مشکل تعارض ثروت و معنویت چیست؟

 

حجت الاسلام علیرضا پناهیان

متن زیر چکیده ای از سخنرانی استاد علیرضا پناهیان در هیئت محبین اهلبیت قم است:

یکی از مشکلات رایج در همۀ جوامع دین‌مدار، تلقّیِ «تقابل دین و دنیا» است. چقدر مقاله و تحقیق و بحث علمی و… لازم است تا جا بیفتد که تعارضی بین دین و دنیا وجود ندارد. نتیجۀ این تلقی، چیزی نخواهد بود جز اینکه دینداران در عرصۀ دنیا سستی بخرج دهند و دنیا و ثروت آن را صهیونیست‌ها بالا بکشند. اتفاقی که امروز شاهد آن هستیم.

یکی از مصادیق تلقی تعارض دین و دنیا، تلقّی تعارض بین ثروت و معنویت است. در افکار عمومی جامعۀ امروز ما، بین معنوی بودن و پولدار بودن به صورت ناخودآگاه یک تعارضی حس می‌شود. انگار جامعه بَرنمی‌تابد که کسی هم اهل معنویت باشد و هم ثروتمند.

 آیا این تعارض واقعی است؟

۱٫ الفقرُ فخری:  بعضی‌ها این فرمایش رسول گرامی اسلام  ـ‌صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم‌ـ که فرمودند «فقر، مایۀ فخر من است»[۱] و روایاتی از این قبیل را شاهدی بر این تلقی خود دیده و با استناد به چنین روایاتی، ادعای این را دارند که دین بین ثروت و معنویت تعارض قائل است. نه تنها این برداشت اشتباه است بلکه همین روایات هم خود دلیلی بر عدم تعارض بین ثروت و معنویت هستند.

«الفقر فخری» وقتی معنا دارد که ثروت به صورت مطلق، مذموم نباشد. اگر ثروت مطلقاً مذموم باشد که «الفقر فخری» معنا پیدا نخواهد کرد.

مثلاً لباس پوشیدن معلوم است که کار خوبی است و عریان بودن معلوم است که زشت است؛ لذا هیچ وقت نمی‌فرمایند که افتخارمان این است که لباس می‌پوشیم. معلوم است که «باید» لباس پوشید، لذا نمی‌توان به آن افتخار کرد. اگر ثروت هم حرام بود و فقیر بودن خوب بود دیگر ضرورتی نداشت که حضرت بفرمایند که افتخار من این است که دچار فقر هستم.

در فضای دینی ما ثروت داشتن البته به گونه‌ای که امکان بهره‌برداری خوب از آن وجود دارد، یک ارزش است و انسان اگر هم برای کسب آن تلاش کند، ثواب می‌برد؛ در روایت داریم که «الْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ: کسی که برای روزی خانوادۀ خود تلاش می‌کند، مانند کسی است که در راه خدا جهاد می‌کند»[۲].

گاهی هم ثروت‌اندوزی به عنوان یک وظیفه حساس ملّی برای توانمندان جامعۀ اسلامی به حساب می‌آید.

۲٫ ثروت در خدمت معنویت: ثروت نه تنها تعارضی با معنویت ندارد بلکه در خدمت معنویت هم می‌تواند باشد. در پیروزی انقلاب، بازاری‌ها نقش بسیار مهمی را ایفا کردند. امام خرج انقلاب را از چه طریقی تأمین می‌کردند؟ پشتوانۀ مالی انقلاب چگونه تأمین می‌شد؟

یکی از مهمترین اقداماتی که منجر به فلج شدن حکومت پهلوی گردید، دستور امام به اعتصاب کارکنان دولت بود. کارکنان بعد از اعتصاب، حقوق خود را از نمایندگان امام می‌گرفتند. این پول از کجا تأمین می‌شد؟ بازاری‌ها دستشان را در دست امام گذاشتند و اموال خود را در اختیار امام قرار دادند.

