود را با او قطع کرد و مدتی بعد در آگوست ۲۰۰۸ به سمت دیوید کامرون نامزد حزب محافظه کار و رقیب گوردون براون گرایش پیدا کرد.
لری سیلوراستین
۵۰ روز قبل از حملات ۱۱ سپتامبر با حمایت مرداک، سیلوراستین اجاره ۹۹ ساله مرکز تجارت جهانی و برج های جهانی را به‎دست می آورد.
با انفجار برج های جهانی، ساختمان ها تخریب می‎شوند. سیلوراستین حق بازسازی مجدد بناها را به‎دست آورده و اجازه دارد مساحت مکان تجاری را تا ۳۰ درصد افزایش دهد. ضمن این که سیلوراستین به دلیل خسارت تخریب مرکز تجارت جهانی و درآمدهای پیش‎بینی شده آن، ۲/۷ میلیارد دلار از بیمه ادعای خسارت می کند. این خسارت به‎خاطر اموالی است که او با پیش‎پرداختی به مبلغ ۱۰۰ میلیون دلار وجه قرضی از مرداک، اجاره کرده بود. برای همین است که حادثه ۱۱ سپتامبر بیش از اندازه مشکوک به‎نظر می رسد.
رابرت مورگنتو
مورگنتو رییس موزه یهود و یکی از نزدیک ترین دوستان مرداک است. او زمانی که طرح گسترش موزه یهود و مرکز یادبود کوره های آدم‎سوزی را آغاز کرد، برای جلب کمک سراغ مرداک رفت و این پاسخ را شنید: «من از شما حمایت خواهم کرد، مادامی که آن را زیر ۱۱۰ طبقه اداره کنید.» این یعنی حاضر است تا هزینه ۱۱۰ طبقه برای موزه یهود را پرداخت کند.
دیگران
مرداک زمانی با «مارگارت تاچر» روابط خوبی داشت و می خواست در کنار «رونالد ریگان» در واشنگتن باشد، برای همین روابطش با کاخ سفید را مستحکم تر کرد. او حتی در ضیافت شام ریگان شرکت و بعد از آن نیز روابط دوستانه ای با «ریچارد نیکسون» برقرار کرد.

منبع www.panjerehweekly.com

نوشته شده توسط در تاریخ پنج‌شنبه, 29th جولای 2010 | ۹۳۱بازدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.