گشت ارشاد کافی است؟


محمد حسین زاده

از سری یادداشت های کاربران الف:

چند سال پیش در یک برنامه ی تلویزیونی خانمی که حجاب را به عنوان پوشش خود برگزیده بود صحبت می کرد و تعبیری زیبا از حجاب بیان کرد: « حجاب تاج بندگی من است. » چنین شخصی هرگز حجاب را از خودش دور نخواهد کرد چرا که آگاهانه برگزیده است.

دختران مسلمانی که در ترکیه و فرانسه و دیگر کشورهایی که با محدودیت حجاب رو به رو هستند هم، در سخترین شرایط و در حالی که رسانه های عمومی مسلمانان را تحت فشار فکری و روحی قرار می دهند، حجاب خود را حفظ خواهند کرد. آنها حجاب را نه از روی اجبار بلکه از روی شناخت انتخاب کرده اند. این شناخت در مرحله اول نشات گرفته از شناخت فلفسه حجاب نیست بلکه شناخت دین و خالق است. اگر کسی از روی شناخت مسلمان شد به بندگی خودش افتخار می کند. آنچنان زندگی می کند که مولایش می خواهد.

حال اگر مولا و خالقش از او حجاب را می خواهد با جان و دل و عاشقانه پذیرایش می شود. با این نگاه تعبیر حجاب تاج بندگی است نه تعبیری احساسی بلکه از روی شناخت خالق و مولاست. با این مقدمه می خواهم بگویم اگر امروز تصمیم گرفته شده است بصورت جدی با معضلی به نام بی حجابی برخورد شود، مسئولان امر باید در نظر بگیرند اگر این معضل فرهنگی است راه حل آن هم فرهنگی است. اگر این چنین برخورد نشد سالیانی بعد این معضل خود را شدیدتر نشان خواهد داد.

اما کسانی که نسبت به امر حجاب بی توجه هستند را می توان در سه دسته کلی تقسیم کرد: اول دیندارانی که نسبت به انجام این واجب الهی بی توجه هستند و گاه دیده می شود حتی با داشتن چادر هم حجاب شرعی را رعایت نمی کنند. دوم کسانی که نسبت به امر دیانت بی توجه هستند و اعتقادی ندارند و این بی حجابی آنها هم از همین امر نتیجه شده است. سوم هم کسانی که بصورت سازمان یافته و از روی عناد با پوشش های نامناسب و خلاف شئونات اسلامی در جامعه ظاهر می شوند.

اخباری که این روزها مبنی بر کشف حجاب عده ای در خیابانهای تهران به گوش می رسد، گروه سوم را شامل می شود. مهمترین کارکرد گشت ارشاد هم برخورد با همین گروه است. گشت ارشاد در برخورد با گروه های اول و دوم در کمال احترام و حفظ شخصیت مخاطب باید تذکری دوستانه بدهد برای حفظ حجاب. و برای اثر گذاری ماندگار در گروه های دوم و سوم راهی دیگر می باید! اولین و مهمترین نکته در مورد دو گروه مورد بحث، اعتقاد آنها به اسلام است. هر چقدر که این اعتقاد در آدمی قوی تر باشد، او نسبت به رعایت دستورات اسلام پایبندتر خواهد بود.

حالا باید این سوال را مطرح کرد که چقدر برای ایجاد و حفظ ایمان در فرزندان این کشور تلاش کرده ایم. فکر کرده ایم با گذاشتن ده واحد معارف اسلامی در بین دروس دانشگاهی، دانشگاهی اسلامی ساخته ایم و دانشجویانی مسلمان. متاسفانه اکثر این کلاس ها هم به جای اینکه جاذبه ایجاد کند، دافعه ایجاد کرده و اگر نبود قدرت استاد در امر حضور و غیاب اصلا کلاسی تشکیل نمی شد. به عنوان یک سئوال می پرسم چقدر از روحانیون و طلبه های ما با این قشر از جامعه رو به رو بوده اند و سعی کرده اند با آنها ارتباط بگیرند؟ کسی که در خانواده ای زندگی کرده است که نسبت به مسائل دینی بی توجه بوده، باید این مسائل را از چه کسی و در کجا بشنود؟ غیر از این است که کلاس درس در دبیرستان ها و دانشگاه ها بهترین محل برای این ارتباط گیری است و ارائه معارف دینی.

یکبار در بحث به یک روحانی به او گفتم شما مبلغان دین هستید چرا فقط به رسانه ای به نام منبر اکتفا کرده اید؟ کسی که پای منبر شما می نشیند عمری را در چنین مجالسی گذرانده است. منبر به جای خود، ولی نباید قشر دیگری را هم در جامعه ببینید که همیشه در همان منبر نسبت به بی مبالاتی او به امور دینی انتقادکرده اید. اگر شما نخواهید با او ارتباط بگیرید پس از چه کسی باید این معارف را بگیرد؟ چگونه باید اصلاح شود؟ رسانه هایی که او با آنها ارتباط دارد ماهواره است و سینما و اینترنت و رمان و داستان و. . . . چقدر از این رسانه ها استفاده کرده اید برای این ارتباط گیری. البته امروز شاهد نسل جدیدی از طلبه ها هستیم که سعی کرده اند با ابزار جدید رسانه ای به امر تبلیغ بپردازند ولی متاسفانه این تبدیل به یک باور عمومی در جامعه روحانیت نشده است.

همین جا هم باید بگویم که حتی در امر تببین فلفسه حجاب هم کاری نکرده ایم. کار فردی همچون شهید مطهری تبیین این فلسفه است ولی نباید این امر در حد تئوریک باقی می ماند! سی سال از انقلاب گذشته است، چند فیلم سینمایی در مورد حجاب و حفظ حجاب داریم. چند رمان نوشته ایم و چند سریال ساخته ایم؟ اما متاسفانه باید گفت تا بخواهیم فیلم و کتاب داریم با موضوعاتی بر ضد عفت و حجاب. هر وقت خواستیم زنی را نشان دهیم که در سنت های عقب مانده ی خود گیر کرده است و هر وقت خواستیم مجرم و قاتل و زن فراری را به دادگاه ببریم و هر وقت خواستیم تحجر را نشان بدهیم چادر را بر سر زنان خود کردیم. اگر چادر حرمت دارد که دارد و مگر نه اینکه بعد ولایت فقیه دومین موردی که شهدا در وصیت نامه ی خود می آورند حجاب و چادر نبود بود که بود، پس چرا در سینما و تلویزیون و دادگاه ها و. . . با حجاب و چادر این چنین کردیم؟ آقایان مسئول امر بدانند که فقط گشت ارشاد کافی نیست، اول باید نگاهتان را اصلاح کنید و بعد فرهنگ را و سینما و تلویزیون را، و کتاب و مدرسه و دانشگاه را.

اگر در فردی این باور را ایجاد کردید که « حجاب تاج بندگی است»، هرگز رضایت نخواهد داد این تاج از سرش به یغما برود.

نوشته شده توسط در تاریخ دوشنبه, 3rd می 2010 | ۱۰۴۵بازدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.