با این وجود، هنوز هم در جامعۀ ما تلقی تعارض بین ثروت و معنویت وجود دارد. اگر بخواهیم این دید اصلاح بشود، با هیچ چیز مثل فاطمیه نمی‌توانیم این کار را بکنیم.

ما در این تردید نداریم که عدالت امیرالمؤمنین ـ‌علیه‌السلام‌ـ برای جامعه ما یک نیاز مبرم و لازم است، ولی در کنار ترویج عدالت امیرالمؤمنین ـ‌علیه‌السلام‌ـ ، باید از «فدک در فاطمیه» هم سخن گفت.

باید به ثروت به عنوان یک «نعمت الهی» و به کسب آن ـ در محدودۀ وظایفی که خدا برای ما مقدر کرده است ـ به عنوان یک «وظیفۀ الهی» نگاه کنیم.

غصب فدک، سوء استفاده‌ای از تعارض ثروت و معنویت

چرا آنها توانستند فدک را غصب کنند؟ چون شاید آن زمانی که رسول خدا ـ‌صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم‌ـ فدک را به فاطمه ـ‌علیها‌السلام‌ـ داد، مردم مدینه تحمل نکردند. حتی از اولش هم که به دستور خدا فدک در اختیار پیامبر قرار گرفت، مردم مدینه نپذیرفتند. فقط به احترام پیامبر صدایش را در نیاوردند.

لذا آن‌هایی که آمدند خلافت را غصب کردند، دیدند اولین ناخنکی که می‌توانند به دین بزنند فدک است. می‌دانستند که هیچ کس اعتراض نمی‌کند. چون مردم براساس همین تعارضی که بین ثروت و معنویت می‌دیدند، نمی‌توانستند قبول کنند که خانواده معنوی پیامبر، فدک را که نُماد ثروت بود در اختیار داشته باشند. آنها هم این را می‌پذیرفتند که فدک در اختیار بیت‌المال باشد.

هر جامعه دینی آفت زده و رشد نایافته‌ای، یک تعارض خیالی بین دین و دنیا درست می‌کند و چون نمی‌تواند جمعِ بین این دو را اجرا کند، خودش را راحت می‌کند و تعارض بین این دو را واقعی جلوه می‌دهد و به صورت یک فرهنگ می‌پذیرد.

غاصبان فدک از این نفهمی عامه سوء استفاده کردند. رفت بالای منبر و گفت: «یا فاطمه، چرا می‌خواهی به بیت‌المال مسلمین دست بزنی؟! ما آن را گذاشتیم برای فقرا! پدر تو هر چه داشت به فقرا می‌داد، تو چرا اصرار داری این باغ را از بیت‌المال بگیری؟»[۳]

 چرا باید این تلقی جامعه دینی اصلاح شود؟

در جامعۀ دینی، وقتی به مال داشتن به عنوان یک پدیدۀ منفی نگاه شد، دیگر نه مذهبی‌ها به سراغ ثروت خواهند رفت و نه ثروتمندان سراغ معنویت خواهند آمد. در صورتی که اگر این دید اصلاح شود، ما همان طور که جهادِ به انفس را در جریان انقلاب و دفاع مقدس شاهد بودیم، شاهد نوعی جهاد به اموال هم خواهیم بود. البته در جریان دفاع مقدس جهاد به اموال هم بود ولی اگر این دید اصلاح بشود، یک نوع تقدم پیدا خواهد شد، همه در جهاد اموالِ خود سبقت می‌گیرند. در این فضا آیا دیگر مشکل اقتصادی و فقر و مانند آن در جامعه باقی خواهد ماند؟

موضوع تعارض ثروت و معنویت وقتی حل بشود، ثروت در راه خودش قرار می‌گیرد. آن وقت، کسی از ثروتش برای گناه استفاده کند همان قدر بد است که الان کسی بخواهد از مقامش برای گناه استفاده کند.

فاطمۀ زهرا ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ در مقابل جهالت مردم آن زمان ایستاد و به معرفت بچه‌هایش در آخرالزمان نگاه کرد که پیام‌های او را جزء جزء پیگری خواهند کرد و دیگر نخواهند گذاشت تا آن شرایط برای فرزندش مهدی ـ‌علیه‌السلام‌ـ تکرار شود.

…کار به جایی رسید که بعد از همۀ احتجاج‌های حضرت زهرا ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ ، آن نامرد گفت که من حرف‌های شما را قبول دارم ولی مردم این کار را به من سپرده‌اند؛ مردم بین من و تو حَکَم باشند، یک نفر هم به طرفداری از فاطمۀ زهرا ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ برنخاست…

 چرا چنین آفت‌هایی سراغ جوامع دینی می‌آید؟

نعمات و زیبایی‌های مادّی مثل قدرت، لذت، ثروت، و مانند اینها، هیچ کدام فی نفسه بد نیستند و تعارضی با دینداری ندارند. کسانی که از لحاظ روحی «نامتعادل» هستند و با همین عدم تعادل به دینداری می‌پردازند، برداشتشان این است که بین این نعمات و دینداری کردن، «تعارض» وجود دارد.

انسان نامتعادل، اگر به جای اینکه با دین به تعادل و تکامل برسد، عدم تعامل روحی خود را حفظ کند، دین را خراب می‌کند. او سعی می‌کند به گونه‌ای عدم تعادل خود را با دینداری جمع کند، امّا این عدم تعادل به پای دین تمام می‌شود.

مثلاً کسی که خشونت‌طلب است و از این لحاظ دچار عدم تعادل روحی است، به اسم اجرای حدود الهی، خشونت‌طلبی خود را به نمایش می‌گذارد. خشونت‌طلبی او دین را خراب می‌کند و به وجهه دین آسیب می‌رساند.

البته خود دین، این تعادل را به انسان می‌دهد. دینداری به یک چیزی خارج از دین به نام «تعادل شخصیتی» نیاز ندارد. مهم این است که انسان در مقابل دین، «انعطاف‌پذیر» باشد. سعی نکند عدم تعادل خود را حفظ کند. ولی برخی‌ها «توبه» نمی‌کنند و بر کاستی‌های خود اصرار می‌ورزند. «توبه» کردن یک نوع انعطاف‌پذیری در مقابل دین است. انسانی که به سراغ دین می‌آید باید «کالمیّت بین یدی الغسّال»[۴] باشد. اجازه بدهد تا دین، او را بار بیاورد. دین، خودش انسان را به تعادل می‌رساند.

ولی اگر انسان در مقابل دین گارد بگیرد و خودش را در اختیار دین نگذارد و کاستی‌های خودش را حفظ کند، دینداری را خراب می‌کند. فاطمۀ زهرا ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ در مقابل این کژی‌های جامعه آن روز قیام کرد.

تلقی تعارض قدرت با معنویت: همه جهان می‌گویند که قدرت فساد می‌آورد. حتی در جوامع دینی هم به قدرت و سیاست گاهی اینگونه نگاه می‌شود. در حالیکه قدرت در جامعۀ دینی، تطهیر کننده است. قدرت در جان یک انسانِ متعادل، پاک‌کنندۀ از فساد است.

آدم‌های نامتعادل و ضعیف در بدو برخورد با دین، فکر می‌کنند که چون قدرت فساد می‌آورد و دین آمده است تا انسان را پاک کند، پس معنویت یعنی پاک شدن از هر فساد، از جمله سیاست. در صورتی که معنویت یعنی پاک ماندن در حال حضور در صحنۀ سیاست.

 تمکّن مالی ائمه معصومین ـ‌علیهم‌السلام‌ـ

کدام یک از امامان ما فقیر بودند؟ اصلاً برخی غافلانه می‌آمدند و امامان ما را به خاطر ثروتشان سرزنش می‌کردند. بله! امامان ما مال داشتند امّا خودشان کم استفاده می‌کردند. مگر امیرالمؤمنین ندار بود؟ امّا همه را به فقرا می‌داد و خودش گرسنگی می‌کشید. اصلاً چرا پیغمبر فدک را به فاطمه‌اش بخشید؟ مگر نمی‌توانست به فقرا بدهد؟!

 ثروت در خدمت معنویت

نمی‌دانید آدم با مال چقدر می‌تواند به خدا برسد. اگر کسی داشته باشد، ولی خودش کم استفاده کند و با پول خودش به جامعه برسد، به فقرا برسد، و در راه خدا خرج کند، می‌دانید چقدر اینها مقام معنوی انسان را بالا می‌برد؟! جوانها به عشق امام زمان ـ‌علیه‌السلام‌ـ بروند پولدار بشوند، بعد با پول خود به دین خدمت کنند.

جهاد به اموال، امروز در جامعۀ ما مطرح نیست، یا لااقل باید بگوییم خیلی کمتر از جهاد به انفس و شهادتِ در راه خدا مطرح است.

امروز از کسانی که در راه انقلاب و در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیده‌اند و یا شکنجه دیده‌اند خیلی تقدیر می‌شود و البته تقدیر هم باید بشود، امّا از کسانی که به «جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ»[۵] عمل کردند، و خرج انقلاب را دادند اصلاً تقدیر نمی‌شود و حتی اسمی از آنها به میان نمی‌آید؛ چرا؟ به خاطر اینکه این «تعارض موهوم بین معنویت و ثروت» هنوز در ذهن‌های ما هست.

باید ثروت داشته باشی و آن را در جایش خرج کنی؛ در راه خدا خرج کنی. ثروت تقدیر الهی است. دعا کنید خدا به شما مال بدهد، بروید در راه حضرت زهرا (سلام الله علیها) خرج کنید، حسینیه بزنید، تألیف قلوب بکنید، دل‌ها را جذبِ اهل‌بیت بکنید. چه اشکالی دارد؟!

فاطمه ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ چرا به دفاع از فدک پرداخت؟ می‌خواست بگوید بچه‌های من، شیعیان من! من این باغ را می‌خواهم برای شما حفظ کنم؛ یادتان باشد با دنیا قهر نکنید. باغ داشته باشید و میوه‌هایش را بدهید به آنجایی که باید بدهید.

امّا نامردها به حضرت زهرا ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ زخم زبان زدند. به فاطمه‌ای که ذره‌ای به دنیا اعتنا نداشت، گفتند که یا فاطمه ما این باغ را می‌خواهیم در اختیار بیت‌المال قرار بدهیم، چرا می‌خواهی به بیت‌المال مسلمین دست درازی کنی…!! «الا لعنه الله علی القوم الظالمین»

۱٫قَالَ النبی ص: الْفَقْرُ فَخْرِی وَ بِهِ أَفْتَخِرُ عَلَى سَائِرِ الْأَنْبِیَاء، بحار الانوار، جلد ۶۹، صفحه ۳۲
۲٫ کافی، جلد ۵، صفحه ۸۸
۳٫  بحارالانوار، جلد ۲۹، صفحه ۲۳۱ (خطبۀ حضرت زهرا ـ‌علیها‌السلام‌ـ ، معروف به خطبۀ فدکیه)
۴٫  مانند مرده در دستان غسّال. (از کلمات مشهو)
۵٫ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»، قرآن کریم، سوره حجرات، آیه ۱۵[نکتۀ جالب و قابل تامل اینکه: «جهاد به اموال»، در هفت مورد در قرآن کریم آمده است، و در هر هفت مورد، ابتدا «جهاد به اموال»، و سپس «جهاد به انفس» ذکر شده است. به عبارت دیگر، هرجایی از «جهاد به انفس» ذکری به میان آمده، قبلش از «جهاد به اموال» صحبت شده.

نوشته شده توسط در تاریخ شنبه, 6th نوامبر 2010 | ۱۳۲۸بازدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.